2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2035444 بازدید | 88054 پست
ممنون  وای چه باحال گفتی با ایمان 😀 خدا حفظش کنه،  بچه ها می‌بینند و یاد می‌گیرند، و ا ...

مرسی شهرزاد جون نظر لطفت شما انشاالله که اینطوری باشه 😍

به آرزوهام قول رسیدن دادم.😄 من لایق بهترینام😄
قربونت مهتاب جون انشاالله که خوب بشه ببین نمیدونم پست سورمه لینا رو خوندی یا نه از همون کرم که اول ع ...

واقعا ممنونم ارتینجون خیلی زحمت کشیدی عزیزم 

حتما پیگیری میکنم

السلام علیک یا ربیع الانام و نضرة الایام                              سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران                               بهار۱۴۰۲

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

عکس فرشته هام رو دلم نیومد نزارم 😍😍 ثنا و محمد در حال اعمال شب قدر

عزیزم خدابچه هاتوبرات حفظ کنه همیشه سالم سلامت باشند

پسرمنم شبای قدروتاصبح بیدارموندالان کم غذاشده بنظرم مال همون بی خوابیاس

زندگی رو دوست دارم باهمسروبچه هام  

سلام سلام سلام

چطورین دخترا😍🌹🌹


صفحات جلو‌رفته نشد بخونم

گزارشمو بدم بعدا سر فرصت بیام گزارشای پربارتونو بخونم.

دیروز کلی کار عقب افتاده انجام دادیم.

از صب رفتیم بیرون دفترچه بیمه مو عوض کردم تموم شده بود، درمانگاه باید مدارک میبردم که مسئولش نبود مجبور شدم دوباره برم.

بانک رفتم .

و ظهر هم برگشتیم خونه.

دوتا لباس واسه مهدی نتی سفارش دادم امیدوارم جنسشم خوب باشه.

برای افطار سوپ گذاشتم و یکی‌از دوستای همسرم برامون اش اورد( همسرم اش بیرون دوس نداره فقط مدل اشی که خودمون درست میکنیم دوس داره، بنابراین محبور شدم اش رو‌دوباره بزار م رو‌گاز و فراوری کنم).

افطار خوردیم و قرانمو ورداشنیم رفتیم خونه مامان همسرم هم دوره قران  هم بعدش دعای جوشن و قران به سر. 


خیلی دیر برگشتیم خونه، خورشتمو قبلش گذاشنه بودم،همسرمم برنج درست کرد و من دیگه باتریم تموم شد، خودش تنهایی سحری خورده بود.

امروزم که از صب داشتم خونه رو تمیز میکردم، دو روز قبلش همش ریخت و‌پاش شده بود و وقت نبود تمیز کاری کنم.

از صب کلی اسباب بازی علی رو از حال جم کردم و دسته بندی و‌مرتب کردم.

گردگیری و دستمال و شیشه پاککن حال و‌جارو،و یه دستیم به کمد دیواریا کشیدم.

بعدشم اشپزخونه، یخچالو تمیز کردم،کلی انچه گذشت داشت که مدیریتش کردم و این وسط یه قابلمه سوپ کوچیکم مجبور شدم بریزم اشغالی که کلی عذاب وجدان داشتم واسش که اسراف شد( این چند روز خیلی شلوغ پلوغ بود و یکم بیرون رفتیم این شد که غذاها تو یخچال موندن و‌کهنه شدن😳)


گازو تمیز کردم چدنا و سرشعله هاشو شستم. یکم ازش رفت گذاشتم رو‌گاز و همه شعله ها رو‌روشن کردم تا خشک بشن و‌زنگ نزنن یه موقه


یه عالمه ظرف شستم و اشپزخونه رو تمیز کردم. جارو کشیدم

سطلای زباله رو خالی کردم گذاشتم‌ پشت در واحد که شب همسرم ببره بیرون.( ساختمون خالیه نگران همسایه ها نشین😁).


یه دور‌ماشین روشن کردم


یه ساعتی صرف تماسهای مکرر برای انجام یه کار اداری شد که خداذوشکر بالخره انجام شد، و خبر این فتح عظیم رو به رییسم دادم( دو هفته س مسئولی که باید انجامش بده دورکاریه، انقد بهشون زنگ زدم که خودم خسته شدم ولی بالخره تموم شد خداروشکر). برام تلفنی انجامش داد و کارمو راه انداخت ولی قرار شد چهارشنبه برم کارای اداریشو انحام بدم.


نهار پسر خشکلمم دادم و الان یه استراحتی کنیم. یکم بخوابیم دیشب کم خوابیدیم.


بعدش باید سرویس بشورم،حموم بشورم، لباس دستیای پودر صابونی بشورم.

شیر برنج برای افطار میخوام درست کنم زنگ بزنم از مامانم دستورشو بپرسم.

علی رو هم ببرم حموم 

و اگه هماهنگ بشه و‌همسرم زود بیاد، سوپ و شیر برنجمونو برداریم بریم پیش مامانم افطار باهم بخوریم.


فردا انشالله روز خلوتیه. میشینم یه بازبینی تو محتویات مغزم انجام بدم و یکم برنامه هامو مرتب کنم.

راستی یه استاد زبان پیدا کردم قرار شد به همین زودی باهم کلاسمونو شروع کنیم. ازش واسه علی هم مشورت گرفتم و قرار شد برام برنامه کودک معرفی کنه تا واسه علی بریزم.

راستی بچه ها اگه پیج یا کانالی برا اموزش زبان کودکان دارین که یکم سنگین و‌متین تر باشه بهم معرفی کنین ممنون میشم( چند تا برنامه کودک دیدم یه مقدار شئونات اسلامی زیر سوال رفته بود ترجیح میدم یکم مرتبتر دوستان جلو دوربین باشن😀😶).

من بخوابم که میترسم به افطار نرسیم


2803
عزیزم خدابچه هاتوبرات حفظ کنه همیشه سالم سلامت باشند پسرمنم شبای قدروتاصبح بیدارموندالان کم غذاشده ...

ممنون خدا پسر شما رو هم حفظ کنه 

اگر برای این باشه که موقتیه و زود خوب میشه انشاالله 

رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند. 🇮🇷 چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند
 یه راهیار گرامی یه لیوان آبجوش بیاره لطفا !! 😅 دوستان من دارم اینا رو برا خودم  مین ...

خیلی هم عالیه من با همش موافقم .دوستان اهل برنامه ریزی بیان بگن و هممون هرروز یا هرهفته گزارش پیشرفت چالش بدیم

این نیز بگذرد...                                                       

خوب خانم های زیبا و دوست داشتنی 🤩

سلام 

اول از همه که کشتید منو با دلمه دلمه 😋 شیرین میخوری یا ترش یا ملس شیره میریزم آبغوره میدم روش یکم ملس شه ای بابا ولش کنید دیگه من الان پس میوفتم خونم میوفته گردنتون ها از من گفتن بود🤪

من عاشق دلمه ام هر نوعش مهم نیست و فرقی نداره از برگ و بادمجون و کلم و فلفل و گوجه و پیاز و قارچ 😋 اما متاسفانه مثل اکثریت همسرم دوست نداره 

خوب من جمعه تا بعد از ظهر گزارش داده بودم و دیگه بقیش کارهای روزمره بود فقط از اشی که پخته بودم دوتا ظرف پرکردم و بعد از شام برای مادرم و مادر همسرم بردیم البته مادرم رو ندیدم همسرم بهشون داد اما به اندازه چای خوردن پیش مادر همسرم رفتیم که خیلی خوشحال شدن و بابت اش هم فوق العاده تشکر کرد و خوشحال شد از ‌13بدر به بعد اش نخورده بود و البته که اش رو هم طبق توصیه های آذین جون نذری درست کرده بودم و حسابی خوشمزه و بابرکت شده بود 


و

به آرزوهام قول رسیدن دادم.😄 من لایق بهترینام😄

 اما روز شنبه 

صبح بیدار شدم و نمازم رو خوندم و ذکر گفتم 

به نیت حدیث بیشتر ذکرهای روزم رو گفتم 

همسرم رو بیدار کردم و راهی کردم زودتر رفتن شنبه و خودم رفتم سراغ کارهای شرکت دوروز عقب افتاده بودم خلاصه جمع شدو نفس راحتی کشیدم 

رفتم و سهم هامو چک کردم و یکم نت گردی کردم 

پسرم بیدار شد و باهم صبحانه خوردیم و جمع کردم 

اتاق خواب رو مرتب کردم 

ظرفهای ابچکون رو جمع کردم و ولو شدم رو مبل همینجوری چرت زدم تا ظهر دیگه واقعا حالم از خودم بد داشت میشد به زحمت پا شدم و یه قهوه خوردم (قانون شکنی کردم 😡) 

اما واقعا حس میکنم که بهش اعتیاد دارم 

دیگه اذان دادن و نماز خوندم و آش یکم مونده بود گرم کردم و با پسرم ناهار خوردیم و با مادرم و مادر شوهرم تلفنی گپ زدیم 

واسه شام ماهی گذاشتم بیرون و برنج خیس کردم

ظرف های صبحانه و ناهار رو شستم و جمع کردم پسرم رو مبل خوابش برد و براش پتو کشیدم 

افتادم جون خونه و جارو برقی اساسی کشیدم یه روز جارو برقی نمی‌کشم انگار خونه یه هفته تمیز نشده موهای خودم که هیچی رو سرامیک و فرش ولو 

دیگه بعد از جارو تی اساسی و یه گردگیری کامل خونه رو کردم 

همچنان پسرم خواب بود 

دمپایی های سرویس و بیرون و رو فرشی پسرم رو حسابی با فرچه شستم و رفتم حموم 

اومدم بیرون هنوز خودم رو خشک نکرده بودم که همسرم زنگ زد بازم ازون تعارفات همینجوری کرده بود😬😁

گفت که شب مهمون داریم سریع نمازم رو خوندم و یه بسته دیگه ماهی گذاشتم ماکروفر یخش باز شه و برنج دوباره خیس کردم و به همسرم اطلاع دادم که کاهو و نوشابه بگیره 


به آرزوهام قول رسیدن دادم.😄 من لایق بهترینام😄
2804

خلاصه آب برنج رو گذاشتم و سبزی پلو کردم  برنج تازه گذاشتم تو دم که رسید با کاهو و وسایل خلاصه مشغول ضدعفونی وسایل بودم که هی میگف زود باش دیر شد ساعت 10دیگه وضعیت رو که دید خودش مشغول سرخ کردن ماهی شد البته ادویه رو آماده کرده بودم و سرخ کن رو هم روغن رو ریخته بودم منتظر بودم داغ شه ایشون ادویه زدن و انداختن تو روغن ولی تو اون وضعیت اسفناک خیلی کمک بود البته کل آشپزخانه با روغن یکی شد 

سریع سالاد درست کردم و سس 

حاضری سیر و زیتون آماده کردم و اسباب شام رو چیدم 

سفره پهن کردم و داشتم میچیدم که 

ماهی آماده شد 

همسرم دیگه جو گیر کمک بود که خواست روغن برنج رو هم بده چشمتون روز بد نبینه روغن رو ولو کرد رو گاز 😬🤪

دیگه هیچی آشپزخانه خوشگلم رو در عرض نیم ساعت کرد بازار شام😡

خلاصه شام خوردیم و جمع شد و مهمونشون دیگه حتی برای صرف چای هم نموندن و گفتن خیلی خسته هستن و میخوان استراحت کنن 

راهیشون کردم و غذاها رو سریع جابه جا کردم که همسرم همش غر میزد که تو رو خدا الان نشوز میخوام بخوابم 

دیگه سریع چای دم گذاشتم و یکم میوه شستم آوردم و اومدم مدارک شرکت رو ازش تحویل گرفتم و چای ریختم با نبات خوردیم جمع کردم جهت رفاه ایشون متاسفانه همه ظرفها رو اشغال گرفتم و تو سینک آب کردم گذاشتم بمونه😏

 

به آرزوهام قول رسیدن دادم.😄 من لایق بهترینام😄

خلاصه گفت اگر که میخوای احیا بگیری بگیر ولی ظرف نشور که سروصدا شه منم با پسرم نشستم به دعا خوندن البته خوب چون دیروقت بود اکثرا اخرای دعا بودن وفقط شبکه 4 رو آیه 40بود سریع قسمت عقب افتاده رو خوندم و رسیدم البته من ترجمه آیات رو میخونم امیدوارم که خدا قبول کنه وقتی آیات رو میخونم خیلی حسم قوی نمیشه ولی با ترجمه اصلا میرم تو یه دنیای دیگه پسرمم کنارم بود  بعد از تموم شدن دعا زدم شبکه یک که تو حرم امام رضا خادمین قرآن سر گرفته بودن با اونها قرآن سر گرفتم و البته با یه دل شکسته و یه حس خوب همتون رو به خاطر آوردم و براتون دعا کردم انشاالله همتون حاجت روا باشید 

بعدش یکم نت گردی کردم 

پسرم ساعت 3خوابش برد البته مراسم احیا رو از ابتدا براش رختخواب پهن کرده بودم داخل رختخواب به جا آورد انگار زاییده بود😁 یه سره هم اورد میداد الان آب میخوام الان کتاب بده بهم و... 

خلاصه سحر شد و کلی دعا دعا کردم شوهرم بیدار نشه وگرنه نمیذاشت روزه بگیرم تو فاصله تمام شدن سر گرفتن قرآن تا سحر جز 23قران رو خوندم گفتم اگه روزه باشم ممکنه سختم باشه تو روز

قرصم رو 3:30خوردم و یه خاکشیر با آب‌جوش و ابلیمو و عسل درست کردم یه لیوان هم تخم شربتی با گلاب و 4تا خرما و دوتا  گردو وای چه حال خوبی سفره سحر چیدم واسه خودم و ساعت 4استارت زدم به خوردن سحر یه لیوان هم بعد از اونا آب خوردم خلاصه جمع کردم و مسواک زدم و نمازم رو خوندم و ذکر گفتم به نیت مهتاب جون 

(بچه‌ها من تو کل روز هر ذکری میگم بعد از نمازهام به نیت هرکسی که رو شه میگم که معمولا ذکر روز و  لاحول و لاقوت استغفار و  الحمدالله و یا الله و بسم الله الرحمن الرحیم است دیگه به ریز نمیگم هر روز امیدوارم که خدا قبول کنه همگی حاجت روا شید) 

خلاصه ساعت 5:30پسرم رو بردم توتختش و خودم هم رفتم خوابیدم 

امیدوارم که طاعات همتون قبول

به آرزوهام قول رسیدن دادم.😄 من لایق بهترینام😄
2805
خلاصه آب برنج رو گذاشتم و سبزی پلو کردم  برنج تازه گذاشتم تو دم که رسید با کاهو و وسایل خلاصه م ...

واویلا روغن و روغن مااااهی

این نیز بگذرد...                                                       
انقدر طولانی بود مجبور شدم 4تا برش بزنم ارسال کنم ببخشید بچه‌ها من کلا پرحرفم 😁

خوب کاری کردی.

التماس دعا دوست خوبم.

ان شا...خدا حاجت قلبیت رو برآورده کنه.

  

این نیز بگذرد...                                                       
واویلا روغن و روغن مااااهی

اره دارم دیوونه میشم از وقتی‌که بیدار شدم کلی ظرف شستم و خشک کردم و جمع کردم دیگه ناهار پسرم رو دادم خیلی خسته بودم ولو شدم الان اینجام باید برم قابلمه ها و سرخ کن رو بشورم بعد بیفتم جون گاز و کابینت و روی سرخ کن و اپن و سینک 😏

به آرزوهام قول رسیدن دادم.😄 من لایق بهترینام😄
2801
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز