2777
2789
عنوان

مامانایی که بچه بیش فعال دارن یا تو اطرافیانشون چنین بچه ای دارن.......

| مشاهده متن کامل بحث + 982157 بازدید | 11748 پست
کار درمانی؟
یعنی فکر میکنین برای رکسانا موثره؟
باید یه وقت آزاد پیدا کنم و ببرمش
کچلم کرده
شیخی به زنی فاحشه گفتا :مستی!
هرلحظه به دام یک کسی پا بستی
گفتا شیخا! هرآنچه گویی ،هستم
اما تو؟چنان که می نمائی ،هستی؟
اونا با روشهای خودشون بچه هارو وادار به انجام کار میکنن به اولیا هم میگن چجوری رفتار کنن تو خونه حین انجام بازی که بهش بازی درمانی هم میگن
البته بعد بیست جلسه که محمدکیارو بردم گفتن دیگه احتیاجی نیست و خیلی باهوشه که باید حمایت و هدایت بشه
حالا من موندم از باهوش بودن بچم خوشحال باشم یا ناراحت که با این هوششون پدر مارو دراوردن
هوای پاک حق مسلم هر ایرانی است.http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=696437&PostID=27337662#27337662

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



متراجون خواهش میکنم.انشاالله به زودی مشکلاتتون حل بشه.خداروشکر کن گل پسرت باهوشه.همون مطالبی که توی کاردرمانی بهش یاد دادند رو روزانه باهاش کارکن.مطالب کادرمانی خیلی برای بچه ها مفیده
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
بهاره جون ضرری نداره ببریش کاردرمانی.مخصوصا برای رکسانا که هوش خوبی داره.میتونه مطالب خیلی زیادی یاد بگیره و در ضمن از هوشش استفاده مفید کنه
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
مترا جون سومیسو جون
ممنون از راهنمائی
باید سعی کنم وقت پیدا کنم
و ببرمش
امشب رفتیم آب بازی بعدش آرومتر بود خدا کنه سرما نخوره فقط و امیدوارم امشب اروم بخوابه
شیخی به زنی فاحشه گفتا :مستی!
هرلحظه به دام یک کسی پا بستی
گفتا شیخا! هرآنچه گویی ،هستم
اما تو؟چنان که می نمائی ،هستی؟
سلام

بهاره

امیدوارم دیشب رکسانا خوب خوابیده باشه .

منم مثل دوستان فکر می کنم کاردرمانی رو امتحان کن. ماشاا... الان توی هر کوچه و خیابونی مرکز روانشناسی هستش و بالطبع کاردرمانی هم دارن .

منم چون چند سالی هست از این مسائل دور بودم نمی دونم کجاها بهتره . همونطور که سومیسو گفت آتیه رو شنیدم که خوبه.

خیلی هم نگران زمان مدرسه نباش، بیشتر معلم ها خودشون می دونند چطوری خدمت بچه ها برسن .

این اختلالی که صفحه قبل گفتی منم شنیدم ولی حقیقتا نمی دونم چطور درمان میشه .

بهاره بازم خدارو شکر که در سنی هستی که می تونی با رکسانا سروکله بزنی، من که واقعا زدم به بیخیالی.

دیگه مثل قدیما نیستم. خیلی از مشکلات رو می بینم ولی چشمام رو می بندم و می سپرم به خدا. چون واقعا توان و کشش سابق رو ندارم.

از یه جهتی خیلی خوب شدم. مثل قبل نگران و مضطرب نیستم. به قول آقای همسر مبتلا به خونسردی عمیق شدم.

لیست کارهای امروز من :

شمارش نعمتهایم .
تمرین مهربانی .
رها کردن هر آنچه که از کنترلم خارج است .
گوش دادن به قلبم.
کمک پنهانی به دیگران .
تنفس عمیق..........


مترا جان امیدوارم با سعی و درایت خودت و همسرت مشکلات رو پشت سر بذاری.

همسرت مرد خانواده دوست و فعالی هست و هر کاری می کنه برای بهبود اوضاع زندگی. از یه جهاتی خیلی خوبه که قدرت ریسک پذیری بالایی داره ولی خب توی این وضع و اوضاع خراب یه مقدار شانس هم باید یاری بکنه.

انشاا... از این به بعد اوضاع زندگی به مرور بر وفق مرادت میشه.
لیست کارهای امروز من :

شمارش نعمتهایم .
تمرین مهربانی .
رها کردن هر آنچه که از کنترلم خارج است .
گوش دادن به قلبم.
کمک پنهانی به دیگران .
تنفس عمیق..........


امروز داشتم فکر می کردم چه دوستانی آمدند و رفتند و دیگه مدتهاست ازشون خبری نداریم

مونا مامان علی

مرجان مامان امیر

مامان طاها

شعله مامان دوقلوها

و ....

پروین هم که این روزها رفته در غار تنهایی و خیال نداره بیادش بیرون

لیست کارهای امروز من :

شمارش نعمتهایم .
تمرین مهربانی .
رها کردن هر آنچه که از کنترلم خارج است .
گوش دادن به قلبم.
کمک پنهانی به دیگران .
تنفس عمیق..........

بهاره جون خواهش میکنم.مطمئن باش یه روزی میای اینجا و از موفقیتهای رکسانا توی درساش میگی.کاردرمانی رو براش هر چه زودتر شروع کنی خیلی بهتره.پسرمن وقتی رفت کاردرمانی خیلی آرومتر شد.چون بیشتر وقتش رو با فکر کردن و بازیهای ذهنی سپری میکرد و کمتر وقت براش میموند تا شیطنت کنه و این باعث شد بهتر روی کاراش هم فکر کنه
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
نازی جون منم نسبت به پارسال خیلی خونسردتر شدم.ولی هنوز یه جاهایی زیادی از پسرم توقع دارم.باید این توقعاتم رو کم کنم.
منم خیلی دوست دارم بدونم که شعله جون با دوقلوهاش امسال رو چطوری داره میگذرونه.مونا جون که صاحب تاپیک هستند هم متاسفانه من باهاشون زیاد حرف نزدم.ولی همیشه دعاگویش هستم که این تاپیک رو درست کرد و خیلی از مشکلات ما بااستفاده از تجربیات هم حل میشه. پروین جون هم که نیست و دلمون براش تنگ شده
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
نازی جان
اینقدر احوالم رو پرسیدی که شرمنده ام کردی.
اتفاقا منم چند روزیه به شعله و مونا فکر میکنم همین دیروز با خودم گفتم شعله چه میکنه با دوقلوهای کلاس اولیش؟مشکلی ندارند آیا؟...کاش بیاد و از اوضاع و احوالش بگه

پسر ما چند روزیه به نقاشی علاقمند شده میدونم مقطعی هست ولی نقاشی که میکشه تعجب میکنم که این چیزا رو بلده بکشه و رو نمیکرده ...یه پلیس با لباس پلیسی و ریش پروفسوری و اسلحه و ستاره های روی بازوش ...باب اسفنجی با تمام جزییات از مژه گرفته تا سوراخهای روی بدنش...اختاپوس و آقای خرچنگ و پولهاش و خانم پف و سندی ...
مشقهاشم به تنهایی مینویسه و من کنترل میکنم ...مشکل خاصی جز همون بی دقتیهای معمول نداره

برعکس من امسال و هفته های اخیر خیلی وحشی شده ام با کوچکترین مسئله ای به هم میریزم و بچه ها رو دعوا میکنم اونم از نوع شدیدش همین دیروز یک وحشی بازی سر دخترم در آوردم یک عالمه من گریه کردم و یک عالمه اون بطوریکه الان مثل ... پشیمونم .
نمیدونم چرا بلد نیستم با بچه ها خوب رفتار کنم؟نمیدونم چرا نمیتونم درک کنم دخترم تو سن بلوغه؟نمیدونم چرا قدرشو نمیدونم که درسخونه؟میدونید دعوای شدید دیروز من با دخترم برای چی بود؟اینکه چرااینقدر خر خونی میکنه به طوریکه حاضر نیست به خاطر درسهاش مهمونی بیاد؟

تازه دارم میفهمم شوهرم تنها مردیه تو خانواده ما که اینقدر تو کارهای خونه به من کمک میکنه...تنها مردیه که تمام دارو ندارش دست منه ...ولی من تا الان همش فکر میکردم بدترین مرد طایفه هست...باید خدارو شکر کنم که دخترم تو این سن اهل دوستان ناباب و مشکلات دوران بلوغ نیست و تمام هم و غمش درسهاشه ولی دائم پاچه اش را میگیرم ...
باید درک کنم به هر حال پسرم بیش فعال هست و تمرکزش پایینه و درسها واقعا سخت شده اند و فراموش کردن مطلبی که من قبلا براش توضیح دادم نه تنها برای پسر من برای همه ی بچه ها عادی هست ولی وحشی میشم و دفتر و کتابهاشو پرت میکنم و وقتی میبینم داره مثل بید میلرزه تازه میفهمم چه غلطی کردم ...اصلا عامل تیکهاش منم نه ریتالین نه مدرسه ...نمیدونم چرا اینطوریم؟شاید به خاطر اینکه خیلی زود از نعمت داشتن مادر و پدر محروم شدم و مادری کردن بلد نیستم ...خلاصه اینکه از خودم بدم میاد...
گاهی فکر میکنم خودم نیاز به آرامبخش دارم باید در اسرع وقت به دکتر مراجعه کنم.

ببخشید پس از مدتها اومدم و ناراحتتون کردم همون بهتر که خواننده خاموش باشم .
خدایا:اگر نوازش تو نباشد میان دستهای زندگی مچاله میشویم...نوازشت را از ما نگیر...
بهاره جون دختر منم حرف گوش نکردن تو ذاتشه و همش با کلک باید وادارش کنم یه کاریو که می خوام انجام بده. حتی برای دستشوئی رفتن هم باید کلک سوار کنم مثلا بگم که بریم جیش رو به دوستاش برسونیم یا عروسکت جیش داره تا بیاد دستشوئی. یا اگه بخواهیم جائی بریم معمولا مخالفه ولی بهش می گم که سوئیچو تو بذار تو ماشین قبول می کنه. منظورم اینه که باید بهشون مسئولیت بدیم و مرتب خلاقیت بخرج بدیم و به شیوه خودشون حیله استفاده کنیم و خرابکاریاشونم تحمل کنیم. هر چی که باشه ما چندین برابر اینا تجربه و هوش داریم. ضمنا خدا رو شکر کن که دخترت هوش بالائی داره واگرنه مشکلاتت چند برابر می شد.
THE WORLD NEEDS ALL KIND OF MINDS TEMPLE GRANDIAN
مرسی دوستان عزیز که راهکار میدین و نازی جون مهربونم که مثل همیشه پستت عالیه
مشکلم فعلا نداشتن وقت آزاده بخاطر مامان
وگرنه همین روزا میبردمش اتیه
خسته ام واقعا خسته ام
و اصلا توان بگو مگو و سرو کله زدن و به قول روشن جون کلک زدن ندارم
این بیخوابی شبانه هم در راستای همون لجاجتشه و من ساده فکر میکردم و اقعا ترسی داره
اگه الان بخوام بگم سر درد دلم باز میشه و چند صفحه از کاراش مینویسم
و لی اونقدر خسته ام که حال نوشتن هم ندارم :/
شیخی به زنی فاحشه گفتا :مستی!
هرلحظه به دام یک کسی پا بستی
گفتا شیخا! هرآنچه گویی ،هستم
اما تو؟چنان که می نمائی ،هستی؟
پروین جان

برای همه مااین شرایط پیش اومده ولی مهمترازهمه اینه که خودت فهمیدی مشکل چیه من امسال دیگه قیدترس ازروانپزشک وحرف وحدیث شوهر راکنارگذاشتم ورفتم دکتربرام آسنترا (سرترالین)تجویز کردبااینکه بچه شیرمیدادم ولی قرص ها رومصرف کردم وخیلی آروم شدم یعنی اصلا نمیتونستم عصبانی بشم خنثی شده بودم.الان دارم داروروکم میکنم تاببینم چی میشه

بعضی وقتها دارو واقعا لازمه بااینکار دراصل به خودت لطف کردی
بهاره جان

پسرمن هم یک مدت شبها سرساعت خاصی بیدارمیشدمن یک مدت طولانی شبها توی اطاقش میخوابیدم کم کم خوب شد

اینقدرباهاش نجنگ وقتی خودت بیخوابی میکشی طبعا توروابطتت باهاش تاثیر میذاره واین قضیه مثل یک سیکل معکوس تکرار میشه یه مدت شما یاپدرش برین تواتاقش بخوابین بهترازاینه که هم خودت وهم نانا بدخواب بشین بذارفکرکنه پیروزشده
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز