لحظه طلاقم یادم نمیره

سر چی طلاق داد

من ی سالو ۸ ماه عقد بودم صیغه طلاقو غیابی خوند اصلا متوجه نشدم طلاق خیلی بار سنگینیه منتهی اینه ک ادم باید بپذیره تاوقتی خودت نپذیریو خوشحال نباشی همقنجور افسرده ای من روز طلاقم تو باشگاه بودم وکیل زنگ زد فقط پرسید ک بدنت پاکه پریود نیستی گفتم ن گفت پس من‌صیغه بخونم تو فردا برو سراغ شناسنامت

وای چه بد اون بچه چه گناهی داره که تاوان بده انشالله هرکی تاوان کارشو فقط خودش بده نه هیچ کس دیگه ای مخصوصا یه بچه بی گناه

جنبه های خوب رو ببین بهتر که زیاد طول نکشیده کلی جهیزیه نخریدی رو دستت بمونه با همچین خانواده بی فرهنگی زندگی نکردی بخوان اذیتت کنن به خودت برس کار کن 32 که سنی نیست خیلی از دخترای 32 ساله مجردن ولی سعی کن سری بعدی با یه ادم پخته تر و با فرهنگ که معیاراش چیزای الکی نیست ازدواج کن 

عزیزم نمی تونی کار زشتشو هضم کنی چون تو یک انسانی و اگه تو موقعیت اون بودی هیچوقت این کارو باهاش نمیکردی ولی اون آقا با عرض معذرت از حیوون هم پست تره ببخش بی ادبیمو. بهت حق میدم گریه کنی و ضجه بزنی چون بهت نامردی شده بد هم شده. ولی عزیز دل بشین فکر کن یک همچین موجودی ارزش داره تو بخاطرش زندگیو به کام خودت و اطرافیانت زهر کنی در حالی که اون و خانوادش دارن عشق و حال میکنن؟! حال امروز تو حال 4 سال پیش منه واسه همینه که درکت میکنم و میفهمم چه حالی داری من طلاق نگرفتم ولی یه نامردی تو زندگیم بود که من برا بودنش جونمم میدادم اما اون چی؟ خیلی راحت ولم کرد ورفت دنبال خوشیهاش و من فقط گریه میکردم و خودمو چنگ میزدم غذا نمیخوردم میرفتم سرکار خرید و .... ولی یاد اون باعث میشد از هیچی لذت نبرم چون خودم لایق هیچی نمیدیدم چون اون آدم بی ارزش که من عاشقش بودم لهم کرده بود فکر میکردم من ارزش هیچی ندارم. فکر میکنی نتیجش چی شد؟ افسردگی از دست دادن وزن خراب شدن بهترین روزای جوونیم و از همه مهمتر از دست دادن سلامتیم به خاطر اون حیوون معدم عصبی شد و بعدش هم زخم معده و زخم مری و درد و رنج تا همین الان که دارم برات مینویسم روزی 20 تا قرص میخورم و رژیم وحشتناک غذایی دارم و هیچوقت هم خوب خوب نمیشم. شاید باورت نشه من به خاطر اون از خدا بریدم و تموم اعتقاداتمم از دست دادم چون هر چی به خدا التماس کردم برش گردون ولی برنگشت فکر کردم خدا دشمن اصلیمه و واقعا به همه چی کافر شدم. ولی الان چند ماهه که برگشتم سمت پروردگارم و هر روز تا بتونم چند صفحه قرآن با معنی میخونم و کیف میکنم. چون خدا مصلحت بنده هاشو بهتر از هر کس دیگه ای میدونه اون آدمم دیگه برام مرده. ببخش خیلی پر حرفی کردم فقط چون دلم نمیخواد تو مث من بشی. همین اول کاری بچسب به خودتو زندگیت و خودتو دوست داشته باش گلم. موفق باشی

پدر و مادر اون دختر و خود دختر داشتن تاوان چی رو میدادن. به نظر من که خوب جوابشو گرفته. اون موقع که دل دختر را میشکست چیزی نبود؟ 

یه سوال..میگی نگهت داشته بود توی عقد🤔رفتارش چطور بود باهات؟ عادی و خوب بود یا بد؟

اي بابا من گيره يه هرزه ي لاشي افتادم چهار ماه نشده جدا شديم ولي الان با عشق اولم ازدواج كردم خدارو شكر سختيا تموم شد

رواني شده بودم تو يك ماه ٢٠ كيلو كم مردم كسي باورش نميشد پوست رو استخون بودم چشام گود رفت از بس گريه و زاري و بدبختيو فلاكت خدا لعنتش كنه انشالله اگه خدايي هست بايد جواب منو بده درسته زندگيم خوبه اما تا انتقاممو نگيره اروم نميشم

منم‌مشاور نمیرم . هروقت رفتم پشبمون شدم

میتونم ببام تو خصوصی چون درکت میکنم😧ما زنها کم نمیکشیم از دست همجین مردهایی

استارتر تمام اینایی که میگی درکت میکنممم و هرکسی میخواد جدا سه تن من میلرزه ....

من دو سال زندگی کردم ....برو خداروشکر کن تو عقد جدا شدی .....منم اون زمان تمام حس های تو رو داشتم فکر کشتن خودمم افتادم ....منم دوستش داشتم اما ناجوان مردا نه رفتار کرد ....به خدا خدا خیلی کمکم کرد از خدا میخوام کمکت کنه ! 

یه سالی بگذره بهتر میشی انشاالله چون مدت عقدتون کم بوده زودتر مرهم میابی فقط کم کم فکرسو از ذهنت دور کن .....بعدا هم حرص میخوری ها اما دیگه حسی نداری بهش و تمام چیزهای خوب و تلخ زندگی مثل یه خاطره ی بدون احساس از جلو چشمت رد و کم کم کمرنگ میشه اما توقع نکن فراموش کنی ...همه جا گفتم الزایمر نداریم که ...انشالله با ازدواج خوب جبران میشه و کامل فراموش 

عین من آهش پشت زندگی خودش و خوانوادش هست 

وای چه سرنوشت تلخی داشته اون کاربر، نباید عمرشو پای کسی که نبوذ تلف میکرد