مینیمالیست شدن یعنی چی؟

فک میکردم فقط من روغن ها رو قاطی میکنم😄 منم گلیسیرین و با گلاب قاطی کردم ولی به صورت نمیزنم مثلا به کف پا از حموم میام میزنم به آرنج و زانو که پوستش خشکه میزنم و زینک هم دارم اونم با بعضی چیزا قاطی میکنم میزنم 😃و‌تصمیم گرفتم تا مثلا ریمل تموم نشده نخرم یا کرم . ولی رژلب و لاک رو از هرکدوم ۳ تا دارم چون اینا رو نمیشه یکی‌داشت آدم خسته میشه از یک رنگ رژ یا یک رنگ لاک 

اونا باعث می‌شده نخوابه توام ک جدا کردی😃

اره بعدا متوجه شدم که دیگه دیر شده بود 😄

منم گوشیمو پاکسازی کردم تقریبا ۷۰ درصدشو . یه ۸ گیگ فک کنم خالی شد 😃 بقیش باز مونده بعدا پاک میکنم چیزای اضافه زیاد دارم تو گوشیم 

اخه گفتم ظرف هم دادم گفتم اینو پر کن 😂😂😂

مدلشه 😂

ای وای پس خودت باید زحمت خرید رو به دوش بکشی

همگی خسته نباشید خروجی امروز منم یه جاقاشقی فلزی بود که سوراخ سوراخ بود قاشق ها توش گیر می کرد.

من ظرفهام سفید ولی سفید ساده نمی پسندم برای همین یه طرح خلوت یا رنگ خنثی دارند.گاهی یکی از ظرفهای که می خوام‌سر سفره بذارم رنگی می خرم که سفره یکنواخت نباشه اما رنگش معمولا ملایم مثلا سبز کم رنگ

ظروف کریستالم می دونم حالا حالا از مد نمی افته طرح ورنگ قشنگی انتخاب کردم.

اما از رختخواب ها غافل شدم ویه طرح شلوغ وپلوغی که نگو سریع هم طرح اش از مد افتاد برای همین گزارش ندادم تا انشاا...سر صبر وحوصله یه فکر اساسی به حالشون بکنم.

تازگیا رو‌ وسایل خونه حساس شدم دوست دارم همه چیز نو وخیلیییی تمیز باشه.دوست دارم کم بخرم اما حساب شده بخرم

در این مورد مشکلاتی دارم با همسرم که دونه دونه باید حل اش کنم

یه موردش تعداد زیاد گل وگلدون هاست.اصلا نمی فهمم ادما چرا انقدر زیاد می خوان از همه چیز

برای خونه پر گل ما از نظر من نهایت دوتا یا سه تا گلدون مناسبه.ولی همسرم کل خونه‌کرده‌گلدون

بچه ها من حالم افتضاح خواهرم یادتون براتون تعریف کردم چند روز زنگ نزدم بهش خودش زنگ زد وحرف حرف وحرف.جالبه همیشه من باید زنک بزنم شارژم تموم شه.

بعد این خواهرم باردار بود من هر روز می رفتم ظرفهاش می شستم هر روز حالا بماند کارای دیگه

من الان ۴ ماه تموم کردم نمیگه برم یه بار ظرفهاش بشورم.

یه گردگیری بکنم خونه اش.امروز بهش زنگ زدم کار داشت سریع قطع کرد.نمی دونم چطوری این رابطه بیمار مدیریت کنم

چون اگه این خواهرم نباشه من زندگی نرمالی تجربه خواهم کرد

تفاوت زندگی به سبک مینیمال و انبار داری😂

اصلا نمی تونم با آسیب هایی که بهم زده کنار بیام.

خیلی دارم اذیت میشم وقتی ازش دورم ارامش دارم

مجبورم می کنه ریز تمام زندکیم بهش بدم.بین تمام ادما من فقط باید اون دوست داشته باشم وباهاش در ارتباط باشم ولی خودش خونه همه میره ومیاد.

کلی ازم چیز یاد می گیره دریغ از یه نکته خانه داری یا همسر داری یا الان باردارم حتی یه جمله نمیگه چی بخور چی نخور

تا جایی که می دونم آدم باید از شوهر ومادرشوهر وجاری بناله من ببینید از خواهرم میگم.

من می خوام تا نمردم زندگیم بسازم اون‌جور که دوست دارم.

ولی نمی ذاره اصلا نمی ذاره

من زیاد اهل خشک شویی دادن نیستم فقط پرده آشپزخونه سالی یه بار میدم بشورن اونم چوب‌لباسی نیست باهاش 

خیلی خوبه حداقل کسی استفاده کنه بعضیا حوصله شون نمیشه میندازن آشغالی

بچه ها من امروز برای خودمون غذا پختم برای مادرشوهرم شام پختم بفرستم براشون برای فردا هم شیزینی پختم

تونستم با همون قابلمه ها وظروف آبچکان کارم انجام بدم.

سریع هم جمع وجور شد.قبلا تو این مواقع کلی ظروف از کابینت به روی سینک وگاز وپیشخوان سرازیز  می شد.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

لباسامم چون مینمال کردم.چندتا تیکه لباس تو سبد رخت چرک هاست الان لباس تو خونه ندارم بپوشم ولی راضی ام از این وضعیت😉آخر شب اون چندتا تیکه هم‌می شورم