2777
2789
عنوان

خاطرات زایمان دوست جونای خرداد93 وعکس نی نی های جیگرطلاشون

| مشاهده متن کامل بحث + 46936 بازدید | 500 پست
ساعت 3صبح روز جمعه مورخ16خرداد93بود که واسه دستشویی بیدار شدم رفتم دستشوی دیدم ازم داره خون میاد واییییییی خدا داشتم از ترس میمردم آخه هنوز یه هفته واسه بغل کردن پسرم مونده بود.زودی شوشو رو بیدار کردن بهش گفتم داره بچه بدنیا میاد گفت هنوز یه هفته مونده آخه. ولی به بیمارستان زنگ زدیم بهشون گفتم داره ازم خون میاد چیکار کنم گفتن تا صبح صبر کن اگه خونریزیت بیشتر شد بیا و الا فعلا وقتت نیست.منه بدبخت هم به حرفشون گوش دادم و گرفتم خوابیدم نگو اون تو پسرم داره بامرگ دست و پنجه نرم میکنه.صبح صبحونه نخورده رفتم آرایشگاه چون 3ماه بود نرفته بودم رفتم اصلاح کردمو موهامو رنگ گذاشتم اومدم خونه شوشو گفت وضعت چطوره گفتم همونطوره فرقی نکرده ولی واسه احتیاط پاشو بریم بیمارستام.باشوشو و مادرشوشورفتیم بیمارستان معاینم کردن گفتم مااثری از وقتزایمان نمیبینیم ولی باز یه دکترم زنگ زدن گفت اون عجله داره بستریش کنید بیام عملش کنم راحت شه.ساعت2بستری شدم ساعت 4ونیم بردنم اتاق عمل.دم در دکترم دید با عصبانیت بهم گفت چه خبرته داری عجله میکنه/؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بالاخرا رفتم اتاق عمل بی حسی موضعی شدم ساعت4و55دقیقه پسرکوچولو فرشته نازم باصدای گریش زمینی شد وایییییییییی داشتم از خوشحالی میمیردم و ازخدا به خاطر این نعمتش شکرگذاری کردم و خیلی خوشحال بود که بی حس شده بودم که نفر اولی بودم که پسرمو میدیم.ساعت5ونیم منوبه بخش انتقال دادن ولی پسرمو نیاودن هی پرسیدیم پسرم کجاس جواب درست حسابی نمیدادن بالاخره 1ساعت بعدش آوردن پیشم.دکتر اومد گفت چون از وقتت گذشته بود بچه توشکمت مدفوع کرده بود داشتیم معدشو شستشو میدادیم.ای خداپسرکوچولوم باید به خاطر نادانی و نفهمی یه دکتر باید اول بسم الله معدش شستشو داده بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعدش گفتن بند نافش هم پیچیده بود دور گردنش 2ساعت دیر عمل مکردیم خدای نکرده خفه میشد.همه ی این حرفا رودکترم باخنده داشت بهم تعریف میکردتو دلم هرچی نفرین بلدبودم نثارش کردم. به خاطر اینکه خداپسرمونو دوباره بهمون احسان کرده بودواسه سلامتی امام زمان گوسفند قربانی کردیم و به فقیرا دادیم وخدا رو هزاران بار بخاطر دوباره دادن پسرمون شکرکردیم.
فرشته کوچولوم16خردادزمینی شد.خداراهزاران بار شکر

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

ملیکا جون مبارک باشه ایشالا گل پسرتو داماد کنى خدا براتون حفظش کنه
خدایا خواستم بگویم تنهایم!!!اما نگاهت مرا شرمگین کرد،چه کسى بهتر از تو؟؟؟. یکتا جونم 11خرداد اومد بخلم,،خدا جونم شکرت♥♥
سلام فاطمه جون خوبى؟؟ قدم نو رسیدت مبارک خدا برات حفظش کنه و صد ساله بشهو داماد بشه ولى چه دکتر بى تجربه اى بودهولى بازم خدارو شکر
خدایا خواستم بگویم تنهایم!!!اما نگاهت مرا شرمگین کرد،چه کسى بهتر از تو؟؟؟. یکتا جونم 11خرداد اومد بخلم,،خدا جونم شکرت♥♥
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  7 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  9 ساعت پیش