مینیمالیست شدن یعنی چی؟

خسته نباشی

خدا قوت پهلوون

ممنون😄😄😄

😁✌️

نه خداروشکر

اهان اینم جا موند بگم خیالم راحت بشه�🤭

توی کابینت تکونی یه سبد کوچولوی بافتنی هم پیدا کردم،توش شمع یکسالگی پسرم😐شمع دو سالگی و یه شمع علامت سوال،یه شیشه شیر اندازه دوتا بند انگشت،و بند پستونکش که مهره و منجوق درست شده بود بعد پاره هم شده بود نگهداشته بودم یه روز دوباره نخ بکشم

اینا رفتن خروجی

دستبند بیمارستانشو نگهداشتم فقط

اینا رفت بازیافت

یه سویشرت دخترم که هم زیپش خراب شده بود همم برای دخترم کوچیک بود رفت خروجی

من امروز چند جفت جوراب انداختم بیرون .از خودم همسرم و بچه ها 

عزیزم من کاملا درک ات می کنم.اولا که عاشق لوازم التحریرم ولی تا چیزی نیاز نداشته باشم نمی خرم.با این وجود هر وقت مسیرم بخوره می رم توش می چرخم واز دیدن اون همه وسایل رنگا رنگ لذت می برم.یا مثلا عاشق ظرف وظروفم تا زمانی که نیاز نداشته باشم نمی خرم ولی با این وجود می رم تو این مغازه ها از دیدنشون لذت می برم والبته بقیه موارد هم همینطور.

بعد همسرم وبقبه فکر می کنند حتما باید یه چیزی بخرم.

واقعا خونه من انقدر جا نداره این همه وسیله بخرم ولی به لطف خدا چشمایی دارم که تا بی نهایت می تونه این همه طرح ورنگ ببینه وازش لذت ببره که همشونم حاصل خلاقیت دست همنوع خودم‌

دقیقا

دقیقا

دقیقا

عاشق اون دیدگاه تو پارگراف آخرتون هستم

پاراگراف*

واسه من عکس نیومده.احتمالا سایت گیر داره

برای منم نیومده

سلام دوستای گلم صبح همگی بخیر

خروجی امروزم : یه لباس مجلسی که قبل از زمانی که ازدواج کنم خریده بودم تو این چندسال یبار سراغش نرفته بودم

یه مداد چشم رنگی که بی استفاده بود

یه دفتر خاطرات مال دوران مدرسه 

میز خاطراتمو قصد داشتم ببرم خونه مامانم ولی دیدم استفاده ای نداره الکی اضافه میشه گذاشتم همسرم بذاره جلوی در هر کس خواست ببره 

منم عاشق مغازه های ظرف و ظروفم قبلا هر وقت میرفتم تو مغازه حتما ی چیزی میگرفتم،امسال ک تو بازارا میگشتیم ب زوووور دست شوهرمو گرفتم بردم داخل چند تا مغازه ی دور زدمو و نگاه کردمو کیف کردم😍

دلیل نیومدن شوهرم این بود ک فک میکرد اگر برم داخل مغازه دستم واینمیسته و چیزی میخرم😁خداروشکر از امتحانش سربلند اومدم بیرون.

قبلتر ها چیزی میدیدم دلم میخواست داشته باشمش الان همین که میبینمشون برام کافیه🥳