2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1738435 بازدید | 44695 پست
من درس میخونم

اونو که متوجه شدم. متوجه نشدم چرا کاغذ میریزی.

هر چی اضافه س میتونی گوشه میز تحریرت نگه داری. کارت که تموم شد یا داشتی میرفتی تو هال ببری تو سطل بندازی.

البته این نظر منه. خودم اینجوری ام

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خدای ناکرده ما نمی خواهیم سلیقه کسی زیر سوال ببریم ولی اخه این ها اگه خوب بودند عمرشون طولانی بود نه ...

دقیقا. اصلا اساس این پروسه ی مد همینه. که عمر کوتاه مدت داشته باشه و پایدار نباشه. اگه پایدار بود که سالها با یه چیزی سر میکردیم. اینجوری باز یه چیزی مد میشه که مردم لوازمش رو تهیه کنن. در غیر این صورت که خرید و فروش معناش عوض میشه. فقط میشه برای وسایل ضروری.

با همین ترفندها سالهاست ما رو معتاد به مصرف گرایی نگه داشتن. کاری می کنن که باور کنیم ناقصیم و عیبی داریم. حالا یا چهره مون یا خونه مون یا لباس پوشیدنمون. واسه همین دنبال اینیم که به ایده آلمون نزدیک بشیم و کامل تر باشیم. نتیجه ش میشه افراط در آرایش و عمل زیبایی، خرید لوازم خونه ، لباس و ...

من خودم تو پذیرایی یه دست مبل راحتی و میزو تلویزیون جاکفشی یه دونه پاف و فرش  یه ساعت دیو ...



دشمنت شرمنده.

اگه دوس دارین حذفش کنین کم کم بهش یاد بدین بعد بازی کاغذاشو و دستمالشو ببره تو آشپزخونه بندازه.

بچه ها خیلی زودتر از ما عادت میکنن

پسر منم علاقه زیادی داره به کاردستی درست کردن وسط هال😑 آشغالای بزرگ رو با هم جمع میکنیم میبریم تو سطل آشپزخونه و خیلی کوچیکا رو جارو برقی میکشم

ممنون عزیزم از تشویقت.دقیقا منم گفتم حتی یک جمله باعث میشه از خودم رضایت داشته باشم.انگار یه کار مفی ...


البته که میتونی.

خودتو سرزنش نکن. همه مون گاهی اوقات خسته ایم، حالمون خوب نیس، کلافه ایم و طاقتمون کمه. مهم اینه که آگاه باشیم از اشتباهمون و سعی کنیم کمترش کنیم.

😆 وسایلش رو با دقت بازبینی کنین. شاید اصلا لازم نباشن

چرا انصافا چون جا نداریم گذاشتیم وگرنه چیزایین مثل اتو قابلمه ها و اینا

I am so alone اینجا مکان عمومیه به هم احترام بزاریم...
دشمنت شرمنده. اگه دوس دارین حذفش کنین کم کم بهش یاد بدین بعد بازی کاغذاشو و دستمالشو ببره تو آشپزخو ...

گاهی حرف گوش  میکنه میبره اشپزخونه ولی گاهی اصلا  تو پذیرایی نریزه جلو من میبره جلو دستشویی یا تو اتاقش میریزه 😑

هیچ وقت توقع نداشته باش اون حسی که به ادما میدی رو پس بگیری .........اونا قلب ♥️تو رو ندارن😔

خسته نباشید خانمهای کار درست...فکر نمیکردم خودمم تا بحال انقدر کار درست باشم🤗

ورودی رو سفت و سخت کنترل میکنم معمولا کیفیت و لزوم استفادش برام مهمه که همین باعث میشه کم و مفید خرید کنم...خروجی روهم تواولین فرصت سامان میدم...بخصوص من هر فصل یه خونه تکونی مختصر دارم و خونه انباشته نمیشه

اما یه راهنمایی از شما میخوام من به راحتی لوازم بچه هامو که بزرگتر میشن و براشون کار آیی نداره رو نمی تونم بزارم کنار😩انگار یه جور تعهد میدونم که این لوازمو نگه دارم و دلم نمیاد ...تمام کفشهای تقریبا نو شون یا کتاب و دفتر های مدرسه دخترم که کم کم داره برا پسرمم اضافه میشه ...لباسهای بچگی شون همه رو تو انباری مرتب تو کارتن چیدم ...و جاگیرن خیلی🙂

غنچه با دل گرفته گفت: زندگی  ...  زندگی لب ز خنده بستن است   گوشه ای درون خود نشستن است  ...  گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است   با زبان سبز راز گفتن است ...  گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش میرسد...  تو چه فکر میکنی   کدام یک درست گفته اند   من فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است   هرچه باشد او گل است  ...  گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است   "قیصر امین پور"

سطل زباله تو اتاق خوبه ولی من نگرفتم مجبور میشم برم‌آشپزخونه 😆 مثلا صورتمو میشورم دستمال کاغذی تو اتاقه باید برم تو اتاق خشک‌کنم مجبورم برگردم آشپزخونه دستمال رو بندازم یا موقع آرایش گوش پاکن برای پاک‌کردن خط چشم یا دستمال برای پاک‌کردن رژ یا آرایش استفاده میشه برمیگردم آشپزخونه ميندازم 

بلندبخند جوری که صدای خنده هات گوش فلک رو کر کنه😎

منم امروز دوسه ساعتی مشغول بودم قسمت بالای کمد دیواری اتاق پسرم رو یه نگاه انداختم چندتا کیف لب تاپ،ویه  کوله مدرسه یه کوله باشگاه و یه کیف بیمارستانی بود دوتا کیف پر  از کاغذ و مدارک داشتیم تا حالا نگاهشون نکرده بودم چون همیشه اونها  جای مدارک بودند ولی امروز اوردم پایین و .....باورتون نمیشه اگه بگم چه کاغذهایی توش بود،

پرونده های مدرسه من از اول تا اخر.مال همسرم تمام برگه های انتخاب واحد دانشگاه، ساعت کلاسهاش و ..مال بیشتر از ۲۰ سال پیشه، کلی برگه مربوط به ساختمون سازی که اونم قدمتش مال ۱۳ سال پیشه.اینها چون تو پاکت بودن من هیچ وقت توشون رونگاه نکرده بودم.احساس میکردم سفر به زمان کردم


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز