http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=65731
از تو که کاربر قدیمی هستی بعید بود این سوال !!!!!!!!!!!
از تو که کاربر قدیمی هستی بعید بود این سوال !!!!!!!!!!!
من این تایپیکو زدم برا یاد اون گلایه پرپر شده هاااااااااااااااااا
مامان پسملی
ممنون که جواب دادین و
ممنون از اینکه ما رو یاد اونا انداختین .........
ممنون که جواب دادین و
ممنون از اینکه ما رو یاد اونا انداختین .........
منم قدیمی بودم پسوردم گم کردم
آخی خدا رحمتشون کنه . منم چند روزه به یادشونم.
الان ترنم می بایست 2سال و 4 ماهش باشه .طفلک
هنوز یادم نمیره زهرا 10 روز قبل از مرگش یه تاپیک زده بود و برای بچه دوستش که فوت کرده بود چقدر اشک میریخت. الهی بمیرم براش.
واقعا اونروزا بدترین روزهای نی نی سایت بود.
حتی مدیر سایت هم تاپیک زد و درگذشتشون رو تسلیت گفت
الان ترنم می بایست 2سال و 4 ماهش باشه .طفلک
هنوز یادم نمیره زهرا 10 روز قبل از مرگش یه تاپیک زده بود و برای بچه دوستش که فوت کرده بود چقدر اشک میریخت. الهی بمیرم براش.
واقعا اونروزا بدترین روزهای نی نی سایت بود.
حتی مدیر سایت هم تاپیک زد و درگذشتشون رو تسلیت گفت
آره مهنوش جان
چقدرم گریه کردم
چقدرم گریه کردم
اره دقیقا ١٩ دی سال ٨٩ بود
من هم حامله بودم چقدر گریه میکردم واسش اخه عکساشونو تو فیس بوک دیدم
چقدر اون طفل معصوم گناه داشت
خدا رحمت کنه زهرا ستوده مرام ،أمین پروین پور،ترنم پروین پور و تمام کسانی که در
اون حادثه جونشونو از دست دادن
من هم حامله بودم چقدر گریه میکردم واسش اخه عکساشونو تو فیس بوک دیدم
چقدر اون طفل معصوم گناه داشت
خدا رحمت کنه زهرا ستوده مرام ،أمین پروین پور،ترنم پروین پور و تمام کسانی که در
اون حادثه جونشونو از دست دادن
خدا برای هیچ کس این روزهارو نیاره
آدم با هزار امید و آرزو سوار هواپیما بشه بره دیدن خانوادش، ولی هیچ وقت به مقصدش نرسه
خدا رحمتشون کنه
آدم با هزار امید و آرزو سوار هواپیما بشه بره دیدن خانوادش، ولی هیچ وقت به مقصدش نرسه
خدا رحمتشون کنه
خدا رحمتشون کنه.. منم هیچ وقت یادم نمیره.. خیلی روزهای بدی بود...
هیچوقت یادم نمیره بعضیا وقتا سوار هواپیما میشم یادشون میوفته چه حالی داشتن :((
بابای ترنم دوست شوهر من بود
خود ما هم قرار بود با همون هوابیما بیایم تهران
خود ما هم قرار بود با همون هوابیما بیایم تهران
هیچ وقت یادم نمیره
اون موقع در آرزوی نی نی بودم
روزی که وقت دکتر داشتم یواشکی به جاش ماشینو برداشتمو رفتم مراسم ختمشون تو مسجد
یادم نمیره آخرین عکس سه تاییشونو شب یلدا گرفته بودن و من تو مسجد دیدم و آتیش گرفتمممممم
اونجا بود که با عمه ترنم آشنا شدم
اونجا بود که دیدم مامان زهرا سرشو گذاشته بود رو شونه های مامان آقا امین
اونجا بود که فقط اشک بود و اشک و ناباوری
میدونم که هیچ وقت اون صحنه ها رو نمیتونم فراموش کنم
بابای ترنم تنها پسر خانوادش بود... فقط از خدا بخواین بهشون صبر زیاد و دائمی بده
اون موقع در آرزوی نی نی بودم
روزی که وقت دکتر داشتم یواشکی به جاش ماشینو برداشتمو رفتم مراسم ختمشون تو مسجد
یادم نمیره آخرین عکس سه تاییشونو شب یلدا گرفته بودن و من تو مسجد دیدم و آتیش گرفتمممممم
اونجا بود که با عمه ترنم آشنا شدم
اونجا بود که دیدم مامان زهرا سرشو گذاشته بود رو شونه های مامان آقا امین
اونجا بود که فقط اشک بود و اشک و ناباوری
میدونم که هیچ وقت اون صحنه ها رو نمیتونم فراموش کنم
بابای ترنم تنها پسر خانوادش بود... فقط از خدا بخواین بهشون صبر زیاد و دائمی بده
خدا رحمتشون کنه و به بازماندگان صبر بده
خدا رحمتشون کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز