2777
2789
عنوان

به مادرشوهرم چی بگم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 9055 بازدید | 178 پست
چقدر خوبه پسرا قبل از ازدواج استقلال مادی داشته باشن.اگر شوهر بنتا از اول خودش استقلال مالی داشت و دستش جلو پدرش دراز نبود یک هزارم این مشکلات پیش نمی یومد و رو ها هم انقدر به هم باز نمیشه
دارای یک همسر تمام عیار :))))

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



هیج وقت این حرف پدرشوهرم یادم نمیره:برگشت بهم گفت خونه130متری دادم نشستی بایدبیای هرروز کارای زن منوبکنی وظیفته.دلم میخواست بگم تووپسرت خرجتونوجدانکردین حالاپسرت منو آورده اینجا،اگرمیذاشتی جمع کنه الان زیرمنت تونبودکه به من اینجورتحکم کنی.امابازهیچی نگفتم.انقدردلم میخوادیه روزمحتاج من بشه وتلافی این حرفاروسرش دربیارم امانمیشه چون خیلی پولداره.خلاصه تواون 1سالی که شوهرم بیکاربودچون ماناگهانی تصمیم گرفتیم بیایم کرج وپولش دست یکی بودکه اونوقت نداشت بده،حتی نشدیه ماشین بخره که بره آژانس ووقتی ازباباش خواست بهش قرض بده گفت خودم لازم دارم اما برامنافع خودش و آشتی کردن براعروسی پسرش ما نتونستیم نه بگیم.یعنی هنوز شوهرم ازترس نداشتن بهشون وابسته بود وچشم میگفت
انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …

بچه ها اینطور قضاوت نکنید همه جا خوب و بد داره. خانواده شوهر منم تبریزین. ولی خیلی خوبن اصلا هم خسیس نیستن من این حرفا رو که میشنوم میگم بابا ایول مادر شوهر من پیش اینطور ادما عالیه..
خوب تو هم توی فامیلشون میگفتی ما رو بیرون کردن.... با یکی از این زنای خاله زنک فامیلشون درد و دل میکردی.... خودش بلد بود چیکار کنه..... دست پدر شوهرتم رو می شد جلو 4 نفر.... اونوقت دیگه واسه آبروشم که شده کمتر از این کارا میکرد....
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد
امسال عیدکه رفتیم تبریز دخملم 3ماه ونیمش بود.نوه اول.باباش حتی یه قرون به این بچه به این شیرینی عیدی نداد.برادرشوهرمم همینطور.اونوقت خانواده من سیسمونی که هیچ دایم براش خرج میکنن.
تابستون ماه رمضون که یادتونه چندروزتعطیلات عیدفطربود وتبریز زلزله میومد.اینا 5شنبه شب ساعت11زنگ زدن میگن ما4صبح راه میفتیم میایم اونجا،منم خونه مامانم بودم،فکرکنین چقدربیشعورن به زنی که بچه کوچیک داره وازشهرستان میخوادمهمون بیاداونوقت خبرمیدن؟درحالیکه عصرش حرف زدیم وخبری ازاومدنشون ندادن
انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …

امسال عیدکه رفتیم تبریز دخملم 3ماه ونیمش بود.نوه اول.باباش حتی یه قرون به این بچه به این شیرینی عیدی نداد.برادرشوهرمم همینطور.اونوقت خانواده من سیسمونی که هیچ دایم براش خرج میکنن.
تابستون ماه رمضون که یادتونه چندروزتعطیلات عیدفطربود وتبریز زلزله میومد.اینا 5شنبه شب ساعت11زنگ زدن میگن ما4صبح راه میفتیم میایم اونجا،منم خونه مامانم بودم،فکرکنین چقدربیشعورن به زنی که بچه کوچیک داره وازشهرستان میخوادمهمون بیاداونوقت خبرمیدن؟درحالیکه عصرش حرف زدیم وخبری ازاومدنشون ندادن
انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز