خروجی امروزم؛
رفتم سراغ لوازم خیاطیم و یه نایلون دسته دار یک کیلویی پر، پارچه و یراق و... بلااستفاده و به درد نخور جمع شد. یه سری پاکت هدیه نو هم داشتم که چندتاشون رو نگه داشتم برای کادوهایی که باید به عزیزانم بدم استفاده میشه مابقی رو بذارم سرکوچه کسی خواست برداره.
امسال تابستون خداروشکر چیز خاصی برای خودم نخریدم ولی تونستم یه سروسامانی به دندونام بدم و خیالم راحته تا یه مدت کار دندانپزشکی ندارم.
برای پاییز و زمستونم شاید فقط یه بارونی سبک دم دستی بخرم چون اکثر لباسای زمستونیم ضخیمه.
اونقدر این حسمو دوست دارم که هرچی کمتر خرید میکنم بیشتر احساس بی نیازی میکنم.در صورتی که قبلا هرچقدر میخریدم بازم احساس نیاز و فقر میکردم.
یه چیز جالب دیگه که امروز برام رخ داد یه قلب چینی دکوری داشتم که دوستش نداشتم ولی دلمم نمیومد بندازم بره،داشتم گردگیری میکردم دستم خورد بهش افتاد و هزار تیکه شد 😁خودش متوجه شد دیگه جاش تو خونه ی من نیست.