2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2045131 بازدید | 88253 پست

برنامه ی انجام شده ی  امروزم 

با پسرم درس کار کنم ✅

زبان بخونم‌✅

خواهرزادم میخواد بیاد خونمون اون بیارم ❌

نهار گرم کنم و متعلقاتش  ✅

ظرفاش بشورم ✅

برم خونه ی مامان بزرگم  ✅

تخت و اتاق خوابم مرتب کنم ✅

شام بخوریم و ظرفاش بشورم✅

جانبی  خونه ی مامان بزرگم برقی کشیدم 

نهار فردای همسرم رو پختم 

حموم رفتم 

نمازا اول وقت خونده شد 

داروها خورده شد 

سطل زباله خالی شد 

ظرفای دیشب مهمونی تو کابینتا جابه جا شد  

یه کار پشت سیستمی داشتم‌کع فعلا به در بسته خورده شد اون فردا پیگیری کنم ،

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
سلام عزیزدلم خسته نباشی آفرین ب تو مامان درس خون چی میخونین ؟ دانشجو هستین؟ آخع منم شبا میت ...

ممنون عزیزم . 

اونقدرام درس خون نیستم 😁

دانشجو ترم آخرم . برای آزمون استخدامی آموزش و پرورش میخوام بخونم که فعلا اصلا نمیشه خوند 😪

شبا و صبحا کلا آقای همسر ببینه بیدارم شروع میکنه به  صحبت دلمم نمیاد گوش ندم🥴 حقم داره در طول روز که مشغول پسرام و کارای خونه و مهمون داری و..‌انگار اصلا همو نمی‌بینیم تا بیکار بشم بشینم پای درس که باز آقای همسر نمیزاره هی میخوام قیدش بزنم باز دلم نمیاد و ..😑

🖤🖤🖤🖤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام

گزارش امروز من

بعد از صبحانه به پرنده‌ها رسیدگی کردم

خونه رو مرتب کردم

جارو برقی کشیدم

لباس با دست شستم

حیاط خلوت و دسشویی و روشویی شستم

اجاق رو دو بار تمیز کردم

یه طاقچه رو گردگیری و تمیز کردم

بارها و بارها رو بارها ظرف شستم

کار صدف انجام دادم

زبان خوندم

جوشانده و بقیه داروها انجام شد

نهار و شام اماده و میل شد

آشپزخونه رو گردگیری کردم

سینک رو شستم و خشک کردم

زباله ها رو بردم بیرون

برنامه فردا رو نوشتم

عالی باشید

اگر کوه‌ها به لرزه درآمدند، تو پابرجا و استوار باش...

سلام شبتون قشنگ

امروز صبح یکم دیرتر بیدار شدیم

صبحونه مفصل خوردیم

بادمجون سرخ کرده بودم و خرد شده بود مونده بود مرحله کشکش،  همسرم قرار بود پدرش رو ببرن بهشت زضا،  غذامونو برداشتیم رفتیم خونه پدرشون، تا با هم بریم بهشت رضا و بعد برگردیم همونجا نهار بخوریم،  وقتی رسیدیم فهمیدیم برای نهار مهمون دارن،  برنامه بهشت رضا افتاد برای عصر. 

قرار بود به کمک خواهرزاده همسرم ویندوز لبتابمو عوض کنیم. 

این شد که من تنهایی برگشتم خونه و لبتاب رو برداشتم و دوباره رفتم اونجا( از فرصتها و مسیرهای خلوت استفاده میکنم تا بیشتر پشت فذمون بشینم). 


کمک حاج خانم کردم با هم نهار درست کردیم و مهمونا اومدن چایی و میوه پذیرایی شد. 

نهار رو هم سرو کردیم

قورمه سبزی بود

سر سفره از کشک بادمجون من بسیاااار تعریف شد و اینجانب بسی لذت بردم😎😁😁. 

بعد از نهار مهمونها همرله همسرم و. پدرشون و علی جون رفان بهشت رضا و ما موندیم و یه خونه ی ترکیده. 

ظرفا رو شستیم و یه یه ساعت استراحت کردیم. 


بعدش حاج خانوم اب انار اماده کردن و هویج برای فریزر اکاذه کردن

منم خونه رو. مرتب کردم و ظرفهای نهار رو جم کردم. 

همسرم برگشتن

یه چایی خوردیم،  نشستیم پای لبتاب تا ویندوز عوض کنیم، میخواستیم ۱۱ بریزیم که موفق نشدیم،  و موند برای فرصت بعدی. 

یکم بحث سیاسی کردیم

یکم بحث اقتصادی کردیم

😁😁. 

و دیگه برگشتیم سمت خونه،  یکم خرید کردیم

بعد دیدیم خیلی خسته ایم رفتیم کبابی روبروی خونه و شام خوردیم. 

بالخره رسیدیم خونه

پسرا رو ریختم تو وان حمام خیس بخورن😁. 

همسرم میوه و سبزیجات رو شست

یکم ظرف تو سینک هم بود،  شست

نماز خوندم رفتم بچه ها رو شستم اوردم بیرون. 

خودمم دوش گرفتم

بعد رفتم وسایل فردا رو. اماده کنم،  فردا جشن اول سال علی جون هست. 

یادم اومد شلوارش براش بلند بوده و باید کوتاه میکردم، واقعا خسته بودم ولی باید ادامه میدادم😎😁.  نشستم فقط لای چشب زدم و اتو زدم، ولی باید سرفرصت درست کوتاه کنمش. 


و خاموشی زدیم بالخره. 

خیللللی امروز خسته شدم،  الان در له ترین حالتمم. 🙄🙄. 


فردا فایزه میاد پیش مهدی کوچولو بمونه

من احتمالا با همسرم برم علی جون رو ببرم جشن،  


روزهاتون پر از خیر و خوشی

سلام خواهرا 

دیروز بعد گزارش نصف نیمه فقط تونستم آشپزخونه رو جارو بزنم و مرتب کنم و ظرفاشو بشورم و نتونستم درسمو بخونم و کارای دیگم هم موند و دلیلش خواب دوساعته ای بود که یهو اومد سراغم 🤭 و بعد هم رفتیم خونه مادر همسرم تا ساعت ۱۰ و نیم ‌ . 😊


صبح هم بعد نماز و تلاوت قرآن نتونستم بیدار بمونم و خوابیدم تا نزدیک ۸ر

صبحونه آماده کردم و خوردیم وجمع کردم . چند دفعه چای دادم همسرم . دارو هاش دادم ‌ 

ساعت ۱۱ شد خواستم برن سراغ درس که اتاق پسرا وسوسه ام کرد حسابی بهم ریخته بود خب با خودم گفتم یه نیم ساعت اتاق مرتب میکنم بعد با خیال راحت میشینم پای درس 🤪 رفتم کلی لباس تا کردم و اتاق مرتب کردم جارو زدم . بالا کمداشون رو که تبدیل به انباری شوه بود مرتب کردم و دستمال کشیدم از این رو به اون رو شدن 🤭

کل اتاقشون رو گردگیری کردم.  داخل کمدارو قسمت کتابخونشون رو چند روز قبل مرتب کرده بودم و نیاز به مرتب کردن نداشتن خداروشکر . 

بعد مرتبی اتاق یه سبد لباس برای تعمیر گذاشته بودم کنار با خودم گفتم اینارو هم درست کنم بعد برم سراغ درس خب چرخ خیاطی رو روشن کردم هی از سبد شلوار و لباس و تیشرت بیرون می‌آوردم می‌دوختم و هی پرت میکردم اون طرف 🤭😬

اینکه تموم شد کشو لباساشون خالی کردم چندتا دیگه نیاز به تعمیر داشت دوخته شد و اتاق پسرا اصلا نمیشد پاگذاشت 😣

وقت ناهار شد و زود یه چی آماده کردم و خوردیم .

نماز خوندم 

 کمی استراحت کردم . و باز رفتم سراغ ادامه خیاطی ها چندتا رو بالشی رو نصف نیمه رها کرده بودم به دلیل کمبود پارچه اونارو هم دوختم و به این ترتیب این قورباغه بزرگ قورت داده شد 

پسرا که اتاقشون رو اشغال کرده بودم داخل هال بازی کردن و هال حسابی بهم ریخته شده بود.  به کمک پسرا مرتب کردم . 

دراز کشیدم تا یه نفس راحت بکشم به این فکر میکردم که امروز رکورد زده شد و کسی نیومده  که برادرزاده های همسرم تماس گرفتن که میان دیدنش و منم تند تند یکم پذیرایی مرتب کردم و رفتم سراغ آشپزخونه مرتبش کردم و سینک پر ظرف رو جم و جور کردم که اومدن . 

پذیرایی شدن و حین پذیرایی با آب و چای کلی ظرف شستم . 😬

اونا که رفتن منم رفتم داخل اتاق پسرا که جمو جورش کنم که باز درو زدن و دوتا جاریام اومدن 🥲

از اونام پذیرایی کردم آب و چای و میوه . 😬 خداروشکر زود رفتن 

اتاق پسرا به کمک خودشون مرتب کردم لباساشون تا شد رفت داخل کشور ها و اینگونه کشوهاشون هم مرتب شد . 😍

پسرارو بردم حمام . نماز خوندم . شام نون و پنیر خوردیم 🤭

و پسرارو خوابوندم 

به آقای همسر چای دادم و حین گزارش به سخنانشان گوش میدادم و در ادامه یه چای دیگه بدم خدمتشون ‌ . اگه شد لیوانای چای هم بشورم . اهداف و برنامه  این هفته رو بنویسم برنامه غذایی هم میخوام بنویسم . درسام هم از دیروز تعطیل بود باز خداکنه فردا بتونم بخونم.  

شب خوش 

التماس دعا 




🖤🖤🖤🖤

سلام صبح همگی به خیر 

برنامم برا امروز به امید خدای مهربونم 💕💕💕 

شکرگزاری بنویسم 

اهداف مهر رو بنویسم 

زبان بخونم 

کتاب بخونم 

نهار دارم گرم‌کنیم بخوریم

 تخت و اتاقم مرتب شه 

داروها ها خورده شه

باشگاه برم 

دوش بگیرم‌

لباس خشک ها جمع بشه 

لباسا باشگاه  آبکشی بشه و‌پهن شه 

دنبال پسرم برم 

کتاباش منگنه کنم 

 گاز تمیز کنم 

سطل زباله خالی بشه 

شام درست کنم بخوریم 

ظرفای شام شسته بشه 

نهار فردای همسرم درست کنم‌

ظرفای ابچکون جمع بشه 



من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

سلام دوستای خوبم امیدوارم حال دلتون حسابی کوک کوک باشه

منم خیلی خوشحال شدم ک سایت باز شده و دوباره میتونم باهاتون برنامه هامون رو ب اشتراک بزارم

خب توی این چند روز گذشته من تونستم دخترمو ک خیلی خیلی خیلی وابسته ب شیر مادر بود رو بالاخره از شیر بگیرم ک خودش همت خیلی زیادی میخوادالبته با کمک مامانم

بنده خدا کلی شب بیداری کشید

ب درسامم سر و سامون دادم

میخوام دیماه کنکور بدم دوباره و ان شالله رشته مورد علاقمو بیارم

این چند روز هم هیچ کاری غیر از روتین روزانه خونه ک همون جمع و جور کردن و غذا درست کردن و ظرف شستن بود رو فقط انجام دادم و بیشتر ب درسام رسیدم

ان شالله از امروز کلی کار دارم ک انجام بدم


فعلا من میرم و شب برمیگردم و گزارش امروزم رو خدمتتون میگم عزیزای دلم

منم خیلی خیلی تنبلم الان کلی کاردارم و من هنوز نمیتونم ازجام بلندشم  شماها واقعا این همه کارو ...

عزیزم سعی کن کاراتو بنویسی این بهت قدرت انجامشونو میده

البته این تجربه منه

عزیزم سعی کن کاراتو بنویسی این بهت قدرت انجامشونو میده البته این تجربه منه

واقعا باشه پس از امروز لیست کارهایی که باید انجام بشه همشو مینویسم ببینم کدومشونو میتونم تموم کنم امروز

خیلی ممنون دوست عزیز🌹

دخترم دنیامه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز