2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2044881 بازدید | 88245 پست
چه کارهای دلی قشنگی آبان جوووون منو برد به چندسال پیش که دکور خونم پاییز و زمستون با بهار و تابستون ...

چه قشنگ. من که دلم رفت برای همچین خونه ای. خیلی با سلیقه‌ای واقعا. 💝💝💝

این مدل کارها یه طرف، بقیه ی کارهای خونه یه طرف. خیلی لذت بخشن. انگار جوهرشون با خونه داری فرق داره.


                           💛  💛  💛  💛


و برنامه ی امروز... انجام شد و اتفاقا از برنامه جلو بودم چون برای شام، قول فلافل داده بودم و چک کردم دیدم از قبل، یه وعده سرخ کردم کنار گذاشتم برای وقتهایی که عجله دارم... ولی همون خرده کاری های برنامه ی امروز که به چشمم نمی اومد، وقت گیر بود:

🙄 کلی ظرف دم دستی پر کردم. (مایع ظرفشویی، جرمگیر... ) 

😑 پریروز، یه بسته از دی جی رسیده بود. تازه امروز فرصت شد جابه جاشون کنم و تو همون موقع هم قسمت لوازم بهداشتی رو کامل مرتب کردم. 


و برنامه ی فردا: 

جارو

نظافت سرویس

شستشوی لباس های روشن با ماشین

تا و جابه جا کردن لباسهای خشک شده

و درست کردن کاچی رو دارم. 


می خواستم ناهار جمعه رو هم فردا بار بذارم تا ریز ریز جا بیفته ولی متوجه شدم پدر و دختر انگار یه ایده هایی دارن. قطعیش نکردن ولی به هر حال من از فکر خورشت، منصرف شدم تا ببینم چی دوست دارن. 

شب به خیر عزیزای دلم.




اتفاقا نهار فردامون قلیه میگو هست 😄😍 همه اینا خوب بجز گرمای خرما پزون 🥵 بیا جاهامون عوض باورت ...

سلام

اتفاقی دیدم پستتون رو ، من اولین بار قلیه ماهی خوردم مهمون بودم یکم از سبزیش رو بهم دادن که خودم درست کنم، منم میخواستم با میگو درست کنم ولی بلد نیستم و میترسم هم میگو هم سبزی رو حروم کنم😅میشه اگه وقت داشتین برام تایپ کنین نکات مهم رو هم بگین کافیه چون نت یکم خوندم طرز تهیه اش رو 

و اینکه من اهل تبریزم🤭 مرکز برف و سردی ،  هر وقت تشریف آوردین قدمتون به روی چشم


من عاشق برفم، برف میاد میرم با دستام میگیرمشون یه بوی خاصی داره با طرح های مختلف ❄️ تبریز زمستون معرکه میشه حتما یه سر بیا 

🦋 زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کِرم بودند و تغییر آنها را زیبا کرد...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلااااام

امروز روز خلوتتری بود خداروشکر

صبح زود بیدار شدم علی جون رو اماده کردم سپردم به سرویس،  برگشتم خیلی خوابم میومد ولی یکم کتاب خوندم تا مهدی بیدار شد باباشم یکم سرماخوردخ بود دیرتر بیدار شد،  صبحانه اماده کردم چایی دم کردم و صرف شد، همسرم رفت سرکار. 

نشستم در جوار اقای مهدی ایشون کارتون دید،  من یسری غایل اموزش خیاطی داشتم دانلود کردم همزمان الگوی شلوارمو کامل کردم و تموم شد. 

نهار داشتیم فقط گرم کردم،  علی جون رو از سرویس تحویل گرفتم. 

نهار صرف شد جم شد

برای شام خوراک لوبیا گذاشتم یکی دو ساعت با پسر ها خوابیدیم. 

همسرم اومد رفتیم برای خرید،  خیلی گشتیم،  خیلی زیاد ولی چیزی که خواستم پیدا نکردیم. یه گزینه بود که بد نبود ولی رضایت بخش نبود. 

برگشتیم خونه،  تو مسیر وسایل پیتزا خریدیم. 

رسیدیم خونه،  خوراک لوبیا رو تکیمل کردم منتظرم جا بیفته و شام بخوریم. 

لباسشویی رو روشن کردم، 

امشب دیگه برنامه ای ندارم جز پهن کردن لباسها، یکم هنوز ضعف دارم واسه سرماخوردگیم،  بعد شام دیگه مطالعه ی افقی فقط داریم😊😊😎

سلام بانوها

امیدوارم حالتون خوب خوب باشه

امروز ساعت ۷ از خواب بیدار شدم

صبحانمو با همسرم خوردیم راهی بیمارستان شدن

منم شروع کردم:

اول از همه رو تختی رو انداختم ماشین

ی پتو رو هم اندختم حموم ک همسرم از سرکار برگشتن زحمتشو بکشن

اتاق خودمون رو مرتب کردم

ب گلها رسیدگی کردم

لباسایی ک دیروز شستم رو بخاطر بناها توی خونه پخش و پلا کردم ک خشک شن رو جمع کردم و اتو و تا کردم

لباس کثیفا رو جمع کردم ک بندازم ماشین

اومدم سراغ آشپزخونه ترکیده

ظرفای دیشبو شستم

سفره شسته شد

سینک با سرکه برق افتاد

آبچک جمع شد

گاز با پاک کننده چند منظوره برق افتاد

نهار خوری دستمال کشی شد

میان وعده ب بناها دادم

یکم جعفری برای غذاهای دخترم پودر کردم

روی تموم کابینتا دستمال کشی شد

عدس بار گذاشتم برای عدس پلو نهار

آینه قدی و میز جلو مبلی با عسلی هاش دستمال کشی شد

ساعت دیواری گردگیری شد

ظروف میان وعده بناها شسته شد

باکس های کابیت دستمال کشی شد

روی یخچال و فریزر دستمال کشی شد

درهای ۵ تا کابینت و هود دستمال کشی شد بقیشون بره برای فردا

ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی دستمال کشی شدن

نهار درست کردم

سرویس بهداشتی رو با آب و کف شستم

نهار خورده شد

یکم با دخترم بازی کردم

عصرونه ب بناها دادم و رفتیم بیرون دور زدیم

برگشتیم و ظرفا شسته شدن

بابام اینا اومدن خونمون و پذیرایی شدن و رفتن

روتین پوستی انجام شد

الانم له افتادم ک بخوابیم

شبتون قشنگ مهربونا

سلام اتفاقی دیدم پستتون رو ، من اولین بار قلیه ماهی خوردم مهمون بودم یکم از سبزیش رو بهم دادن که خو ...

سلام عزیزم

آشپزی‌ها متفاوتن و نسخه واحدی نداره

مثلا خانواده پدریم از گوجه و رب گوجه تو قلیه‌ها استفاده میکنن

عموم اینا از تمر استفاده می‌کنن

خانواده شوهرم توی قلیه میگو سیب زمینی میذارن

و در عین ناباوری همشون خوشمزه هستن😄

روشی که امروز درست کردم و شکر خدا خوب بود اینجوری بود:

پیاز رو رنده کردم و تفت دادم تا طلایی شد

سبزی ماهی(شامل گشنیز و کمی شنبلیله)‌ خرد شده رو اضافه کردم و تفت دادم ادویه ها(ادویه مخصوص قلیه+فلفل) و نمک رو اضافه کردم و حسااااابی تفت دادم هر وقت هم ته میگرفت یه کوچولو آب اضافه کردم و باز تفت دادم 

اگر ادویه مخصوص نداشتی با کاری هم اوکیه و اگر پودر تخم گشنیز هم داشته باشی که خیلی خوبه

سیر و یه گوجه متوسط رو رنده کردم و به قابلمه اضافه کردم وقتی آبش خشک شد، آب تمر رو اضافه کردم(روی تمر اب جوش ریختم وقتی خنک شد با دست تمر رو له کردم و از صافی رد کردم آب و لعاب ب دست اومده رو استفاده میکنیم و هسته ها و بقیه چیزا دور ریختنی ان)

آبش رو هر چقد که نیاز هست اضافه میکنط و با شعله کم میذاری که جا بیفته

حدود نیم ساعت قبل از سرو غذا یه کم پیاز رو ریز رنده میکنی تفت میدی طلایی ک شد میگو شسته شده رو بهش اضافه میکنی به همراه کمی زردچوبه، آبش ک خشک شد به قلیه اضافه میکنی و با شعله کم میذاری نیم ساعت بمونه

و بعدش آماده ست

امروز قلیه م ترش شد آب تمر زیاد ریخته بودم، سیب زمینی اضافه ش کردم همزمان با میگو، خوب شد

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...
سلام اتفاقی دیدم پستتون رو ، من اولین بار قلیه ماهی خوردم مهمون بودم یکم از سبزیش رو بهم دادن که خو ...

ان شاالله سعادتی پیش بیاد حتما اون بالاها هم میایم❤

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

سلام 

گزارش امروز من:

ساعت ۵ و نیم بیدار شدم

دیدم دوستم پیام داده سوال داشت، جواب رو فرستادم. متوجه شد ک بیدارم تماس‌هاش شروع شد

ساعت ۱۰ دفاع داشت تا ۲۰ دقیقه قبل دفاع هشصد و پونصد بار زنگ زد

و من وسط تماس ها صبحانه آماده کردم

خونه رو مرتب کردم

ابمیوه گیری و ظرف شستم

به پرنده ها رسیدگی کردم

مختصر گردگیری انجام شد

بالاخره تماسهای دوستم تمام شد

نهار درست کردم

رفتم خرید

برگشتم برنج رو پختم

نهار خوردیم و بعد نهار ظرفا رو شستم

صورت و ابروهامو اصلاح کردم

حمام کردم

کیک پختم و با خودم بردمش خونه مامانم اینا

یک ساعت پیش برگشتم 

رخت خوابا رو پهن کردم که ان شاالله لالا

شب بخیر

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

سلام به همگی.کارهای دیروزی که گفتم همه انجام شده.دندونپزشکی رفتم عصب کشی وپرکردنش تمومشدفقط روکشش مونده والان دندونم شدید دررررررردمیکنه.یه آمپول دارم که بایدبزنم.آشپزخونه ترکیده.حموم واتاقا تمیزبشه.لباسهای مدرسه دختراشسته بشه.البته خانماهنوزخوابن.بیدارشن صبحونه بخورن وکشوی لباساشونومرتب کنن وحموم برن.کارت به کارتا انجام بشه.جاروبرقی.فعلادرد دندون نمیزاره چیزی یادم بیاد بعدامیام بهتون میگم .الهی که تن همگیتون سالم باشه❤

سلام ظهرتون بخیر  راستش یادم نیست آخرین گزارشم چی بوده  آخه معمولا قبل اینکه بیام تایپ ک ...

سلام صبح بخیر 

خب در ادامه دیروز بعد گزارش آب برنج رو گذاشتم، رفتم پذیرایی، چند تا رختخواب هست که دیگه ثابت مونده اونجا، به خاطر رفت و آمد دو تا کوچولو ها در طول شب به اتاق ما، میزاریم شون تو پذیرایی بخوابن 

اونارو تا زدم گذاشتم یک گوشه همونجا و یک جارو اساسی زدم، مبل هارو گذاشتم وسط برای جارو و هنوز مونده و باید امروز مرتب کنم 

لباسهای روی جالباسی رو جمع کردم 

و بقیه دور و بر هم که پر بود از وسایل محمد جمع کردم 


برگشتم آشپزخونه برنم رو دم کردم، مرغ رو گذاشتم بپزه، سیب زمینی سرخ کردم، ظرف شستم (کتاب صوتی هم براه بود) 

دیگه وسط ظرفها همسر و بچه ها اومدن رفتم استقبالشون و رفع دلتنگی کردم 

بقیه ظرفها رو شستم دو تا قابلمه موند که دیگه غذا آوردم و خوردیم 

سفره رو با کمک ثنا جمع کردیم و رفتم دراز کشیدم یکم در مورد اتفاقات این دوروز هر کدوممون با همسر صحبت کردیم، ایشون خوابید منم وب گردی و بعدم خوابیدم 


ععصر با سردرد خیییلی شدید بیدار شدم در حدی که نمیتونستم سرم رو تکون بدم چای هم افاقه نکرد قرص خوردم و دراز کشیدم 🤕

پیگیری تکالیف بچه ها و شام و عصرانشون موند با همسر 😁


یکی از تکالیف علی رو هم دراز کش بهش کمک کردم 

بقیه وقت هم دیگه از سر بیکاری گوشی دستم بود اما سعی کردم حداقل مفید باشه و به صفحه روبیکا مزون رسیدم و پست گذاشتم و... 👍🏻😍


بچه ها که یکی یکی  خوابیدن 

به خواهرم پیام دادم و حال دوستش رو پرسیدم (دختر مجرد اول که فیبروم داشته و عمل کرده الان هم احتمال سرطان رحم دادن و ممکنه رحمش تخلیه بشه 😢 ممنون میشم برای سلامتیش صلوات بفرستید) 

من حس میکردم شام نمیخوام اما آخر شب یهو دیدم ضعف شدید دارم و پاشدم ماکارونی داشتیم گرم کردم و خوردم و یکم با همسر صحبت کردیم و خوابیدیم 

پارسا هم اردو داشت از 5 عصر اومد خوابید و امروز 8 بیدار شد 🤪

امروز صبح هم همچنان حالم اوکی نبود و همسرم و ثنا چاشت و وسایل رو آماده کردن 

تا 8 و نیم خوابیدم بیدار شدم جواب پیام خواهرمو دادم و چند تا پیام دیگه، صبحانه خوردم و الان در خدمتم 


رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند

سلام   برنامه ی دیروزم 

نهار و صبحونه رو یکی   الان خوردم   برم سر کارم ✅

تخت و اتاقم مرتب بشه ✅

اتاقم برقی بکشم و طی   بارون همه جا رو نابود کرد  اب ریخته تو اتاقم ✅

بالکن دستمال بشه   افتضاح ✅

نهار پسرم درست کنم ✅

ظرفای دیشب بشورم + نهاری که پختم    یه دفعه برنج فردا رو هم میپزم ✅✅

پذیرایی مرتب بشه  ✅

برقی زده بشه و اشپزخونه هم همین طور✅

 همه جا طی کشی بشه ✅

ابچکون مرتب بشه ✅

برم دنبال پسرم   ✅

باهاش درساش کار کنم ✅

برسونمش فوتبال ✅

برم خونه ی مامانم ❌

از اونجا برم قصابی گوشت بخرم ❌

شام درست کنم     دیگه این ظربدرا برا اینکه شاک با همسرم رفتیم بیرون 

ظرفای شام بشورم 

سطل زباله خالی بشه 

نمازا خونده بشه ✅

داروها خورده بشه ✅

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

برنامم برا امروز 

نهار تا قسمتی دارم    باید ماهیش سرخ کنم 

باشگاه برم دوش بگیرم‌

لباسا ابکشی بشه تخت و اتاقم مرتب بشه 

برم خونه ی مامان بزرگم 

گوشت بخرم 

مرغ بخرم 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

ظرفای صبحانه و نهار شسته شه 

لباس خشک ها تا زده بشه 

شام درست کنم 

گاز تمیز شه 

سطل زباله خالی بشه 

دارو عا خورده شه نمازا خونده شه 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
سلام عزیزم آشپزی‌ها متفاوتن و نسخه واحدی نداره مثلا خانواده پدریم از گوجه و رب گوجه تو قلیه‌ها است ...

مرسی عزیزم توضیحتون عالی بود خیلیم آسون از اسمش که فک میکردم خیلی سخته و کار زیاد داره😅😄

🦋 زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کِرم بودند و تغییر آنها را زیبا کرد...

سلام روزتون بخیر

هفته ای که گذشت .....


خونه رو به مرتب ترین شکل ممکن نگه داشتم که اگه یه وقت شلوغ پلوغ شدم از خونه خیالم راحت باشه_این غذایی که امتحان کردم واسه من جدید بود :پلو مخلوط درست کردم با کدو سبز سیب زمینی فلفل دلمه نخودفرنگی و‌ذرت و رب و زردچوبه (همسر لوس من کدو دوس نداره ولی این مدلی رو پسندید)


مدتیه که به صورت خیلی جدی پیگیر یه شغل نیمه وقتم _چندجایی هم برای مصاحبه رفتم که به توافق نرسیدیم_از طرفی نظرم رویه  کیس مناسب برای کاراموزیه به مدت ۳الی ۶ماه(خودم خیلی مشتاقم که برم ولی راضی شدن همسر بستگی به سنجیدن محیط داره)


لباسای مهمونی و عروسی شسته و اتو و جمع شد(راااااااااااستی یادم رفت بگم یه پیراهن شیک داشتم که جز خریدای عروسی خودمون بود و برای این عروسی دیگه نیازی به خرید مجدد ندیدم همونو پوشیدم نکته مهمش اینه که اندازه ام بود یعنی من به سایز ۳۶خودم برگشتم هورررررررررا)


بلاخره با کلم بروکلی دوست شدم نه سرخ کرده نه خامش فقط بخارپز

راستی چندوقتیه که وعده ناهارم فقط شده سبزیجات بخار پز یا سالاد


جلسه مشاوره رو شرکت کردم


یه عالمه قورباغه قورت دادم(کوک گوی موزیکال درست شد_شیشه ی شکسته ی ساعت همسر تعویض شد_دکمه شلوار همسر رو بردم خرازی پرس شد_دم پای شلوار خودم کوتاه شد_کتاب مورد نظرمو از کمدا سفارش دادم_بلاخره هدیه تولدهمسر خریداری شد_بلاخره برای خودم ماگ خریدم

بلاخره تن دادم به نصب پیام رسان های داخلی .اونایی که شماره مو دارن از خودشون رونمایی کنن نتونستم پیداتون کنم.شهرزاد منظورم محدودیت نت نبود درمورد شکستن گوشی نازنینم بود که گفتم خطر لغو کاربریمو حس میکنم)گروه کلاسی رو تشکیل دادم و قرار شد فعلا خودم مسیول همه ی امور باشم تا استارت اولیه کارزده بشه_متن های ارسالی به زبون محاوره نوشته و چاپ شد و روز و ساعتش با استاد هماهنگ شد_یه قورباغه خیلی گنده رو همسرم قورت دادن البته با کمک من ، و اینکه بخاطرش یه سفر کاری در پیشه)


چندتا بسته پستی ارسال شد


بیمه هاو بدهی و قبض ها و اجاره پرداخت شد


تو مهرانقد بدو بدو داشتم که

پاهام پوکیده با کوچیکترین پیاده روی دوباره داغون میشد.به توصیه یه دوست کف پامو حنا گذاشتم بعدش دلم برای مامان بزرگه مامانم که بهش بی بی میگفتیم تنگ شد

به یادش ناخنای پامو حنایی کردم

و کلی از وضعیت جدید خندیدیم  و ذوق کردم اسممو گذاشتن خانوم حنا


مدیتیشن و یوگا و نرمش های کمر و گردن انجام شد


واحد ما طبقه اوله پر از پنجره ....زیرش پارکینگ -واحدبالایی هم که هیچ وقت نیستن

همه اینا باعث میشه تا زودتر از بقیه ی خونه ها احساس سرما بکنیم و یه وقتایی قندیل بندیم

برای بهتر شدن شرایط استر پرده ها رو نصب کردیم دریچه کولر پوشیده شد درزگیرها نصب شد بساط دمنوش و تنقلات پاییزی زمستونیمم که به راهه تااااا یکم دیگه صبوری کنم و بخاری رو دیرتر نصب کنیم


مقداری سیب زرد قرمز وسبز داشتیم که انگار هیچکدوممون قصد خوردنشو نداشتیم و خیلیوقته تو یخچال جا خوش کرده

ورقه ورقه کردم گذاشتم خشک بشه


تاجایی که یادم بود رو براتون گفتم

روز و روزگارتون خوش

دياناهستم هر چه تبر زدی مرا زخم نشد !! جوانه شد  هرکجای ایرانی مراقب خودت باش .....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز