2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2043744 بازدید | 88182 پست

سلام به همه

گزارش امروز

نماز صبح رو اول وقت خوندم خوشحالم

صبحانه آماده کردم و خوردیم

کلی ظرف شستم

کلی لباس رو لباسشویی شست یه مقدار هم دستی شستم

یه قهر واجب با همسر مدتهاست به تعویق میافتاد که الحمدلله امروز انجام شد😈 البته نذاشتم کش‌دار بشه

کل خونه رو جارو کشیدم

به پرنده‌ها رسیدگی کردم، جوجه عروسا رو از پدرمادرشون جدا کردم و سه وعده سرلاک دادم بهشون. فردا پس فردا برن تو دیوار

نهار آماده کردم و خوردیم 

سردردم اجازه نداد بعد از ظهر کاری کنم فقط تو اتاق تاریک تا نزدیک غروب خوابیدم 

میگرن رو نمیشه کاری کرد واقعا؟ بجز مسکن؟

چای دم کردم

بعد از شام ظرفای نهار و شام رو شستم 

کمپوت سیب درست کردم

یه سر به پدرشوهر زدم

زباله ها رو بردم بیرون

سینک رو شستم و خشک کردم

آشپزخونه رو گردگیری کردم مدتها بود اینقد تمیز ندیده بودمش

برنامه فردا رو نوشتم

فوتبال‌ها رو هم دیدم 

شبتون بخیر


 

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



نه بابا خاستگاری زیاد رفتیم دیگه عادی شده برام هیچ جا قسمت نشده دعا کنید این یکی اگه خیره بشه پسر خو ...

ان شاالله که بهترین‌ها نصیب شما و ایشون بشه🌹🌹🌹

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

سلاااامممم 

به به 

ماشاءالله ،هزار ماشاءالله  همگی یهویی  چه کولاکی بپا کردین دخترااااا 😍😍


کلی لذت بردم فیض بردم و انرژی گرفتم از گزارش های قشنگ تون 

 از خدای مهربون میخوام هممیییشه پرانرژی باشید خوشگلا 

منم دیروز صبح از طرف مهد جلسه بود  

و با مادرهمسرم هماهنگ کرده بودم که پسرجان رو میبرم اونجا 

دخترمم همراه خودم میبردم چون ایشون از پس جفتشون باهم بر نمیان و براشون سخت میشد دیگه 

سریع حاضر شدیم و با آژانس رفتیم پسرجان رو به مادر همسر سپردم و با دخترجان راهی جلسه شدیم 😖

نشستم اون تَه مَه ها چون می دونستم این دختر بلا  آروم نمیگیره کل یک ساعتو 

و همینم شد براش اسباب بازی مثلا جدید برده بودم  پرتش میکرد اصلا نگاهشم نمیکرد 

یکم هم با سرو صداها و نق زدن  مجلس را گرم نمود 

و بالاخره با خوراکی  یکم آروم نشست و دوباره مثل سری قبل موقع آژانس گرفتن  خانم مدیر مهد خجالت زدمون کردن و زحمت کشیدن ما رو رسوندن 

دیگه تا رسیدیم خونه ی مادر همسر  لباس مباس های نی نی رو عوض کردم 

و ناهار صرف شد  و یکم تو کارها و جمع و جور کمک کردم و ایشون باید میرفتن یه مراسم مهم  منم با وجود اینکه شدیدا خسته بودم و دلم استراحت میخواست  ترجیح دادم یکم با پسر بازی کنم  کاری که مدتهاست  توی لیستم بی تیک می موند 

آخه اونجا فضای خونه شون هم  مناسبتره برا بازی 

بععععععععد دیگه خانواده ی برادر همسر  اومدن و بالاخره آخرشب برگشتیم خونه 

امروزهم که همسر باید میرفتن سرکار  و راهی شدن و دوباره خوابیدیم تا ده   

بعدم پخت ناهار اصیل سنتیِ مدل مامان بزرگ😋😋 آبگوشت بِه !


جاروبرقی 


درست کردن کاردستی و تکالیف پسر که نیاز به همراهی بنده هم بود 


همه چی آروم بود تا اینکه  باز بنده  تِز دادم 🤒

یکی دو تیکه پنبه رو به گواش آبی آغشته کردیم گذاشتیم خشک شه  تا باهاشون ابر درست کنیم تو آسمونِ کاردستی  (نیاز بود ابر )

من در حین ظرف شستن و آمادیدنِ شام بودم تو آشپزخونه 

که  پسرم گفت چسبونده ابر ها رو ! منم تشویقش کردم از همونجا ! 

اما اومدم دیدم ای وای هنوز  ابرها  خیس بودن و یه مقدار کاردستیش کثیف و شلخته شده  و همینطور روی میز تی وی که سفید رنگ و چوبی هم هست رنگی شده 

و مشغول تمیز کاریِ  اول کاردستیش شدم 

یهو دیدم خدااای من  دستای دخترممم آبی 😯😯 خدایا من که رنگ و ابرها رو برداشته بودم  پس چجوری شد ؟¿¿

نگو پسرم ظرف ابر آبی رو گذاشته بوده پشت سر من   که مثلا کنارم باشه بازهم استفاده کنم 😫😫


من خودمم که دستم به کاردستی بود و رنگی سریع همسرمو که اومده بودن صدا زدم به دادمون برسن و دستای دخترو بشورن 

که اوشون هم از وضعیت پیش اومده عصبانی شدن 😣😣 و هِی غُر  سر  من 

بنده هم سکووت معنا دار و فقط گفتم از عمد که نبوده 

 

که یهو دیدم خدای من این فقط دستای دخترم نبوده بلکه بعععععله فرش و مبل هم با همون رنگ   آبی آسمانی ، 

رنگ آمیزی شده بودن !!! 

و دیگه فک کنم یه ساعتی مشغول لکه گیری فرش و مبل بودم

فرش و مبل با لکه بر اتک و پارچه ی سفید 

میز تی وی هم با الکل و پارچه ی سفید 


اتفاقا اون یکی فرشمون هم دوسه روز پیش  توسط آب انارِ پسرم  در رنگ قرمز غوطه ور شده بود 😐😑


و اینگونه بود که لکه بر اتک جان  با دوبار استفاده البته هربار در حجم زیاد   تموم شد  

روفرشی و ملافه هم برا بچها استفاده میکنم ها 

اما خب می دونین دیگه 

این قبیل  چیزا درست در جاهای بی روفرشی رخ  میدهد 


اون وسط ها هی رسیدگی به نی نی  و شیردهی هم انجام میشد 


و دیگه ناا نداشتم برای شستن ظرفا و مرتبی آشپز خونه 


به امید فردا ✌😘


" اللهم عجل لولیک الفرج " 
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: شایسته ترین علم برای تو آن است که عمل تو جز بدان اصلاح نشود ، ...

مغز ما هم رگ به رگ شد دختر جان!😉

زهرا جون درباره سس : من تو این فصل که لبو میپزم از آبش استفاده میکنم به این شرح!!!

آب لبو،ماست( اگه داشتم)، روغن زیتون،نمک، ریحون و پونه خشک یا نعنا، آبلیمو و آبغوره و کمی فلفل سیاه.تو یه شیشه مخلوط میکنم و خیلی خوشمزه میشه.

لبو رو با نبات میپزم هم شیرین میشه هم سردیش رو میگیره.

خود لبو رو هم میشه پوره کرد و تو ماست ریخت با این چاشنی ها به سالاد اضافه کرد بعنوان سس.

آها رنگشم که عالیه💜❤

این نیز بگذرد...                                                       
و بالاخره پنجشنبه  پارسا و علی که مدرسه نداشتن و با محمد خواب بودن  من با همسرم و ثنا رف ...

اولا که خدا قوت 

ماشالله تو یه روز چقدررر کار ریز و درشت انجام دادی شهرزاد جون.🧿

کلی به پینگ پنگ و برادران عالمیان خندیدم.

عاشق اینجور کارهای خلاقانه بچه ها هستم.خودشون یه راهی برای سرگرم شدنشون پیدا میکنن و جمله زجرآور : "حالا من چیکار کنم، حوصله م سررفته " رو نمیشنویم!!!


خدا پدرشوهرتو حفظ کنه.دست پدرشوهرا خیلی بابرکته.منم پدرشوهرم چیزی برامون میگیره انقدررر کیف میکنم‌.

چالشتو خیلی دوست داشتم، ان شالله منم یه روز بیام این خبر مسرت بخش رو بدم.


راستی مشاعره رو چطوری شروع کردید؟ منظورم اینه مه پارساجان با اشعار شعرا آشنایی داشت ، کتاباشونو میخوند یا از کتابهای درسی و شعرهای کتاب شروع کردین؟ 

این نیز بگذرد...                                                       
سلام  راحت باش اکثرا تا معرفی نکنم همون سادات میخونن 😅 چه خوب که جالب بوده گزارش هام 🌺 ...

گزارشهای شما رو هم مثل آوین جون و زهرامامان علی جون باید با دور تند خوند.

گزارشهای آوین جون که من آخرش به نفس نفس میفتم.بعدش باید به خودم استراحت میدم.انقدر که ماشالله باجزییات مینویسه و پرمشغله س.تازه ما فقط قسمت خانه داریشو میخونیم.

مامان علی هم که الله اکبر

الهی همه تون تنتون سالم باشه.همش از این بدو بدو ها داشته باشین.🌻🌷🌻🌷🌻🌷

این نیز بگذرد...                                                       
سلام به همه گزارش امروز نماز صبح رو اول وقت خوندم خوشحالم صبحانه آماده کردم و خوردیم کلی ظرف شست ...

فکر کنم بیشتر باید از محرکهای میگرن دور باشی.

من خودم اغلب فقط با مسکن روبراه میشم.

این نیز بگذرد...                                                       
سلاااامممم  به به  ماشاءالله ،هزار ماشاءالله  همگی یهویی  چه کولاکی بپا کردین ...

🤒🤕🤒🤕🤒 یهو چه بلای آبی آسمانی ای نازل شده ها!!!

این نیز بگذرد...                                                       
سلام دوستان شب همگی بخیر، ایام فاطمیه رابه همه تسلیت میگم انشالله به حق فاطمه زهرابه همگی سلامت عطاک ...

انشاالله که به زودی شاهد سلامتی کامل نورچشمیهاتون باشید و هیچ پدرومادری مریضی اولادش رو نبینه😔

من و بچه هام هم همینطوریم....از اول پاییز مریضیم...یعنی یه هفته خوبیم دوباره شروع میشه...هییییچ سالی ...

من دو سالی میشه از اول پاییز تا اخر زمستون همیشه قاطی چای خشک که میخوام دم کنم اویشن هم دم میکنم یعنی مخلوط چای و اویشن و واقعا تعداد دفعات سرماخوردگیهامون هم خییییلی کمتر شده و هم خیلی خفیف تر

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792