2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1737215 بازدید | 44691 پست
فیگی عزیزم ، بنظر من سخت نگیر . ما این سبک رو انتخاب میکنیم که ذهنمون باز تر و آروم تر باشه . حالا ...

دقیقا مشاور پسر منم توی سن یکسالگی همین حرف رو بهم زد گفت اصلا بچه رو محدود نکن و هی نگو نکن نکن بذار آزاد باشه بذار خلاقیتش رو با وسایل خونه کشف کنه بچه های من خیلی به نقاشی روی دیوار علاقه دارن حتی وایت برد و دفتر نقاشی مدلهای مختلف بزرگ کوچک هم دوست نداشتن یه روز نشستم مفصل با شوهرم صحبت کردم گفتم ببین دو تا بچه کنترل‌شدنشون سخته من دوست دارم بچه ها تو خونه آزاد باشن خداروشکر خونه مال خودمون هست مستاجر که نیستیم نگران حرف صاحب خونه باشیم دیوار خونه هم که یه گچ ساده هست کاشی دور خونه هم که ازش خوشت نمیاد تو فکر تعمیر خونه ای نهایت یه رنگ میزنیم بهش ولی بچه ها لازم دارن بچگی کنن الان نه جایی داریم بریم تمام دلخوشیشون اینه تو خونه هر جور دوست دارن بازی کنن و هم بازی هم ندارن شوهرم راضی شد و من از فرداش انواع مداد رنگی و خودکار اینا گذاشتم در اختیارشون با دفتر نقاشی اول توی دفتر که خط خطی میکردن بعد یه ربع رفتن سمت دیوارها خط خطی کردن و این شد که کل خونه‌ی ما الان دیواراش پر از خط مداد هست و من عین خیالم نیست هر کی هم اومده خونمون یه حرفی زده منم نهایتش گفتم من عشق میکنم هنر دست بچه‌ هام خونمو قشنگتر کردن😅حتی امسال عید هم قصد درست کردن دیوارا رو ندارم گذاشتم واسه بعد پنج سالگیشون 

بچه ها اپن من شلوغه.هرکی از راه میرسه یک چیزی میگذاره روش.مثل گوشی، پرونده اداره، اسباب بازی بچه ها ...


اکثرا این طورن گلم 

منم میگم به بچه ها و همسر 

گاهی رعایت میکنن 

گاهیم نه

به هرحال خودم جمع میکنم 

زندگی در جریانه سخت نگیر عزیزم 

❌لایک❌

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من چند روز مهمون یکی از آشناهامون بودم اولین بار بود که میرفتم خونشون و قرار بود دو روز بمونم وارد ...

چه جالب این خاطره منو یاد این متن از پستهای پیج خانم گیلدا بروجردی انداخت که الان میفرستم

متاسفانه من همشونو لازممه دوتاش دستگاه پوز مغازه روشه  یکی دیگه حسابای مامانمه که من قبضاشونو ...

همین که ازش استفاده میکنی خیلی خوبه 

من هرجا حساب باز کرده بودم بهم یه کارت داده بودن 

واقعا نیاز نداشتم 

این بود که مثه خیلی از وسایلی که نیاز نداشتم کیفمم پاکسازی شد

❌لایک❌

من اختلاف سنیم با داداشم زیاده 

داداشم که ازدواج کرده بود یادمه اوایل ازدواجشون همه خانواده مینالیدن از دست زن داداشم 

میگفتن هرکی براش چیزی کادو میبره نگه نمیداره و میده به کسی! 

الان که فکر میکنم میبینم واقعا چه کار خوبی میکرده واقعا از اول چیزای اضافی دور و برش نگه نمیداشته. خب بنده خدا حتما سلیقه ش نبوده بیاره بذاره تو دکور که چی بشه! 

الانم میرم خونه داداشم حظ میکنم خونشون خیلی خلوت و مینیماله

لباس هاشون رنگ و روش میره سریع میبخشه به کسی یا میندازه دور

از وقتی یادمه همیشه خودش و بچه هاش لباسای تمیز و مرتب تنشونه

به دیوارا به جز ساعت و یه دونه تابلو هیچی نیس. 

مثلا یه چیزای تزئینی هم شاید گاهی مد میشد علاقه داشت میخرید ولی همونم اینقدر تمیز و مرتب بود که دلت میخواست تو هم داشته باشی! مثلا یه مدت یه ظرف با این میوه های مصنوعی گذاشته بود رو میز کنار سالن و یه رومیزی قشنگ رو میزش بود. بعدش از مد رفت اونو برداشته بود و مثلا سماور ذغالی گذاشته بود جاش و...

مثلا ظرفاش رو بعد چندسال عوض کرده بود سفید ساده با یه گل نقره ای کمرنگ خریده بود. دسته چاقوهاش هم سفید بودن

دوتا اشپزخونه دارن کلا وسایل مهمونشون جداس، اونا هم سفید ساده بودن. 

ما زیاد نمیرفتیم خونه ش ولی هروقت می رفتیم چیز اضافه ای ندیدم تو خونه ش و همیشه خونه ش بهم حس گرمی و روشنی میداد که الان که فکر میکنم میبینم به خاطر همین خلوتیش بوده

اینم خاطره من از خونه زن داداشم 😁


 ولی خونه ما از قدیم ات و اشغال زیاد داشت الان تازه یه کم بهتر شده با تلاش های من در دوران مجردی ولی چندوقت پیش رفتم خونمون دیدم دوباره همه جا داره به هم ریخته میشه

 در کشو رو باز کردم نخ و سوزن بردارم حرصم گرفت سریع بستمش. کلی چیزای بی ربط کنار هم بود که معلوم بود مامانم بنده خدا سعی کرده بود مرتب بچینه ولی موفق نشده بود. یکی از دلایلش هم کمبود جاست چون خونمون کمددیواری نداره 



بعد مثلا یادمه برای بچه هاش اسباب بازی خیلی زیاد نمیخرید

البته چون اتاق جدا نداشتن هم شاید بی تاثیر نبوده

دو تا برادرزاده هام که الان بزرگن ولی کوچیکه فقط مثلا یه سبد اسباب بازی داره. میاره باهاشون بازی میکنه دوباره همه رو خودش جمع میکنه و میذاره تو کمد دیواری. کلا خیلی دوس دارم زن داداشمو

وسایل برقی خراب میشه سریع میندازه دور و منتظر نمیشه که جدید بخره بعد اینو بندازه. یا از شوهرش نظر بخواد که بندازم یا نه چون قطعا شوهرش مخالفت میکنه 😁

شوهرش هم که داداشم باشه همیشه میناله که فلان لباس سالممو یا کفشمو انداخته دور. 

منم تو دلم میگم خوب کاری کرده. چون اگه بخوای به دل بعضی مردا زندگی کنی باید خونتو انباری یا اشغالدونی کنی 

تو باغ ک نه استفادم نمیشه،برای اینکه خونه جدیدو شلوغ نکنه میخام بفرستمشون باغ ولی شوهرم میگه تو دیوا ...

آره اینم فکر خوبیه بدی خیریه یا هم از آشنا ها اگه کسی خواست بدی

ثروت بی نقص، حقیقت انتخابی من است.
من اختلاف سنیم با داداشم زیاده  داداشم که ازدواج کرده بود یادمه اوایل ازدواجشون همه خانواده می ...

دوتا نکته که تو خاطره خونه داداشت تعریف کردی قابل تامل بود!

یکی اینکه هرکی کادو براش میبرده چون سلیقه ش نبوده یا کاربردی براش نداشته هدیه میداده به کسی دیگه این کار عالیه👌

حالا ما باشیم(شخص خودم منظورمه) یا میذاریم دکور،یا از جعبه درش میاریم میذاریم تو کابینت یا باهمون جعبه سالها میذاریم تو انباری.خیلی هنر کنیم یکی دوبار ازش استفاده میکنیم!!!  که این خیلی رفتار اشتباهیه


در مقابل باید یاد بگیریم به جای اینکه سلیقه خودمونو تحمیل کنیم به کسی بهتره برای اون فرد پول یا سکه براش کادو بگیریم که بتونه به سلیقه خودش یا چیزی بگیره یا هرطور میخواد ازش استفاده کنه.


مورد دوم اینه که،ایشون هرچیزی که از مد میافتاده رو کاملا حذف میکرده نه اینکه جاشو عوض کنه یا ببره تو انباری(همون میوه و جامیوه ای ) کاملا خارج میکرده از زندگیش👌👌👌

❌لایک❌
دوتا نکته که تو خاطره خونه داداشت تعریف کردی قابل تامل بود! یکی اینکه هرکی کادو براش میبرده چون سلی ...


دقیقا من خودمم این مشکلو دارم که مثلا کسی برام چیزی میاره و دوسش ندارم نمیتونم رد کنم بره. میترسم طرف ناراحت بشه

مثلا خواهرشوهرم سوغاتی از مسافرت برام یه شال و جاکلیدی اورده بود که هیچ کدومو دوس نداشتم و سلیقه م نبود 

شال رو یه بار سر کردم رفتم خونشون ولی نمیتونم بدم به کسی چون شوهرم ناراحت میشه 

جا کلیدی هم خونه قبلی یه مدت زدم به دیوار ولی شوهرم اصلا کلیداشو اویزون نمیکرد خونه جدید هم همینجوری مونده گوشه خونه نمیدونم چیکارش کنم 

ولی زن داداشم ناراحتی یا حرفای پشت سرش براش مهم نبود و کار خودشو میکرد

نتیجه اینکه الان دیگه همه متوجه شدن که نباید ازین چیزا براش ببرن و ورودی های این قسمت رو کاملا با موفقیت کنترل کرده


حالا شاید هنوزم پشت سرش حرف باشه که فلان چیزو براش بردیم بخشید به همسایه ش! ولی چه اهمیتی داره اون خودش راحت و راضیه. خونه ش هم مرتب مونده با این کارش و حداقل مثل خونه ما شبیه سمساری نیست که چندتا چیز بی ربط توش باشه


دقیقا مشاور پسر منم توی سن یکسالگی همین حرف رو بهم زد گفت اصلا بچه رو محدود نکن و هی نگو نکن نکن بذا ...

چه کار جالبی   اگه تا حالا دیوار رنگ نکردین بزارین  مدرسه برن بعد من الان پسرم از وقتی میره مهد و اعداد و یاد گرفته و کمی حروف همه جا دلش میخواد بنویسه خیلی سخته که جلوشو بگیرم چون مستاجریم  کاغذه زدم دیوار مینویسه بعد خودش میزنه به یخچال کلی ذوق میکنه 😍😇

هیچ وقت توقع نداشته باش اون حسی که به ادما میدی رو پس بگیری .........اونا قلب ♥️تو رو ندارن😔
پیامک های من،همیشه تو دوتا یه سه تاست.پیامک بانک وپیام همسرم همیشه هست.بقیه بسته به نوع پیام می ذارم ...

شادی جان خدا خیرت بده رفتم پیامای اضافیو پاک کردم چقدر خالی شد باکس پیامام. با اینکه من هرروز تبلیغاتی هارو پاک میکنم بازم چندتایی از دستم در رفته بود. پیامای اعضای خانواده هم پاک کردم فقط شوهرمو نگه داشتم

الان فقط چندتا پیامک بانکی دارم و چندتا هم قبض گاز و اب و برق و... 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز