2777
2789
عنوان

پیشگیری از خیانت، خیانت، پس از خیانت

| مشاهده متن کامل بحث + 48779 بازدید | 263 پست
مژی مشکوک یعنی یه کاری کنی که فکرش بهت مشغول بشه خانوما زیادی به آقایون می چسبن و اینقد از خودشون مطمئنشون می کنن که دیگه مرده خیالش از زندگیش تخته تخته پس مشغولیات جدید پیدا می کنه و می ره دنبال عشق و حال خودش ! مثلا سعی کنید اگه کلاس می رین کلاسای مختلط برین چطور شما همیشه نگران همکارای شوهرتونین بذارین اونا هم نگران هم کلاسیای شما باشن ، یا با دوستای کلاستون دختر پسر برین بیرون البته حتما بهش بگینا نه اینکه یواشکی بزارین یکم اونا هم نگران زندگیشون و شما بشن اینقد قضیه یک طرفه نباشه.خانومای ایرانی متاسفانه همش می شینن تو خونه اجتماعو می سپرن دست آقایون! آقایونم می تازونن !
http://www.ninitown.blogfa.com/ قبول سفارش بافتنی دستباف
شاد جان شوهرت زن گرفتتتتته؟ یعنی چی؟ تو چیکار کردی فهمیدی؟ چرا تو کشور ما نمیشه قانونی پدر این مردا را در آورد؟ جدیدا که من شنیدم تحت یه شرایطی مرد میتونه بدون اجازه همسر اول مجددا ازدواج کنه واقققعا که
خداجون دوست دارم

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



بخدا همه مردا بد نیستن
تو رو خدا نگین مردا ذاتشون خرابه، حداقل تو زندگی من همچین مردایی وجود نداشتن
نمونش پدرم و شوهرم، خدایا شکرت به خاطر حضور چنین مردهایی در زندگیم که همش بهشون تکیه کردم، پدرم یک مهندس خوش اخلاق و خیلی خوش قیافه بود، خیلی از مامانم سرتر بود، اما اخلاقا هر دو تا شون عالی و مهربون، باعشق ازدواج کرده بودند، بابام تا جایی به مامانم احترام می ذاشت که ما حق نداشتیم به جد و آباد مامانم بگیم اوف،... مثلا وقتی فامیلای دور مامانم میومدن و یک ماه خونمون می موندن اونم تو فصل امتحانا، اگه من اعتراض می کردم بابام دعوام می کردم می گفت عزیزم آدم دور از جون، یک سگ رو به خاطر صاحبش سنگ نمی زنه، مامانتون عزیز منه و فامیلاش هم برام عزیزن، پدرم مهندس خوشقیافه ای بود که من همش می گفتم مامان این بابا رو چطوری طور کردی خوش به حالت چقدر خوشبخت بودی، حتی یادم میاد وقتی 6 سالم بود یک دختر خانم زیبا که همسایه ما بود و کارمند، خیلی به بابام گیر می داد و حتی به پدرم گفته بود بیا با من ازدواج کن کلفتی زنتو می کنم، بابام کلا خونه رو از تهران آورد مشهد، به خاطر سریش بودن دختره .... خدا الهی رحمتت کنه بابا جونم، پارسال سکته کرد و فوت شد خدا رحمتش کنه و به فاصله یک ماه مامانم از غمش سکته ناقص کرد....
نمونه دوم شوهرم، استاد دانشگاهه، رئیس یک پروژه خیلی مهمه، خوش تیپ و قد بلندالبته اصلا از نظر ظاهر به پای بابام نمی رسه اما در مجموع خوبه، درآمدش خوبه و از نظر مالی هم بد نیست، از پاک بودن و مومن بودنش هر چی بگم کم گفتم ، تا حالا 5 دقیقه هم دیر نیومده خونه،... با تمام وجود برای ما تلاش می کنه و از هیچی کم نمی ذاره و آرامش و آسایشش رو فدای زندگی من و پسرم کرده، اتفاق افتاده تو خیابون از کنارش رد شدم خندیدم و صداش کردم می گم هی کجایی؟؟ می گه ا توییی؟؟ بخدا سرش همش پایینه
فداش بشم، وقتی می گم فلانی رو دیدی مثلا اینجوری بود... می گه نه، به من چه زن یا دختر مردم چه جوری بودن
اصلا از خودش زیاد برام احساس نمی ده اما قاطع و چشم پاکه و من به اسمش قسم می خورم توی نه سال زندگی با تمام سلول هام شناختمش، خود من هم با اون تو محیط کاری آشنا شدیم، همه قبولش داشتن
عزیزم تتل نمیدونم اسمت درسته یا نه اگه واقعا به شوهرت اعتماد داری این موضوع مساله مهمی نیست عزیزم خودت داری میبینی مردای این دوره لجن شدن اون چنتاییم که پاکن خودمون خرابشون نکنیم ما خانوما منتظریم ازشوهره اتوبگیریم بعدش بکنیم پیراهن عثمان عزیزم این گه بچه باذی بود دراوردی بجای اینکه ازخونه بری بیرون خودتم باهاش نگاه میکردی واینکه ادما ذاتا زیبایی رودوست دارن حالا هرچی میخوادباشه مغزتو منحرف نکن اکثرا زنوشوهرا باهم ازاین تفریهات میکنن
ذات مردا طوری هست که به تیپ های سکسی واکنش نشون میدن حتی اگه اون کسی که این تیپ رو داره زیباتر از همسرش نباشه.حتی کسایی که سر به زیرن.مثلا شوشوی من با اینکه خیلی الانم پسر سر به زیریه یه روز میاد خونه و میگه امروز توی خیابون یه زنی رو دیدم موهاش این رنگی بود...تو هم موهاتو این رنگی کن و این لباسو بپوش و...ولی ذات خیانتکاری ندارن.مگه اینکه تو خانواده درستی تربیت نشده باشن ب=یا برعکس تو یه خانواده خوب ولی با تربیت بسیار سختگیرانه بزرگ شده باشن که از اون ور بوم میفتن.
علیرضا,انگور یاقوتی مامان(غوره سابق) 25شهریور ماه 92 همزمان با تولد امام رضا به زندگی یکنواخت من پا گذاشت و با دست و پاهای کوچکش تحرک و عشق دوباره به زندگی من آورد.


سلام دوستان

من هم هستم خدا رو شکر

همه چی ارومههههههههههههههههههههه به لطف خدا

شوهر من یه غلطی کرد ولی خیلی عاقل بوده تا حالا که تونسته دوباره اعتماد منو به طور کامل جلب کنه دیگه اکثر وقتها خونه است به نظرم میل جنسیشم کمتر شده خودشم میگه

تا حالا که 4 ماه از اون قضیه میگذره چیزی ازش ندیدم و مطمئنم که دست از پا خطا نکرده چون از ته دل پشیمونه

راستی بچه ها 6 هفته است که باردارم بیچاره شوشو خیلی کمک حالمه

خودمون خواستیم که نی نی دار بشیم اگر ذره ای احساس خطر میکردم نمیذاشتم بچه دار بشیم ولی خدا رو شکر همه چیز ختم به خیر شده فعلا
فقط هنوز که هنوزه مرتب چتها و حرفهاشو یاداوری میکنم میدونم کار درستی نیست ولی روزی نیست که اون افکار نیاد سراغم شاید همینم باعث شده که دیگه فکر این غلطها رو هم نکنه همه اش نگران سلامتی خودم و بچه است

میگه من یه غلطی کردم دیگه قول دادم که دست از پا خطا نکنم اگر کردم هر کاری خواستی بکن فقط دیگه فکرهای چرت و پرت نکن

شوهر من خیانت نکرد شیطنت کرد.... امیدوارم بتونم فراموش کنم...
سلام
بچه ها من از اول با شوهرم جوری برخورد کردم که انگار که وابسته ی هیچی نیستم واگر ذره ای بدی ببینم میرم

حالا اون هم همش تو فکر منه که زده نشم دیگه فکر کاری نمیکنه

ببینین نه اینکه بترسه از خیانت من نه خدای ناکرده من اهل هیچ برنامه ای نیستم ولی حوصله پاسبانی شوهر را ندارم نقطه ضعف دستش ندادم که منو بترسونه راحت می گم اگه خیانت از طرفت ببینم هیچی برام مهم نیست میرم ومطمئنم بهتر از تو گیر میارم
حالا خودمونیم دخترم وشوهرم وزندگیم را با دنیا عوض نمی کنم ولی اون فکر می کنه اگه کوچکترین خطایی بکنه من از همه می گذرم ومیرم ضمناً ریخت وقیافه خودم هم فدای زندگی نمی کنم مواظب خودم هستم که فرسوده نشم چون دیدم زنهایی که خودشون راقربونی کردن زندگیشون از بین رفت باید سیاست داشته باشی همزمان خونه ومعاشرت وخودت را در کنترل داشته باشی کاری کنی جوان بمانی لطافت داشته باشی وبه خونه وزندگی هم برسی
اگه هم کسی شوهرش خیانت کرده یواش یواش بیاریش سرجاش اول با مهربانی ونرم بعد کم کم با متلکهای آرام وبعد که دلش به دست آوردی که باز رم نکنه بعضی مواقع که خیلی دوستت داره ودارین با هم خوش میگذرانین بگین یادم نرفته اون کارت بخشیدمت ها ولی فکرش را نمی کنم که تو باشی اصلاً نمی تونم قبول کنم برام خیلی سخته چه جوری امکان داره

تا کم کم بیاد سرعقل از یاد خدا هم غفلت نکنیم تا آرامش را به زندگیمون برگردانه
منم خیلی بدبینم.احساس میکنم مریضی گرفتم و شکاک شدم.از بس بعضی ازاین دخترا وقیح شدن و چون شوهرم تو دانشگاه درس میده میبینم که دخترا چطوری میخوان خودشونو اویزون کنن اعصابم به هم میریزه.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز