مینیمالیست شدن یعنی چی؟

لایکم کنین

مال من بزرگه.الان اگر بگم عکس و نمیخوام و فلان قیامت میشه😂😂😂

چون اونموقع وضعیت مالیمون مثل الان نبود،حتی نتونستیم فیلم عروسیمون رو بگیریم.

فیلم عروسیمم بعد ۵ سال نرفتم دنبالش چون اصلا اصلا از عروسیم راضی نبودم ،اتفاق بدی افتاد منم نگرفتمش.

ولی اصلا برام مهم نیست هیچ وقت بهش فکر نمیکنم.

فامیلامون میان خونمون میگن فیلم عروسیتو بذار ببینیم خیلی متعجب میشن وقتی میفهمن فیلم نداریم

😂😂😂😂😂😂

کیف کرردم افرین

فقط اینکه چطوری خونواده همسرت دخالت نکردن در مورد جهیزیه ؟؟؟

یا حرف و حدیث در نیومد ک جهیزیه نداشته ؟

همه گرفتارشن.

واقعا سخته جلوی خودتو بگیری من خداروشکر شاید ۸۰ درصد فرق کرده باشم با گذشته

خانما به نظرتون آیا اشتباه کردم؟😶😅

منم گاهی اینطوریم زیر لب بحث میکنم و غرغر میکنم.منم برام واقعا خجالت اوره.

دوری از ادمهای سمی راهکار خوبیه،ولی باید از حقمون دفاع کنیم.

من عمیقا به ادمهای سرو زبون دار حسودیم میشه😔😔

دمی گوجه فقط گوجه داره ولی استامبلی در کنار گوجه سیب زمینی نگینی هم داره 

از عروسی و مراسم های بعدش واقعا بیزارم.

بهترین خاطره زندگی ادمو با مراسمای قبل و بعدش خراب میکنن اطرافیان.

اینو بخریم و اونو بخریم اینکارو کنیم اونکارو کنیم چشم فامیلو دربیاریم.

واقعا دختر و پسر عاقل تو این زمونه اصلا نباید ب کسی گوش کنن.

همین جهاز برون و حرف و حدیثاش ، چمدون لباس ، خرید عروس و فلان همینا همش توش ناراحتی و مرافه س.کاشکی اصلا نباشن

من آدم ساکتیم بیشتر از اینکه با دیگران حرف بزنم تو درون خودم با خودم و بقیه آدمها حرف میزنم گاهی اینقدر خسته میشم انگار ساعتها حرف زدم در حالی که در واقعیت یک کلمه هم حرف نزدم یا تو ذهنم یه عالمه کار میکنم وتمیزکاری میکنم ولی عملا میبینم چند ساعته نشستم بیکار ولی خستگی چند ساعت کار مداوم با منه یا کوچکترین حرکت اطرافیانم مخصوصا همسرم مشکوکم و تو ذهنم همه جور فکری راجع بهش میکنم ولی بعد میبینم فکرم اشتباه بوده از خودم خجالت میکشم میدونم نیاز به مشاور دارم ولی نمیتونم برم

البته بگم این تاپیک و حضور شما دوستان خیلی خیلی منو تغییر داده و بهترین اتفاق این روزهام حضورم تو جمع شما دوستان هست واقعا از این بابت خدا رو شکر میکنم واز شما خواهرهای گلم تشکر میکنم🌺🌺🌺🌺🌺

😍افرین چه شجاعتی داشتی که فیلمو نگرفتی

منم عکسای عروسیمو هنوز تو پاکتش نگه داشتم و البوم نخریدم،هرازگاهی همسرم یادش میوفته میگه بریم البوم بگیریم میگم حالا بمونه بعدا😂البوم دوست ندارم،دوتا البوم داریم خونه یکیش عکسای بچگی همسرم،یکیشم عکسای نامزدیمون

از پارسال یکم رب انگار داشتیم تو یخچال..امروز فسنجون درست کردم مصرف شد،،ظرفشم میره خروجی

ازهمون صبحی که میخواستیم بریم برا گروه خون همسرم گفت داداشم وخانمش بیان گفتم نه تنهابیا،اومدخونمون دنبالمون مامانم گفت داداشت بیادگفتم نه تنهامیریم...دوتایی سریع رفتیم گروه خون ودوتاحلقه وزیرلفظی خریدیم و یه دست لباس برا سر عقدو ازون ور آرایشگاه ومحضربراعقد‌(منظورم اینه ازهمون اول راه هرگونه دخالتی رو بستم)بعدبراجهاز میدونستم طرف ما خیلی بریزوبپاشن مثلاظرف بالای۱۰دست🤕منم گفتم هرچقدمیتونین فقط نقدبدین بهم منم پول رو گرفتم فکراقتصادی خوبی داشتم ولی کندعمل کردم این قسمت رو و قیمتا جهشی شدن وگرنه الان باهمون پول جهاز سرمایه خوبی داشتم...خلاصه بعد عروسی هم خورخوزد خریدم وچیدم توخونه اندازه ی متراژ خونم خریدم واضافه نخریدم،یه مورد هم این که من وهمسرم استقلال فکری ومالی داشتیم همسرم همه کاره ی خودش بود وکسی نمیتونست بهش چیزی بگه...یه بار جاریم پرسید جهازنمیخری فقط گفتم نه😁گفت میخوای خشک حساب کنی؟ گفتم بله.همین قد کوتاه. واینکه من همه چیو خریدم بعدش فقط فرقم این بود سرفرصت خریدیم  ودوتایی.ببخش طولانی شد🌹کلا هم خونواده ی بی آزاری هستن واهل دخالت نیستن 

بله انقدهم راحت بودیم حتی میوه ی شب عروسیمون رو خودمون دوتایی رفتیم خریدیم

خداروشکر

کاش کلا دست و پای خونواده ها از این موضوع ازدواج جمع میشد

اینقدر ک سنگ میندازن و سختش میکنن همه چیزو