سلام به دوستای مینیمال💖
من چند روزیه ک درگیرم وقت نکردم بیام اینجا سر بزنم.
الان خونه مامانم شهرستانم.
با خواهر کوچیکه م خونه رو مرتب میکردیم.
اول رفتیم اشپزخونه یه کابینت بود پر از وسایلی ک استفاده نمیشد
خیلیم شلوغ بود هرچی ک لازم نبود توی پلاستیک پیچیدیم گذاشتیم بالای حموم،چون مامانم نمیذاره بندازیم بیرون.
دوتا کتری خراب دوتا پارچ اضافه قوری اضافه زودپز اضافه هووووف
از این وسایل داشتن باز رفته بودن خریده بودن عینشو.
یه قوری شکسته یه کاسه شکسته یه لیوان شکستع هم تو کابینت بود رفت بیرون.
گاز مامانم خیلی قدیمی بود کلا دوتا شعله ش کار میکرد،اونو گذاشتیم انباری ی گاز کوچیکتر گرفتیم.
موکت اشپزخونه رو عوض کردیم.
توی گاز پر از خرت و پرت بود ریختیم دور.
از توی کابینتا چندتا شیشه اضافه بود گذاشتیم پیش بقیه شیشه های اضافه توی انبار.
۶ تا شیسه حبوباتم اضافه بود گذاشتیم بالای حموم.
مامانم توی هر شیشه ای ک جلوی دستش بوده حبوبات ریخته بود
مثلا ما از ۵ تا شیشه مختلف نعنا خشک پیدا کردیم همرو یکی کردم.
اونوقت عدسشون شیشه نداشت توی مشما بود😂😂😂.
مامانم عادت داره خواروبار یهویی میخره کلی حبوبات اضافه بود،گذاشتیم همرو توی یه جانونی بزرگ،قبلش همه شون تو کابینت ول بودن.
خواهرمم هرچی تو خونش زیاد میاد میاره خونه مامانم کلی وسیله بود ک استفاده ای نداشت ولی مامانم نگه داشته بود.
وسایل اونو گذاشتیم بالای حموم.
امروز نوبت اتاق خوابه.
دیروز یه پلاستیک پر از مهرای شکسته پیدا کردم مامانم عید نذاشت اینارو بریزیم بیرون، بردم توی باغچه ریختم پای درختا و روش اب گرفتم.
اها خواهر کوچیکم همه لیوانای پلاستیکی رو جمع کرده،۱۲ تا بودن😳
۶ تاشو داده ب خاله هام،بقیه شم رفت بیرون.الان لیوانا همه شیشه ای شدن.
دیروز یه کوچولو اتاق رو مرتب کردیم کلی لباس کار پیدا کردیم خواهر بزرگم اورده بود🙄🙄🙄گذاشتیم کنار بدیم داداشم سرکارش بپوشه.
کلی تیکه پارچه بود ریختیم دور.
چندتا لباس کهنه هم اوردیم که باهاش طی کشیدیم و رفت اشغالی.
خواهر کوچیکم کلی وسایل ارایشی ب درد نخور و تاریخ گذشته ریخت دور.
قشنگ یه پلاستیک بزرگ اشغال در اومد از تو اتاق با اینکه فقط یه کوچولو تمیز کردیم.