مینیمالیست شدن یعنی چی؟

🥴🥴🥴😷😷😷😁😁😁✌️✌️✌️

احساساتم🙃🙃🙃

میدونید یه چیزهایی که جمع بشه و باید سروسامون بگیره و به تعویق میافته دیگه از یه زمانی به بعد خیلی سنگین میافته و ذهن ناخوداگاه نمیخواد بری سراغشون ....

اینکه الان تونستی به اون حس غلبه کنی یعنی خوب اراده کردی👏👏👏👏👏👏👏

خداقوت💕

امروز از عصری رفتیم بیرون برای سیزده بدر 

و الان رسیدیم خونه...

تو راه،چهار تا روستا ایستادیم یه جا برای تفریح،یه جا برای نماز و افطار(در حد یه آبجوش و خرما) یه جا برای شام و یه جا برای چایی خوردن ...

انقدر تو مسجد و اون استراحتگاه آخر بهم ریخته و نامنظم بود که فقط نگاه میکردم و برام تحملش خیلی سخت بود و اینکه نمیتونستم کاری انجام بدم .فقط همینقدر بگم الان رسیدم خونه میخوام تلافیشو سر خونه خودم در بیارم و بچسبم به یه خونه تکونی دوباره!!! 

چه فکر خوبی👌👌👌👌

ایده خوبی بود

آفرین👏👏👏👏

یاخدا😬😁

❤️🌸

فقط اون استیکر آخر متن😁

ماهم امسال بیشتر تفریح کردیم تا برنامه خوردن داشته باشیم و یه سری خوراکیها اصلا دست نخورده برگشت خونه و اینکه فاصله مناسب بین خورن هرچیزی رعایت شد

قبلا زیرانداز رو که مینداختیم سفره پهن میشد ناهار میخوردیم یا  چایی و آجیل و تخمه و میوه،کاهو سکنجبین و ... خورده میشد تا ناهار حاضر بشه.آخر سر انقدر سنگین بودیم فقط خواب میچسبید و بعدم جمع میکردیم میومدیم خونه !!!

امسال فقط غذا و چایی خوردیم.آجیل و تخمه،میوه و ... برگشت خونه😇😇😇

عاشق این حس سبکی و خستگی پیاده روی تو روستا و کوچه باغ ها هستم،دارم رو خودم کار میکنم اگه بشه حتی اون خوراکی هام که خورده نمیشه اصلا همراه خودمون نبریم

ممنون 

اسکرین گرفتم برم ببینم چه میکنم 

پارسال بیشتر پتوی و گندمی گذاشته بودم، خیلی رشد میکنن و شلوغ میشد 😅

😅😅

حالا فردا یکمش رو رد میکنم 🤫

چندتا از عکس های امروزمون تو طبیعت

روستای سرو عُلیا

اطراف امام زاده سید نور الدین احمد

سلام من خروجی امروزم یه جا اسکاجی بود قبلی وسط دو تا سینک بود هی آشغال توش می ریخت یه آویزونی گرفتم اونم رفت خروجی ولی امروزرفتم تو ماشین وسیله بر دارم دیدم شوهرم فلاکسی که انداختم بیرون گذاشته تو سبد ماشین   باید از این به بعدخروجی ها از شهر خارج کنم این نبینه