2777
2789
مژگان جان شاید از بس که بهش توجه و محبت می کنن پسرت دلزده و خسته میشه. بچه ها آزادی می خوان، دوست ندارن یه نفر هی دنبالشون باشه و هی به پر و پاشون بپیچه و هی عشق نثارشون کنه. اگه با مامانت و خواهرات رودربایستی نداری بهشون بگو اصلا کاریش نداشته باشن و زیاد بهش توجه نکنن، چون معمولا خاله ها بچه های خواهرشونو خیلی دوس دارن و می خوان هی باهاشون بازی کنن و حرف بزنن. یا شاید اونا زیاد از مدرسه اش سؤال می کنن و دوست دارن ببینن این نوه شیرینشون چیکار می کنه تو مدرسه! این چیزیه که بچه ها ازش متنفرن! دختر من اصلا خوشش نمیاد که ازش درباره مدرسه سؤال کنم و هر وقت ازش می پرسم جواب نمیده. منم دیگه هیچی نمی پرسم بعد از یه مدتی که حواسش پرت میشه خودش شروع می کنه به تعریف کردن. شما هم می تونی به مامانت اینا بگی زیاد ازش سؤال نپرسن وبذارن خودش به حرف بیاد. در ضمن می تونی یه کاری کنی که خونه مامانت براش جذابیت داشته باشه. مثلا چندتا از اسباب بازیهای مورد علاقه اش و اونجا بذارین تا تو اون مدت بازی کنه و سرگرم بشه یا چند تا دی وی دی جالب وقشنگ براش بذارین تا اونجا ببینه. یا اگه به حیوونا علاقه داره و اگه مامانت با این مسئله مشکلی نداره می تونین چندتا جوجه یا یه حیوون کم دردسر دیگه براش بگیرین که اونجا باهاش مشغول بشه. خودت بهتر می دونی پسرت بیشتر از چه چیزایی خوشش میاد. فعلا اینا به ذهنم رسید.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام به همه ی مامان هایی که بچه متولد 82 دارند. من عضو جدید هستم . بچه ی بزرگ من هم ( 2 تا بچه دارم ) متولد تیر 82 و پسره . پسر من وقتی خیلی کوچیک بود عاشق جویدن بود و پایه ی میزها رو می جوید ولی خوشبختانه خیلی وقته که دیگه این کار رو نمی کنه . درمورد دیر رفتن به دستشویی ، من هم چنین مشکلی با پسرم داشتم ولی نمی دونم کی بود که یه سفارش بهم کرد و من هم انجام دادم و موفق هم شدم . یه کاغذ را جدول بندی کنید و یه جایی که توی دیدش باشه بزنید . بهش بگید هروقت که دستشویی داشتی و قبل از این که من بفهمم ، بری دستشویی یه ستاره این جا می زنم ( یا این که بگذارید خودش بزنه البته با مراقبت و بررسی شما ) بعد از این که چند تا ستاره گرفتی ( تعداد ستاره ها را اعلام نکنید چون نباید معلوم شود تا این کار را به حساب رشوه نگذارد ) یه جایزه پیش من داری . لازم نیست که جایزه ها بزرگ باشه ( مثلاً یه عکس برگردان که پسربچه ها عاشقش هستند مخصوصاً اگر شخصیت های کارتونی باشه که دوست دارند ) و چیزهایی از این قبیل و کوچک . این کار را همراه با تشویق و بازی انجام دهید. سعی کنید ستاره ها را رنگ به رنگ بزنید تا از شکل جدول رنگارنگ هم خوشش بیاد . من که با این روش خیلی خوب نتیجه گرفتم. از بابت ورجه وورجه هم که هرچه بگید پسر من کم نمیاره . هرکس که می بینتش میگه چه قدر لاغر شده. سر کلاس هم که معلمش می گفت از بس که حرف می زنه کلاس را به هم می ریزه و معلمش می گفت خیلی هم حاضر جوابه و من هرچه می گم سریع جوابمو میده . ولی خیلی باهوشه و نقاشی های خیلی قشنگی می کشه تا حدی که توی کلاس شده دستیار معلم . هرکس که املاء عالی بگیره ایشان مسئول میشه که براش یه نقاشی پایین املاش بکشه . خیلی بهانه گیره و اصلاً هم حرف منطقی و توضیح سرش نمیشه . این هم از کلکسیون پسر من .
سلام سلام سلام
من طبق معمول با تاخیر یه ماهه اومدم

