2777
2789
عنوان

مامانهای گل آبان ٩٤ ( سه ماهه سوم بارداری تا خبر خوش زایمان)

| مشاهده متن کامل بحث + 1710 بازدید | 9679 پست
اینو بگم ک اول قرار بود عرفان زایمان کنم ولی چون دیدم تنهام اومدم شمال.من تو بارداری خیلی پیاده روی میرفتم ک هم ورزش کنم و بچه سالمتر باشه و هم بتونم طبیعی زایمان کنم.سرپرست بخش مامایی بیمارستان دوست و فامیل مادرشوهرم بود و گفت یک روز مونده ب تاریخ زایمان بیا بیمارستان ک هم کلاسو شرکت کنی و هم معاینه کنم.منم اونروز از خونه مادرشوهرم تا بیمارستان ک 4کیلومتر بود پیاده رفتم ک بیاد پایین. واقعا کلاس خوبی بود و خیلی کمکم کرد.ساعت12دکتر معاینه کرد و گفت 2فینگر شده میخوای بستری شو ک من با رضایت خودم اومدم خونه.نهارو خوردیم من رفتم دوش گرفتم موهامو اتو کردم و ی آرایش لایت منتظر خواهرشوهرم بودیم ک بیاد بریم بیمارستان.رفتم رو ایوان و تو آفتاب دراز کشیدم(این کار همیشه بهم آرامش میده)ساعت4 منو مادرشوهرم.خواهرشوهرم و شوهرم رفتیم بیمارستان.ماما منو معاینه کرد ک همون 2فینگر بود. به شوهرم گفت ک یا امشب یا صبح زایمان میکنه.ک من اصلا دوس نداشتم تا صبح طول بکشه. لباسامو عوض کردم و بهم سرم زدن ک توش آمپول فشار بود. بجز من یه دختر دیگه هم ک41هفته بود و نه درد داشت نه دهانه رحم باز شده بود تو اتاق بود به اضافه 2تا دانشجو ک یک ساعت اول تحویلشون نمیگرفتم ولی بعدش کلی گفتیمو خندیدیم. منم چون آشنای رییسشون بودم خیلی هوامو داشتن.ساعت5 یه لکه خونی مایل ب قهوه ای ترشح شد. منم از همون اول ورزشایی ک تو کلاس یادم داده بودنو انجام میدادم ک ماماها خیلی تشویقم میکردن.ساعت 6کم کم دردام شروع شد ولی من تو دردامم راه میرفتم و نفس عمیق میکشیدم.مدام ضربان بچه رو چک میکردن ساعت7ی خانوم دیگه ک هفته37بود و خونریزی داشت بستری شد ک همون موقع ماما مارو معاینه کرد هر3تامون 3سانت بودیم. ساعت8دردام ب اوجش رسیده بود ک رفتم دراز کشیدم جالبه اون چند دقیقه مابین دردام خوابم میبرد و وقتی دردم شروع میشد دانشجوها کمرمو ماساژ میدادن.8:30دکتر اومد منو معاینه کرد و با خوشحالی ب ماما گفت 7سانته بدین کیسه آبو پاره کنم و ب من گفت نترس یهو ی آب گرم ازت خارج میشه. ولی اون دوتا هنوز3سانت بودن. ساعت تقریبا 9بود ک حس زور دادن گرفتم ک ب ماما گفتم اونم اومد گفت مثانت پره و برام سوند زد در حد ی دقیقه ک خالی بشه.بعد اومد بالا سرم و گفت هر وقت گفتم زور بده.خیلی هم خوش اخلاق بودن و مدام قربون صدقم میرفتن. من خیلی بیحال بودم ولی با تمام قدرت زور میزدم. یهو گفت پاشو بریم اتاق زایمان.اونجا هم با دوتا زور سر بچه اومد بیرون و بعد شونهاشو کشیدن.خیلی حس خوب سبکی و خالی شدن بهم دست داد. دخترم کاملا با چشم باز ب دنیا اومد و بردنش تخت بغلم.ماما شروع ب بخیه زدن کرد.به دانشجوهام میگفت خوش شانس بوده زیاد برش نخورده. بچه رو نشونم دادن خیلی پف داشت و چشماشم گرد گرد نگام میکرد. بردنش لباس تنش کنن. دکتر اومد بالا سرم و گفت همه چیز خوبه خیلی هم خوش اخلاق بود.تا دکتر رفت من افتادم تو خونریزی هرکار میکردن بند نمیومد جوری ک وقتی از تخت پایین اومدم همه جا خون ریخت زنگ زدن ب دکتر ک گفت فلان دارو رو تزریق کنین اگه بند نیومد من بیام. که شکر خدا کمتر شد و لباسامو عوض کردن و منو بردن تو بخش. مادرشوهرم صورتمو بوسید و گفت تو چرا صدات درنمیومد؟!؟فکر کردیم هنوز نزاییدی!شوهرم ی سبد گل خیلی خوشگل و ی انگشتر بهم کادو داد.تا فردا ظهر موندم بیمارستان و بعدش مرخص شدم. بهترین روزم بود و هیچ وقت یادم نمیره...
بهشت ارزانی خوبان عالم...بهشت من تماشای حسین است

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

سلام فاطمه جان قدم دخترت براتون پر خیر و برکت باشه ان شاالله زیر سایه ی پدر و مادر عاقبت بخیر باشه خداروشکر که همونجور که میخواستی ، تونستی طبیعی زایمان کنی و از زایمانت راضی هستی منم خاطره ی زایمانم رو نوشتم . وقت کنم میزارم بخونینش
خدایا بابت تمام داشته ها و نداشته هات شکر...
سلام دوست جونا منم با حرف صدیقه موافقم ما هم به آرتین از روزی که آوردیمش خونه ترنجبین دادیم ماشالله شکمش رو خوب کار مینداخت من هر بچه ای رو میدیدم اوایل هر بار که پی پی میکرد مدفوعش خیلی کم بود ولی برای آرتین چون ترنجبین میخورد هر بار خیلی زیاد دفع میکردمزشم خوبه خودم امتحان کردم کلا هر چیزی رو به آرتین میدم بخوره اول خودم امتحان میکنم پسرکم مزه ترنجبین رو خیلی دوست داره و با لذت میخورد امیدوارم هر کی نینیش نفخ داره یا کولیک داره و شکمش کار نمیکنه زودتر خوب بشه غذاهاتون رو هم مراعات کنین غذای خیلی سرد نخورین سعی کنید کنار غذاتون سبزی نعنا باشه عرق نعنا هم بخورین یا چند برگ نعنا رو دم کنید و بخورید
اللهم صل علی محمد و آل محمد خداجون شکرت خودت مواظب همه نی نی ها باش یا امام جواد هوای همه منتظرا به خصوص دوستای خوب نی نی سایتیمو داشته باش و دامنشونو سبز کن آمین
از یه طرف می گن بچه رو عادت به بغلی بودن نکنید, از یه طرف هم کاملا ثابت شده اگه بچه نیاز به بغل شدن داره نباید دریغ کرد چون مشکلات شخصیتی در بزرگسالی میاره, من که بچم بسیار داره بغلی میشه, الان وزنی نداره بعدا باید چی کار کنم
سلام بچه ها من بالاخره تونستم بیام
خدایا ازت عاجزانه میخوام امسال همه منتظرا تیکربارداری بذارن خواهش میکنم امسال یه کاری کن همه یه نی نی سالم وصالح بیاد تو بغلشون وعید95سه نفره یا بیشتربشن.امین یا رب العالمین.اگه دوست داری یه صلوات من ومنتظرای دیگه رو مهمون کن.**** اللهم صل علی محمد وال محمد.وعجل فرجهم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز