دختر ٧ماهم رو كذاشتم اتاق خودش رو تخت خودش بخوابه هم برا اينك جدا شه
هم من از استرس اين ك پيشم نيست بيدار شم بهش شير بدم
رو فرشم ميخوابم كه بچمو نزارم بغلم بخرابه مجبور شم بزارم رو تختش
جون وزنش كمه شبها ميخوام ك شير بدم
امروز شوهرم كفت صبح اومدم برم سركار ديدم
نشستي كلا خم شدي رو پاهات خوابت رفته
هرشبم سخت ميكذره
هروزم كارم اينع براش اشبزي كنم
اما بازم وزنش....
جقدر سخته مادر بودن خدايا