2777
2789
عنوان

شوهرم همه چیز را به مادرش میگه!!!!!!!!!!

| مشاهده متن کامل بحث + 26913 بازدید | 24 پست
وایییییییی مامان فاطمه گفتی دوربین. منکه اوایل ازدواج واقعا فکر میکردم تو خونمون دوربین گذاشتن باور کن منه ساده دنبالش میگشتم . هرچی هرکاری میکردم هرچی درست میکردم خانواده شوهرم خبر داشتند تا اینکه فهمیدم خود شوهرم بهشون میگه باورم نمیشد شوهر به ظاهر روشن فکر من همچین خصلتی داشته باشه. خلاصه درست شد یعنی درستش کردم
بسی پادشاهی کنم در گدایی چو باشم گدای گدایان زهــــــرا

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


شماها که میگین شوشوهاتون این اخلاقشون درست شده میشه به ماها هم بگین چیکار کردین؟؟؟؟؟؟؟؟

شدیدا" نییییییییییییییییییییییییییییییییییییییاز دارم بدونم اخه منم دیگه عاصیییییییییییییییییییییییییی شدم گرییههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
shohare manam azoon marda boood bavaretoon nemishe .mahe aval ke aghd kardim akharash fahmidam telefon haye man ro baraye hame pakhsh mikone taze aslan nemifahmid kare badie va khahar haye bi adabesh tashvighesh mikardand alan bade 4 sal behtar shode chon kamtar mizaram bere pishe oonha va az24 saat 22 saat karhaye zeshtesh ro yadesh miaram
شوهر من خبر نمیده اما مامانش شارلاطانیه که دومیشم خودشه مثلا من چند روز پیش رفتم دکتر و به اون نگفتیم که رفتم دکتر واسه مشکل نی نی بهش می گیم فعلا بچه نمی خوایم آخه چه فایده داریم بگیم نمی دونم از کجا به گوشش رسیده بود یه شب که شوشو رفته بود خونش گفته بود پریا رو چه دکتر ی بردی گفته بود هیچی و مادر شوهر جان شروع کرده بود سلیطه بازی و خودزنی و یقه چاکیدن و شو شو بود که اومد خونه اعصاب منو خرد کرد که چرا مامانت به کسی گفته که ما رفتیم دکتر آخه فقط مامانم خبر داشت .
عشق کوچولوی من نرگسی
در بعضی موارد شوهرای ما متوجه نمی شن که این مطلب رو نمی خواهیم که کسی بدونه.....به همین راحتی...مثلا همون مثالی که گفتید به مادرش می گه از اینترنت دستور غذا رو پیدا کردی....فکر هم می کنه خیلی خوب کاری کرده که گفته که خانومش این قدر به روزه ولی غافل از اینکه خانومش غصه هم خورده!!!! به جان خودم...شوهر منم سال اول ازدواج همش اطلاعات می داد....مامانشم که خدا به دور از آدمی که حرف نمی زنه حرف می کشید حالا دیگه حساب کنید که چی بود وضع من.....مادرش هر روز حال سه بار به بهانه های مختلف زنگ می زد...از همه چز هم می پرسید....شوهرم هم بالاخره یه چیزی می گفت.....تا اینکه کم کم شوهرم رو متقاعد کردم ما یک خانواده مستقل هستیم و نباید همه چز رو بریم به دیگران بگیم....البته من این حریم رو با خانواده خودم هم دارم ....کم کم حل شد....الان دیگه حرفی نمی زنه مگر اینکه با هم توافق کرده باشیم....در ضمن یکی دو بارم دید که خانواده اش رفتند حرفی را که بهشون گفته بود را به چند نفر دیگه گفته اند که دیگه پذیرفت که نباید بگه

منم ی ساله ازدواج کردم شوهرم کوچیکترین چیز خونه برای مادرش میگه یادش میده بمن پول نده نذار بره خونه مامانشپشیمون شدم از ازدواج باهاش ...میگم هر چی میشه نگو میگه میگم منم بهش گفتم اگه اینطوره از فردا میرم خونه مامانم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز