مشکل همینه که به ساعت و اینا کاری نداره
باید بگم یا با مامانش بیاد یا قبلش مامانش بزنگه
اینجوری مامانش شاید نذاره دخترش بیاد
اینجوری مامانش شاید نذاره دخترش بیاد
نمیدونم فکر کردم گفتی 6سال
متولد 69هستم.28اسفند 90ازدواج کردم
یکسال عقد بودیم.یکسال هم دوست
متولد 69هستم.28اسفند 90ازدواج کردم
یکسال عقد بودیم.یکسال هم دوست
ساراجون اگع اینجوری خواهر شوهرت ناراحت نمیشه بهترین راه حله
یه مثال دروغ بگو مثلا بگو دوستم میگفته بجه همسایمون اومده پیش بچه ام خیلی هم با هم خوب بود سر یه وسیله دعواشون میشه یه چیط پرت میکنه سمت بچه ام بچه ام چشمش اسیب دیده اینجوریه که من
که نمیتونم دایم مراقبشون باشم میترسم اتفاقی براشون بیفته
که نمیتونم دایم مراقبشون باشم میترسم اتفاقی براشون بیفته
یعنی حرفام اینقدر گنده گنده است که 30میزنم?
هه سوگند از بس رفتارت فهمیده بود فکر میکردم از من خیلی بزرگتری
ماشاااااااااااله
ماشاااااااااااله
شاید ناراحت شه اما چاره ی دیگه ای ندارم
بنظر من که با این حرفا درست نمیشه.شاید چند روز نیاد ولی بعد چند روز بازم میاد
مامان سوگند جون سیاست هات در حد یه ادمی که 50 سال تجربه زندگی داره هستش
نگو پس من خیلییییی بچه ام
نگو پس من خیلییییی بچه ام
آره باید بگم میترسم تنهاشون بزارم
شاید اگه یه مدت مامانش جلوشو بگیره دیگه از سرش بیفته خوب
الان ما نرفته میره دم خونمون مارو صدا میزنه
الان ما نرفته میره دم خونمون مارو صدا میزنه
برم دخملمو شیر بدم هی تکون میخوره
با اجازه دوستا
با اجازه دوستا
برو عزیز
مرسی عزیزم نظر لطفته.چقدر امشب شما منو شرمنده کردید.
دارم اب میشم
دارم اب میشم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
13 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز