خداروشکر
انشالله همیشه تنشون سالم باشه.
و من😁🥰:
امروز صبح کلا دیر بیدار شدیم
صبحانه خوردیم
یکم با خانواده نشستیم.
دیشب ابگوشت رو گذاشته بودم تا بخشهایی از مراحل پختش رو رفته بود
دوباره زیرش رو روشن کردم تا ظهر بپزه.
لباس خشکها رو تا زدم
حال رو مرتب کردم و یه نپتون کشیدم
یه شلوار خونگی علی جون یه تعمیر جزیی داشت انجامش دادم.
یه عااالمه لباس اتویی جم شده بود، هه رو اتو کشیدم و اویز شدن، به این نتیجه رسیدم شلوارهای همسرم خیلی کم شدن، برای تولدش دوتا شلوار براش میخرم انشالله.
کشوی وسایل خیاطیمو تخلیه کردم ولی دپباره نجیدمش، میخوام با یکی از کشوهای اتاق عوضش کنم که رفت و امدم کمتر بشه.
ابگوشت رو تکمیل کردم نهار خوردیم
یه شلوارک برای خودم برش زدم، حین دوختش نیاز داشت یه جایی رو اتو بزنم، اتو رو زدم به برق و روشن نشد😔🥲، مثلا مارک خوب گرفته بودم که دیگه خیالم راحت باشه، ولی بازم انگار میخواد اذیت کنه، شانس از اتو ندارم من اصلا🙄. دیگه حس خیاطیم پرید و گذاشتمش همسرم بیدار بشه یه نگاهی بهش بندازه.
پسرا قصد خوابیدن ندارن، دارن بازی میکنن.
یکم استراحت کنم، بعد برنامه تا اخر شب رو بچینیم