2777
2789
عنوان

مامانایی که بچه بیش فعال دارن یا تو اطرافیانشون چنین بچه ای دارن.......

| مشاهده متن کامل بحث + 981363 بازدید | 11748 پست
منم دوست دارم همیشه به یاد هم باشیم باشه پس اراده مون رو بیشتر کنیم تا زمانی که بخام با هم برای عروس تبادل نظر کنیم!!!!!!!!!
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام
بچه ها تو رو خدا بسه چقدر انرژی منفی به خورد خودتون و بچه هاتون می دین ؟ اینقدر که انرژی بابت نگرانی از ریتالین خوردن بچه ها تون از خودتون میگیرین رو اگه برای بچه ها تون میذاشتین به خدا الان خیلی راضی تر بودین . دیگه بسه همش دارین خودتون رو داغون می کنید . بابا اینم یه دوره اس می یاد و میره رفتار شماست که اینده بچه ها تون رو می سازه . بیاین به هم کمک کنیم که چطور بهتر و بهتر با بچه ها مون رفتار کنیم و به جای صحبت راجع به خوردن و نخوردن قرص ، راجع به روش های تربیتی درست با هم بحث کنیم . لطفا دیگه حرص خوردن متوقف و پیش به سوی رفتار خوب و مهربون با بچه ها مون .
راست میگه نازی چراااا اینقدر نا امیدی

باید برای همیشه یه تصمیم درست بگیرید
یا قرص بدید و قطع نکنید
یا مثل نازی ندیدو خودتون بشید قرص

این همه استرسی که شما ها دارید مطمئن باشید توی هیچ کار ی موفق نمیشید بزارید کنار ببینید زندگی خیلی هم قشنگه حتی با یه بچه شیطـــــــــــــــــــــــون
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

خدارو شکر من دیگه با امیر مشکلی ندارمسعی کردم دیگه دعواش نکنم

دیروز مهمون داشتم حدود 6 تا بچه اومده بودن خونه مون ترکوندن خونه رو منم پشتمم رو کرده بودم به بچه ها و انگار نمیدیدم

که چیه؟ مامان یکی از بچه ها هی جیغ میزد ساکت منم میگفتم ولشون نکن بزار خوش بگذرونن

امیر فقط 2 بار گریه کرد اونم به خاطر اینکه یکی از بچه ها زده بودش

اصلا کسی رو اذیت نکرد خسیس بازی در نیاورد و اخرش هم داشت گریه میکرد که بچه ها نرن

منم بغلش کردم و شروع کردن پاهاش رو حالت قلقلک تکون دادم اینقدر خندید که یادش رفت بچه ها رفتن بعدش با هم خونه

رو تمیز کردیم و کارتون دیدیم
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

اینم بگم که دکتر به امیر قرص داده بود ولی من یه مدت دادم و بعد از اون تصمیم گرفتم بهش ندم و دیگه هم ندادم

ولی امیر مشکل تمرکز نداره فقط تحرکش زیاده
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

سلام مرجان جون.اتفاقا من اصلا نا امید نیستم.اینجا هم میام حرف دلم رو میگم فقط برای اینه که آروم میشم.همه ی ما استرس داریم.هر کسی بگه استرس نداره راست نمیگه.اصلا توی این دنیا انسانی رو میشه پیداکرد استرس نداشته باشه.
فقط باید بتونیم یه جورایی براین استرسها غلبه کنیم.منی که دارم داروی پسرم رو قطع میکنم،پروین عزیزی که مثل من دوست داره قرص پسرش رو قطع کنه،حتمااسترس داریم.ولی مثل تمام مادرها این استرس رو به فرزندمون منتقل نمی کنیم.این تاپیک شده تنها پناهگاه ما بعد از خدا.برای من که تنها جایی که میتونم حرفهای دلم رو بزنم،بعد از خدا اینجاست.امید همه ی ما به خداست.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
سلام مامان ایلیاجون.اتفاقا من اصلا اگه دنیای استرس و غم و غصه توی دلم باشه،به هیچ عنوان به فرزندم منتقل نمیکنم.ما اینجا آمدیم حرفهای دلمون رو بگیم.اینجا یه جورایی شده کلبه ی تنهایی من.هرچی که توی دلم دارم میگم.امیدوارم هممون سنگ صبور هم باشیم.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
سومیسو عزیز شما استرست رو نمیخوای که به فرزندت منتقل کنی ولی همینکه اون نگرانی رو توی چشم ها و حرکاتت ببینه این میشه انتقال

من چند وقته استرسم رو گذاشتم کنار فقط فقط میگم خدا پشتم و تنهام نمیزاره

خیلی آرامش گرفتم باورت میشه برای جواب آزمایش امیر اصلا استرس نداشتم چون حس میکردم یکی دستم رو گرفته

با آرامش رفتم سمت آزمایشگاه وقتی جوابش رو دیدم خیلی خوب بود همون موقع پاهام شل شد که خدایا شکرت که اینقدر مقاومم کردی

منم نگرانی دارم برای سلامتی خانواده ام برای آینده امیر که موفق باشه و سر بلند

ولی استرس نه دیگه اجازه نمیدم مثل خوره وجودم رو بخوره و نابودم کنه
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

یعنی وقتی ناراحتی همش میخندی ؟وقتی اشکات بند نمیان چی کار میکنی ؟

وقتی یه غم بزرگ توی دلت هست که حوصله خودت رو هم نداری چه برسه به دیگران بلند میشی با بچه ات بازی میکنی؟؟
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

سلام پروین عزیز.معلم پسرم خدارو شکر امروز ازش راضی بود.راستی پسرت ریسپریدون می خوره؟من ریسپریدون هم دیگه نمیدم.
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
ما اومدیم اینجا تا حرفهای دلمون رو بگیم

ولی واسه یه چیز دیگه هم اینجا هستیم اینکه مشکلاتمون رو حل کنیم نه اینکه فقط مشکل رو بگیم و بریم

من از وقتی دیدم مامان ایلیا چه جور رفتار میکنه با ایلیا برام شد یه تلنگور که بسته تنبلی و بداخلاقی

وقتی دیدم شعله مشکلش رو با پسرای شیطونش حل کرده خجالت کشیدم که من چرا هنوزم میام و از دست امیر می نالم

وقتی میبینم ناز ی چقدر قشنگ با پسرش درس کار میکنه اونو الگوی خودم قرار میدم که با امیر باید اینجوری باشم

خلاصه تصمیم گرفتم دیگه در مواقع خاص که ممکنه به خودش یا دیگران صدمه بزنه امیر رو دعوا نکنم سرش داد نزنم
@
@
چقدر حرف زدم........... اگه کسی رو ناراحت کردم ببخشید .......حرف دلم بود که گفتم ..........
خدایا خودت گفتتتتی در زمان سختی فراوان بگو: یا رؤف و یا رحیم

مرجان جون،نمیدونم خوبه یا نه،ولی من تاحالا نذاشتم کسی حتی مادر و پدرم،از مشکلات زندگیم با خبر بشن.بیش از اندازه تو دار هستم.اتفاقا با پسرم بازی میکنم،شعربراش میخونم و هر بار خوابه اگه بغضی توی سینه دارم گریه می کنم.نمیذارم بفهمه نگرانشم.تاجایی هم بتونم استرس رو به خودم وارد نمی کنم.نگرانیم هم مثل تمام نگرانیهای مامانها است.
خدارو شکر توی این چندسال خیلی بهتر شده.همسرم میگه زیادی به درساش و آموزشش میرسم.ولی بهش میگم من باید پسرم رو سربلند کنم تا اونم یه روزی به امید خدا مارو سربلند کنه.پسرگلت چندسالشه؟
خدایا کمکم کن دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم و بیشتر فرصت دهم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز