😂خب بیاین از خاطراتتون بگید
اگرهم دوست دوران بچگیتون نبوده بگید چجور اشنا شدید
هم بازی من نبود ولی همش خونه ما بود.چون برادر نداشت میومد پیش برادرام.پسرداییمه
شوهرم نه ولی یه خواستگار داشتم دوست دوران بچگیم بود و از همون بچگی عاشقم بود 😂😂😂
کاش شفتول خان رو هیچ وقت نمیدیدم
دوستم رقیه شوهرش پسرعمه اش بوده
و خیلی عاشقش بود از بچگی
یه سال هم شوهرش ازش کوچیکتره
تو ۱۸ سالگی پسزه عقد کردن
میگفت
شب ها که خونه پدر بزرگم بودیم
باید تو اتاقی میخوابید که من توش میخوابیدم
از همون بچگی
ما فامیل بودیم رفته بودیم مشهد خانوادگی،اونوقتا من ۱۴سالم بود اون۲۰،تو بازار بودیم دم یه عکاسی یه نفر گیر داده بود شادوماد عروس خانومو بیار یه عکس بگیرین،ول کن هم نبود حالا ما مونده بودیم که کجامون به تازده عروس و دامادا میخورد😂
همبازی نبود برادرش منو دید به مادرش نشون داد اونم دوید دنبالمان و شماره رو زوری از مامانم گرفت
خواستگار منم دوست دوران بچگیمه
از همون اول ابمون توی یه جوب نمیرفتا یعنی به هیچ عنوان
تازه چندبارم موهامو کشید ☹️😐
بار اول که شوهرم دیدم از خال دماغش بدم اومد
بار بعدی که دیدمش دیدم نه خوشکله
تو دلم گفتم کوفتش بشه کی زنش میشه
پ من چرا شانس ندارم
خخخخ ازم یه سال کوچیکتره فکر نکردم بعد اشنای زودی بیاد خواستگاری
من چون برادر نداشتم با پسر خالم که همسنم بود خیلی صمیمی بودم تو دوران بچگی داداشم بود موقع دعوا با هم کشتی می‌گرفتیم از شیطنتهای مدرسه برا هم می گفتیم
تا اینکه بهم پیام داد دوست دارم بعد عید عروسیمونه 😍😍😍😍
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز