مینیمالیست شدن یعنی چی؟

گفتن برمیگردونن

عجبا.توی دنیای مجازی جای این حرفهاست‌!حالاسلام من رابه امام رضا برسونید بگید منصوره دیگه طاقت نداره😔😔

چشم عزیزم حتما 

فدداااات

اره خب برای کوله گردی که روحی سنگین میشه باز استیل به مقدار سبک تره بهتره ، چون یک گرم هم تاثیر داره تو کوله کشیدن، یه سری ظرف و ظروف سبک مخصوص کوهنوردی باید باشه قوری و قابلمه و ماهیتابه شو دیدم تو منیریه

برای پارک و... من خودم به شخصه بازم همون روحی رو میبرم. مثلا با خانواده همسرم میریم بیرون اونا یه بار مصرف میارن. من برای خودمون روحی برمیدارم چون اصلا دوس ندارم تو یه بار مصرف چیزی بخورم

 خانواده خودمم همگی ظروف ملامین دارن برای پیک نیک و پارک و...

مجموعا بستگی به سبک و مدل زندگی داره دیگه 

یکی پلاستیکی استفاده ش میشه، خب بخره و استفاده کنه یا اگه داره نیازی نیس بذاره خروجی. کلا باید نیازسنجی بشه تو همه چی و طبق نیازمون ورودی و خروجی هارو تعیین کنیم 

منم همیشه ظرف یکبار مصرف استفاده می کردم که راحت باشم بیرون ولی الان تصمیم دارم برم ظرف استیل و روحی بگیرم  خروجی امروزم هم یه چادر مشکی بود پنج تا چادر داشتم فعلا یکی رو گذاشتم خروجی پیراهن های همسرم چون همیشه کت شلوار می پوشه ساده و تک رنگ استفاده می کنه  دیدم این خط دار ها خوب نیست و بدون استفاده مونده در یک حرکت همه رو گذاشتم خروجی 

یه چی بگم من معتاد شدم به این تایپیک و حال و هواش دوست دارم هر شب قبل خواب عادت کردم پیام ها بخونم و گزارش بدم کلی چیز هم یاد گرفتم

یکی یکی بزار بیرون اصلا در موردش حرف نزن خودش یادش می ره 

بهترین کار می کنی عزیزم

ظروف یکبار مصرف تو طبیعت تجزیه نمیشن.

تا حد ممکن باید مصرف شون محدود کنیم.

آره من خیلی رعایت می کنم نمی دونم این مورد چرا اینقدر دیر بهش توجه کردم اینم از فواید اینجا بودنه 

چندتا جوراب نو نازک که سالهاست دارم وتابحال استفاده نکردم 

دوتا جاکلیدی که خیلی وقته استفاده میکنم و دیگه نمیخوام تو دستم باشن ، میخوام دوتا جاکلیدی بخرم . یه زرافه و یه فیل ، از اون عروسکی ها که چند وقته همه جا پره .

یه قوری خیلی بزرگ که نوئه اما من هیچ وقت اونقدر چایی درست نکردم و نخواهم کرد ، اونم کادوئه .

دو تا شمعدون استیل کادویی که چند سال داره یه گوشه و گاهی  تو کابینت حاضری میخوره که طرف ناراحت نشه .

چندتا بلوز مهمونی که نمی پوشم و هر چه نگهداشتم یا توش راحت نبودم یا با چیزی ست نمی شد و هیچکدوم رو خودم نخریدم .

یه دستبند باریک طلا که اونم هدیه است و فروختمش . 

یعنی حتی اون دستبند طلای باریک که هیچ فضایی نمیگیره روی اعصاب من بود .

فکر کنم بعد از مرگم ، خانواده که برای جمع اوری وسایل به خانه من بیان ، میشینن به گپ و گفت و چای خوردن و میگن طفلک خودش همه چی رو کامل جمع و جور کرده بود و هر چه داشت را در زمان حیات ، داد ، رفت و ما را به زحمت ننداخت .😎😊

از مزایای این پاکسازیها برای من اینه که یه وسیله جدید ته کابینتم پیدا کردم.🤪  یه تیغه مربوط به گوشتکوب چند کاره م تو کارتنش بود که قبلا فکر میکردم به درد نمیخوره. 

چند روزه برای خورد کردن همه ی مواد غذایی ازش استفاده میکنم، مخصوصا اینکه همیشه از پیاز خورد کردن بدم میومد. 

از اون ست دارم ماهیتابه و قوری و قابلمه هست 

یعنی ما نصف کمد دیواریمون رو لباس و لوازم کوه و دوچرخه و کمپ هست 😆

ورودی های دیروز :

یه رزگونه صورتی 

چند تا بسته نخ دندون 

یه کرم مرطوب کننده صورت 

دوتا تی شرت سبز پر رنگ و سبز کمرنگ 

یه بند عینک سبز و کرم از این بافته ها که خیلی جذابه 

یک رنگ مو 

دوتا ماسک مو 

یک تقویت کننده ناخن 

یک ورق قرص ویتامین دی 

خروجی دیروز من ۳ تا کفش بجه هام که کوچیک شده بودن و دوتا صندل خودم که یکیش بخش فلزی پاشنه اش دراومده بود و اون یکی رو دوسش نداشتم هدیه بود و  استفاده کرده بودم،بهمراه کاپشن  و هودی پسرکوچیکم .

ولی ورودی یه کتونی برای پسر بزرگم که اصلا لازم نبود چون هفته پیش یه کتونی خوب براش گرفتیم اینم همسرم اصرار کرد گفت میپوشه و .... . فکر کنم طول میکشه جلوی همه ورودیهایی که لازم نیست رو بتونیم بگیریم.

البته من امروز تو خیابون و مرکز خرید هرچی میدیدم دلم نمیخواست میگفتم دو روز دیگه از مد میوفته اونوقت باید به فکر چاره باشم ولش کن.