R.A عزیزم امیدوارم خوب باشی .تو مامی سایت کلی از هنر مندی هات لذت می برم. من یه خواننده ساکتم که همیشه به مامی سایتم سر می زنم و هر چی بیشتر هنرهای شما و بقیه هنرمندان مامی سایت رو می بینم ، تصمیمم در مورد جدی تر گرفتن آشپزی و شیرینی پزی قطعی تر می شه .امیدوارم همیشه موفق باشی.
پسری من اونقدر وحشتناک اذیتم می کنه که بعید می دونم شما مشابهش رو تجربه کرده باشین . راستی هنوز بزغاله کوچولوی من دندوناش سر جاشه !!!! کسی می دونه دقیقا کی باید دندونا از تو دهنش فرار کنه ؟
ماه عزیزم ممنونم از راهنماییت برای جویدنهای مکرر سینا . ولی خوب با توجه به اینکه فعلا قصد نداره دکور داخلی فکش رو عوض کنه ، فکر می کنم جویدن بهش آرامش می ده .مثل بچه های کوچولو. فکر می کنم باید با یه مشاور مشورت کنم .
تو مدرسه آقا سینای من معرکه است . معلمش می گه حتی یه لحظه هم آروم و قرار نداره . اتقش اونقدر بهم ریخته است که انگار اقوام مغول بهش حمله کردن. کسی راه حلی داره ؟اگه شما هم اقایو یا خانومای محصل دارین لطفا منو هم راهنمایی کنین . سینا زودتر به مدرسه رفته .برای همین خیلی سخت به نظم مدرسه تن می ده . خلاصه اینکه حسابی خسته شدم .
R.A عزیز فکر می کنم شما هم مشهد باشین .آقا سینای من به دبستان امید می ره .
هلن جون سلام. آره من هم ساکن مشهد هستم . من چند تا مدرسه غیرانتفاعی سر زدم و تست هم از پسرم گرفتند( مدرسه امید و مدرسه کاوش ) و قبول هم شد ولی باتوجه به اینکه توی کوچه خونمون یه مدرسه دولتی بود ( فاصله اش با خونه 2 دقیقه پیاده رویه ) دلم نیومد که بفرستمش یه مدرسه که مجبور باشه یک ساعت زودتر از خواب بیدار بشه آخه پسر من مثل مامانش عاشق خوابه . البته شب ها به زور می خوابه و صبح هم به زور بیدار میشه . خلاصه تصمیم گرفتیم بذاریمش مدرسه دولتی. حالا هم خیلی راحتم چون خودش هم میره و هم برمی گرده. رادمان من متولد تیر ماه 82 و اولین دندونش هم 5/5/88 افتاد و چون پسر شما نیمه ی دومه کمی دیرتر دندونش می افته. پسر من هم خیلی ریخت و پاش می کنه . کوچیک که بود خیلی مرتب بود و خودش کمک می کرد ولی الان با دردسر و دعوا و التماس هروقت که میلش باشه جمع می کنه . شما تو چه محدوده ای هستید ؟ ما که بلوار وکیل آباد هستیم. خیابان صدف
سلامR.A عزیز


ما توکوثر شمالی هستیم.سینا می ره غیر انتفاعی امید . معلمشون خیلی خوبه و فکر می کنم این بزرگترین شانس سینا بوده . خیلی حواسش پرته و به سختی می تونه تمرکز داشته باشه . از ریخت و پاش هم نگو که وحشتناکه.شتر با بارش تو اتاق سینا گم میشه .بچه که بود خیلی کمکم می کرد . خودش اتاقشو مرتب می کرد .تا می گفتم مامان من دارم با جارو میام تو اتاقت خودش طفلکی همه وسایلا رو میذاشت سر جاش و اتاقش حسابی مرتب می شد.ولی الان اصلا همکاری نمی کنه . معلمش هم خیلی از این بی نظمی هاش ناراضیه . خیلی هم تو کلاس حواسش پرته. تو وصل کردن حروف به هم و ارتباط برقرار کردن حروف با هم خیلی مشکل داره . املاهاش افتضاحه.هفته ای یه روز معلمشون تو خونه یکی از بچه های کلاس بعدازظهرها بدون حضور والدین دعای توسل برگزا می کنه و سینا حسابی علاقه داره . معلمشون اصلا خشک و مذهبی نیست ولی معتقده بچه ها باید علاوه بر درس باید با اصول اولیه انسان بودن و خدا آشنا بشن.

طفلکی صبح ها با استرس تمام راس 7:10 دقیقه سرویس میاد دنبالش و باعجله می ره مدرسه. البته سینا خیلی سحرخیزه . و اگه بیشتر بمونه خونه اونقدر سر و صدا می کنه که سپنتا رو هم از خواب بیدار می کنه .و بعد من طفلکی می شم .

وسایلش رو هم خیلی جا میذاره و تا الان فقط خودشو جا نگذاشته.
خلاصه اینکه فکر میکنم چون خیلی زود به مدرسه فرستادیمش طفلکی مموشه من خیلی بهش سخت می گذره.
سلام به همگی
R.A جان خوش اومدی عزیزم.


هلن جون آقا سینات خوبه؟ هی هی از شیطنت نگو که دلم خینه! باورتون میشه دختر من از درختهای مدرسه شون بالا میره!!!! دیگه خودتون تا آخرش و بخونین... هیچ چاره ای هم نداره، فقط باید صبور باشیم!

دوتا از دندونای دختر من سه، چهار ماه پیش افتاد، از پایین. الان هم دوتا همیشگی به جاش دراومده. ولی هلن خیلی زمان فیکسی نداره، معمولا از 5/5 سالگی شروع میشه وتا 8،9 سالگی ادامه داره. الان تو کلاس دخترم هستن بچه هایی که چند ماه از دخترک من بزرگترن ولی دندوناشون هنوز سر جاشونه.



دختر من هم ریخت و پاش می کنه و اتاقشو بهم می ریزه، البته نه خیلی وحشتناک. من در طول روز بهش چیزی نمیگم می ذارم هر جور دوست داره بازی کنه و کیف کنه و بریزه ولی شب قبل از خواب همه چی باید جمع و جور بشه، خودش هم می دونه که این یه قانونه، بنابراین دو تایی با هم، نه اینکه بهش بگم برو خودت تنهایی همه رو جمع کن، می ریم وسایلشو جمع می کنیم. البته من آهسته تر جمع می کنم و کمی طولش میدم تا بیشتر وسایلهاشو خودش جمع کنه. گاهی وقتا هم مسابقه میذاریم و هر کس وسایل بیشتری جمع کنه اون برنده ست!



دخترک من هم وسایلهاشو تو مدرسه جا میذاره. البته اون اوایل خیلی شدید بود و تقریبا هر روز همه چیشو جا می گذاشت، ولی الان خیلی بهتر شده و به ندرت چیزاشو جا می ذاره. چند ماه که بگذره رو غلطک میفتن و نظم و ترتیب و یاد می گیرن انشاا... البته همسر من می گه خودش تا کلاس چهارم،پنجم ابتدایی وسایلاشو تو مدرسه جا میذاشته و بیشتر وقتا گم می شدن!!!!

هلن جون و ماه جون سلام
پسر من هم وسایلش رو توی مدرسه جا می گذاشت حتی کاپشن . چند بار اومد دیدم کاپشنش باهاش نیست . برای همین مرتباً بهش یادآوری می کردم که یادش نره و خیلی بهتر شد. البته بگم که یکی از کلاهاش را یه جایی جا گذاشته که نمی دونیم کجا و فکر کنم دیگه گم شد. من چون خودم خیلی موقع مدرسه مرتب بودم و هیچ وقت چیزی را گم نمی کردم خیلی برام سخته با این مسئله کنار بیام ( البته از دبستان که یادم نیست ولی دوره های بعدی که یادم میاد خیلی مرتب بودم تا جایی که اول دبیرستان وقتی بعد از مراسم فوت خواهرم که از من بزرگ تر بود به مدرسه رفتم همه ی وسایلم همراهم بود بدون هیچ کم و کاستی و دو نفری که توی نیمکت با من می نشستند هی از من وسایل می گرفتند و خودشون هم می خندیدند که انگار ما خواهرمون فوت کرده نه این که این قدر مرتب اومده) خلاصه روی هم رفته از بابت وسایل مدرسه اش خیلی بهتر شده و در حد پاک کن و مدادتراش گم می کنه که اون هم می پذیرم. راجع به نوشتن مشق هاش خیلی مشکل دارم نمی دونم چه کار کنم . به هر روشی که فکر می کردم امتحان کردم ولی موفق نمی شم. از تشویق گرفته تا تنبیه تا بی خیالی و بی توجهی به این مسئله شما ها مشکلی با این موضوع ندارید. البته از املاهاش که خیلی راضی هستم و کلمه خونی هم خیلی خوبه و ریاضی هم همین طور.
راجع به معلمش هم خوش به حالت . معلم پسر من که فکر می کنم خیلی بد اخلاقه و چند باری در حضور خودم با بچه ها خیلی بد حرف زده. تا به من میرسه شروع می کنه راجع به پرحرفی های رادمان حرف زدن و این که باعث شلوغی کلاس میشه. به نظر من وقتی که یه بچه زرنگه معلم باید یه کمی با بقیه مشکلاش کنار بیاد ولی این معلم مثل این که براش فرق نمیکنه که شاگرد زرنگ باشه یا نه. نه این که بگم هرکار دلش خواست بذاره که بکنه ولی این قدر هم دیگه نباید سخت گرفت. نظر شما چیه
بچه ها سلام

دختر من هفته دیگه پیش دبستانیش تموم میشه و خلاص!
R.A جون ما ایران نیستیم و سیستم آموزشی اینجا هم با ایران متفاوته.
اینجا اصلا به بچه ها مشق نمیگن، فقط سه شب در هفته بهشون چند تا کلمه میگن که از رو اون کلمه ها باید فقط یه بار بنویسن و اسپل کنن! و هر شب هم یه کتاب کوتاه و ساده رو باید روخونی کنن. والسلام!
کلا تاکیدشون بیشتر رو آموزش خوندنه تا نوشتن. ولی به هر حال من با دخترم سر تکالیفش مشکلی ندارم و چون خودش هم خیلی مشتاقه و دوس داره به راحتی میره سر تکالیفش. شاید هم به خاطر اینه که تکلیفهاش خیلی کمه.
بچه های شما چقدر تکلیف دارن هر شب؟ یعنی چقدر باید مشق بنویسن؟
شاید اگه برا تکلیفهاش یه ساعت مشخصی تعیین کنی و موظفش کنی که سر همون ساعت باید تکلیف انجام بشه بهتر جواب بده. من در مورد دختر خودم همین کارو کردم. از مدرسه که میاد نیم ساعت تا چهل دقیقه استراحت می کنه و بعد نوبت تکلیفه. به هیچ وجه نمی ذارم تکالیفش بمونه برا آخر شب چون اون موقع دیگه خیلی خسته ست.
سلام به همه
ماه خانمی میشه بپرسم کدوم کشور هستی ؟ پسرم بعضی وقت ها مشقش واقعاً زیاده ولی اگه هم کم باشه خیلی فرق نمی کنه. وقتی زیاده بهش می گم باید کم کم بنویسی و همه را برای یک دفعه نذاری که خسته بشی ولی فایده نداره. دیگه تصمیم گرفتم چیزی بهش نگم . مثلاً از پنج شنبه که اومد من چیزی بهش نگفتم و خودش کم کم کارهاشو انجام داد و دیروز یعنی جمعه تا قبل از این که بخوابه کارهاش تموم شده بود. فکر کنم همین جوری خیلی بهتر باشه. اون روشی که گفتی هم انجام دادم براش وقت تعیین می کردم ولی فایده ای نداشت با این که من توی حرفهام خیلی قاطع هستم و خودش هم می دونه ولی در این مورد اصلاً قاطعیت به دردم نخورد.
سلام به همه
هلن جون کجایی ؟ خوبی ؟ سیناجون چطوره؟ با درسهاش چطوره؟ مشکلش برای کلمه نویسی برطرف شد؟ راجع به مشق هاش چطوره؟ راحت می نویسه یا نه ؟ رادمان که اذیت می کنه برای نوشتم مشق هاش. البته تصمیم گرفتم دیگه اصلاً بهش چیزی راجع به نوشتن مشق هاش نگم . پنج شنبه هم همین کار را کردم و خودش جمعه تا قبل از زمان خوابش همه ی کارهاش رو انجام داد. مثل این که همین روش از همه بهتره. سیناجون چه کار می کنه؟ درسشون کجاست؟ رادمان که حرف ز هم خونده. خوشبختانه مدرسه که خیلی نزدیکه و یک هفته شیفت صبح و یک هفته شیفت ظهره برای همین حداقل یک هفته می تونه سیر بخوابه.
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز