من خونه اونها توی سفره چیدن وجمع کردن کمک میکنم. و اینجور کارها. ظرفشویی داره کسی ظرف نمیشوره
خونه خودم اصلا نمیزارم کار کنه. بجز غذا چای و میوه همیشه به راهه. واسش جوشونده درست میکنم. میشینم به پای حرفهاش و طوریکه نفهمه مخم داره از حرفهای تکراری سوت میکشه به تعریفهاش گوش میدم. تلویزیون در اختیارشه همه سریالها و تکرارهاشونو ببینه. شوهرم دکتر میبره و داروهاشو میخره. یه عادت داره میگه عوارض داروهام رو از نت واسم بگیر! هر دفعه! ولی چون دلش خوش میشه انجام میدم. الان طوری شده همین خانوم ایرادگیر و دردسر ساز برای بقیه هر جا میشینه از من تعریف میکنه. و جلوی خودم هم تشکر میکنه. اصلا در ادبیاتش همچین چیزی وجود نداشته!