سلام
خانوم تهرانی برترین من تجربه خودم بگم من دوتادخترداشتمشوهرم ب شدت عاشقش بودازلباس وطلاونازکشیدنشون گرفته تا همه چیشون.ولی متاسفانه دهن بین تاپدریامادرش می گفتن دختراداداش ندارن خواه ناخواه روش تاثیرمیزاشت من بارداری سومم رو داشتم شوهرم مخالف رژیم بودمیگف من اصلا بچه نمیخوام من شب وروزگریه میکردم شوهرم میگع بایدبری سقط کنی من نمیخوام اگه اینم دختربچه من توخانوادم خجالت میکشم بچه های همشون پسره من با شوهرم سراین حرفش بحثمون شد رفتم خیابون یکی دو ساعت ک همین جوری توخیابون دورمیزدم رفتم نشستم توی مسجدی بدون هیچ حرفی زدم زیر گریه انقدر گریه چادری ک سرم بودخیس اشک شده بودچندساعت بعدبرگشتم خونه
چن ماه بعدک رفتم سونوگرافی گفتن پسره من اصلا خوشحال نشدم ناشکری نمیکنم ولی بعضی مردا واقعانامردی میکنن الان ک شیش سال از اون قضیه میگذره وقتی میخوام در بارش حرفی بزنم شوهرم خجالت می کشه حرفم و قطع میکنه من خودم عاشق دخترم بااینکه دوتادختربزرگ کردم بازی دختربچه میبینم دلم میره