2777
2789
عنوان

امسال عید دیگه بابام نیست دارم میمیرم

| مشاهده متن کامل بحث + 9925 بازدید | 57 پست
خدا بیامرزتشون..منم 17 ساله که عیدها پدرم بینمون نیست. تازه 15 اسفند هم فوت کردن یعنی واقعا عیدها دیگه معنی شونو از دست دادن برامون...ولی بالاخره رسم روزگاره و جز عادت به شرایط کار دیگه ای نمی شه کرد. می دونم خیلی سخته. دردیه که مرهم نداره و فقط عادت می کنی بهش و باهاش کنار میایی. خدا پدر و مادر دخترتو براش سالیان سال نگه داره...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم سه ساله که پدرم رو از دست دادم درکت میکنم عزیزم هرچی زمان میگذره بیشتر دلتنگشون میشیم . روح پدر بزرگوارت شاد . خدا همه اسیرای خاک رو بیامرزه
زندگی حکمت اوست چند برگی را تو ورق خواهی زد مابقی را قسمت
عزیزان منم اولین سالی هست که همسرم در کنار من و فرزندش نیست باورش خیلی سخته واقعا سخته ولی خداوند خودش صبرشو داده وگرنه من می مردم. حتمامی مردم
دلم می خواهد با همه واقعیت ها خداحافظی کنم بگویم بروید من با خیالم تنها می مانم...
خدا به آدم صبر میده
من خیلی سعی میکنم آروم باشم به خاطر آرتمیس چون شیر خودم میخوره
نمیدونید چی کشیدم
پدرم قبل از فوتش 4 ماه دیالیز میشد
خیلی سختی میکشید
بعد سکته مغزی کرد و بعدش هم 2 هفته کما بود
من دکترم اصلا" بهم اجازه نداد برم ببینمش حتی گفت توی مراسم خاکسپاری هم نباشم
خیلی سخت بود خیلی سخت
ولی امسال عید از همه بدتره
همیشه اول تلفنی تبریک میگفتیم
امسال دیگه نیست
امسال دیگه دستهای پرمهرش دور گردنم نمیندازه و بغلم نمیکنه
امسال دیگه صداش تو خونمون نیست
نمیتونم جای خالیش ببینم
امسال سر سفرمون نیست که سبزی پلو ماهی بخوره و بگه شهره برای شهره بزارید
همیشه جوش منو میزد
خدا بهت صبر بده خیلی سخته خیلیییییییییییییی وای خدا خیلی سخته از دست دادن پدر و مادر خدا بهت صبر بده خدا همه پدر مادرا رو حفظ کنه غم اخرت باشه
اگه میخوای جشن دندونی و تولد بی نظیر و تک برا کوچولوتون بگیرید 09302984825
شهره جون از ته دل گریستم... هم برای تو چون کامل میفهمم چی میکشی و هم برای خودم که همدردیم با داغی تازه تر از تو. پدر من 10 روزه که پرکشیده. روز سوم عید و من اینجا در غربت نتونستم در آخرین نفسها کنارش باشم. 5-6 سالی بود که مریض بود و خودم همه کارهاشو میکردم با عشق. برای اینکه سایه ش بالای سرمون باشه. تا اینکه کار آمریکام دو ساله درست شده و اومدم که زودی برگردم پیشش ولی اینجا ازدواج کردم. خودمو نمیبخشم کاش این دوسال هم نمیومدم. پدرو مادر اینقدر عزیزند که تو هرسنی و هر شرایطی باشند میخواهیم که باشند. دارم دیوونه میشم هیچگونه نمیتونم با این غم کنار بیام و تصورش کنم که الان کجاست. مثل خودت، اگه دخترم نبود مرده بودم. با چه وحشتی ماه آخر حاملگی رو گذروندم و سریع بچه که دوماه و نیمش شد رفتم دیدنش و سه ماه پیشش موندم و برگشتم. که ایکاش برنمیگشتم چون بعد از یکماه و نیم این اتفاق تلخ افتاد. نمیتونم با خیال راحت گریه کنم چون تیروئیدم عود میکنه و خودم بحال مرگ میفتم و درد شدید کل بدن. بعد دلم بحال این طفل معصوم میسوزه که شیرمو میخوره. مجبوریم که تحمل کنیم چون احساس مسئولیت داریم. این تاپیک رو که دیدم شوکه شدم! والان میبینم چقدر مشابه من و حتی بدتر، زیادن. پس بیائید برای شادی روح همه عزیزان رفته مون، همین الان فاتحه بفرستیم و آرامش و شادی روحشون رو از خدای بزرگ بخواهیم.
پدرآن تیشه که برخاک تو زد دست اجل تیشه ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادندو به گرگت دادند مرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی خاک زندان تو گشت ای مه زندانی من
از ندانستن من دزدقضا اگه بود چون ترا برد بخندید به نادانی من...........
خدا بهت صبر بده عزیزم دیگه غصه نخور
ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اونایی که باباشون رفته بیامرزتشون صبری به دلشون بده باباهای مهربون بقیه رو هم براشون نیگه دار ایخدا من پیش مرگ مامانو بابام شوهرمو بچم بششششششششششششششم
خداجونم دوست دارم فقط همین...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   دخترپاییزی8608  |  3 ساعت پیش
توسط   مهدیهامو  |  5 ساعت پیش