2777
2789
عنوان

شوهرم بهم دروغ میگه چیکار کنم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 28529 بازدید | 65 پست
لیندی جون سلام. به نظر من حالا که شوهرت میدونه تو خبر داری تفننی سیگار میکشه. یه شب که اومد خونه همه چی براش تدارک ببین و یه میز دو نفره بچین و بهش بگو باهات حرف دارم. بهش بگو خیلی دوسش داری اما طاقتت تموم شده. خسته شدی از بس نگرانش بودی. بهش بگو وقتی سیگار میکشی دلم نمیخواد نزدیکت بشم و حالم بد میشه و نمیتونم ببوسمت اما چون دوست دارم تحمل میکنم. بهش بگو وقتی میری بیرون نگرانتم و مضطربم. بگو اگه واقعا دوسم داری به خاطر من حتی تفننی هم نکش و با کسایی که دعوتت میکنن بکشی جایی نرو. بگو اگه چند سال دیگه احساس کردی دیگه خوشبخت نیستی بدون که خودت با همین تفریح (سیگار کشیدنات) همه خوشبختیمونو سوزوندی. شاید برای تو مهم نباشه و به قول خودت گاهی از روی هوس باشه اما هر پکی که به سیگارت میزنی فکر کن داری زندگیمونو و خوشبختیمونو و عشقی که نسبت بهت دارم رو می سوزونی و اگه میخوای عشقت را به من ثابت کنی و مردش هستی. مردونگی کن و سیگارو برای همیشه بذار کنار. میدونم اگه دلت بخواد اراده و ظرفیتش را داری. برای همین هم ازت میخوام این کارو بکنی. ............... امیدوارم موفق باشی لیندی جون

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

لیندی جون سلام من هم مشکل شما رو دارم البته کمی پیشرفته تر از مشکل شماست اگه اجازه بدین من هم مشکلم رو اینجا مطرح کنم شاید من هم راهنمائی بشم
من هم از سیگار متنفرم و همیشه از اعتیاد میترسیدم شوهرم اوایل ازدواجمون یک سال اول هیچی نمی کشید چون می دونست که من بدم میاد بعد کم کم شروع شد تفننی گاهی سیگار میکشید که من از بوی اون می فهمیدم و به روش نیاوردم که شاید خودش بذاره کنار یک سال هم به این شکل گذشت و بعد که متوجه شد من می فهمم چند باز ازش خواستم بذاره کنارو اون هم قول داد ولی عملی نشد تا کم کم که الان جلوی من هم میکشه و اگه همین بود یجوری تحمل می کردم ولی به صورت به قول خودش تفننی گاهی تریاک هم میکشه که دیگه دارم دق می کنم و دقیقا شرایط شما رو دارم که اگه بخوام توضیح بدم همون نوشته های شما تکرار میشه من کاملا درکت می کنم
وقتی هم که بهش میگم میگه من معتاد نیستم گاهی میکشم تو باید با من رفیق باشی که هرکاری می کنم جلوی خودت باشه نه اینکه یواشکی برم جایی بکشم و به تو هم نگم و من هم سعی می کنم خیلی باهاش راه بیام ولی خودمو دارم داغون میکنم اعصابم خورد نمیدونم چی کار کنم اگه باهاش برخورد کنم میترسم بدتر بشه الان مطمئن هستم که معتاد نیست که اگه نکشه خمار بشه و یک گوشه کز کنه مثل معتادهای حرفه ای ولی اگه موقعیتشو داشته باشه میکشه واقعا موندم به هیچ کس هم تا حالا حرفی نزدم اینجا اولین جائی که دارم عنوان می کنم امیدوارم یک مشاور خوب توی این سایت باشه و ما رو راهنمائی کنه من واقعا شوهرمو و زندگیمو دوست دارم
سلام پریا جان. منم دقیقا مشکل تو رو دارم. خیلی خسته شدم از این وضعیت و نمی دونم چی کار کنم. از آدمای دروغگو متنفرم و حالا با مردی زندگی می کنم که در مورد مواد کشیدن بهم دروغ میگه . مدتی میشه که داره قرص می خوره و میگه نمی کشه اما من اعتمادم رو از دست دادم و حرفاشو باور نمی کنم. حتی دیگه دوستش هم ندارم و فقط مجبورم تحمل کنم. بدبختی اینجاست که حتی نمی تونم درد و دل کنم. هیچ کس از این موضوع خبر نداره.
میان آفتاب های همیشه زیبایی تو لنگری ست نگاه ات شکست ستمگری ست و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگریست...
مامان کیارش عزیز خیلی متاسف شدم از اینکه می بینم خیلی ها هستند که مشکل منو دارند امیدوارم کسی خیلی خوب راهنمائیمون کنه به نظر من اگر آقایونی که در این سایت هستند بتوانند نظراتشونو بگن راهنمای خوبی برای ما باشه که در این شرایط به چه شکل با آنها برخورد بشه اثر بهتری داردو موثر واقع می شه
نمی دونم. من همه راهها رو امتحان کردم. دیگه نمی دونم چیکار کنم. اون با تمتم وجودش منو دوست داره و ابراز علاقه می کنه. خیلی هم توی کارها و کارهای پسرم بهم کمک می کنه و خیلی هم مهربون و پر انرژیه. اما خب بدترین خصلت که همون مواد کشیدنه رو هم داره. البته اون یواشکی و پنهانی میکشه اما خب من می فهمم. اعصابم به هم میریزه.
میان آفتاب های همیشه زیبایی تو لنگری ست نگاه ات شکست ستمگری ست و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگریست...
نمی دونم. اون پنهانی انجام میده و من فقط از بوش و یا مثلا اگه اثری ازش ببینم می فهمم که مصرف میکرده. البته فعلا داره متادون مصرف می کنه اما من به درمانش اطمینان ندارم. به نظر من کسی که مواد مصرف کنه دیگه نمی تونه ترکش کنه و ترک کردنش موقتیه.
میان آفتاب های همیشه زیبایی تو لنگری ست نگاه ات شکست ستمگری ست و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگریست...
من باید برم. تایم کارم تموم شده و باید برم خونه و پسرم رو از مامانم تحویل بگیرم. ان شاء الله بعدا بیشتر صحبت می کنیم. فعلا خداحافظ.
میان آفتاب های همیشه زیبایی تو لنگری ست نگاه ات شکست ستمگری ست و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگریست...
سلام به همه، اصلاً فکر نمی کردم بقیه هم با "سیگار کشیدن شوهرشون" مشکل دارن!
من وقتی با شوهرم آشنا شدم سیگاری بود اوایل دوره نامزدی مون شروع کرد به ترک کردن، 2 سال اصلاً نکشید! در ضمن من بهش گفته بودم از سیگار بدم می آید و اصلاً نمی کشم...ولی اون می گه بخاطر من نبوده که ترک کرده!
حالا 2 سال از ازدواجمون می گذره و آقا یک ساله که شروع کرده خودش می گه روزی 2 تا 3 نخ می کشه!!!
منم لجم می گیره چون اون می کشه منم می کشم!یعنی عصرها که می رسیم خونه با هم یه نخ می کشیم ولی اون تو طول روز بیشتر می کشه! همش نگرانم دوباره سیگاری شه و من اصلاً نمی تونم تحمل کنم، به نظر من آدم سیگاری یه معتاده و نقطه ظعف داره!
وقتی می فهمم تو طول روز سیگار کشیده کلی از دستش شاکی می شم و باهاش سر سنگین می شم!
نمی دونم واقعاً چه عکس العملی نشون بدم!!!!
سلام به همه عزیزان ...مدتی بود اینجا سری نزده بودم ...دوستای خوبم پریا جون و مامان کیارش امیدوارم همیشه خوب باشید...و مشکل هممون حل شه ...اما ماهوو جونم شما داری اشتباه بزرگی میکنی که به خاطر لجبازی کردن با همسرت خودتم آلوده میکنی میدونی چقدر رو جسمتون تاثیر بد داره و اگه نی نی نداری روی نی نی آیندتون شما خودتو همیشه پاک نگه دار عزیزم و سالم آخه باید مادر شی خودتون هم که میدونید نشانه نقطه ضعفه...
همسره من به ندرت میکشه اونم نه کامل شایدی یکی دو پک زیاده روی کنه نصفه سیگارو ...ولی مهم اینه که میکشه و نباید اینکارو بکنه...اعتیاد هم فکر میکنم ساخته ذهن خودمه باتمامه تلاشی که کردم هنوز نتئنستم چیزی از ایشون ببینم....و امیدوارم هیچوقت هم نبینم ...دعا میکنم به امید خدا همه زندگی ها شاد باشه و گرفتار این چیزای کثیف نشه ....
سلام لیندی جون...مرسی از جوابت :)
آره می دونم کارم بچگانس! دارم کم کم با این موضوع کنار می آم، آخه شوهرم بهم قول داده که هیچ وقت دوباره سیگاری نشه! منم بهش اعتماد کردم...
البته هنوز نی نی ندارم ولی ایشالله 2 سال دیگه می خوام اقدام کنم...شما نی نی دارین؟
می دونی شوهر منم اصلاً دوست نداره ببینه که من ناراحتم، آخه تا می فهمم که سیگار کشیده فوری قیافم می ره تو هم! بخاطر همین موضوع، فکر کنم هیچ وقت به خودش اجازه نده که سیگاری بشه!
فکر کنم ما خیلی رو شوهرامون حساسیم و این حساسیت زیاد باعث می شه فکر های بد بیآد تو ذهنمون! ولی بایأ مثبت فک کنیم تا اتفاقات خوب پیش بیاد...
سلام لیندی جون...مرسی از جوابت :)
آره می دونم کارم بچگانس! دارم کم کم با این موضوع کنار می آم، آخه شوهرم بهم قول داده که هیچ وقت دوباره سیگاری نشه! منم بهش اعتماد کردم...
البته هنوز نی نی ندارم ولی ایشالله 2 سال دیگه می خوام اقدام کنم...شما نی نی دارین؟
می دونی شوهر منم اصلاً دوست نداره ببینه که من ناراحتم، آخه تا می فهمم که سیگار کشیده فوری قیافم می ره تو هم! بخاطر همین موضوع، فکر کنم هیچ وقت به خودش اجازه نده که سیگاری بشه!
فکر کنم ما خیلی رو شوهرامون حساسیم و این حساسیت زیاد باعث می شه فکر های بد بیآد تو ذهنمون! ولی بایأ مثبت فک کنیم تا اتفاقات خوب پیش بیاد...
سلام ماهو جون کاره خوبی میکنی که مواظبه خودت هستی . همسرت رو هم خیلی دوست داری چون منم حاله شما رو دارم از علاقه زیادیه که آدم اینطور حساس میشه...دقیقا مثبت اندیشی دنیا رو واسه آدم زیبا میکنه من خودم آدمه منفی نگری بودم هنوز هم کمی هستم ولی بیشتر رو خودم کار میکنم و هر موضوعه کوچیکی رو سعی میکنم تو ذهنم پرو بال ندم ....بیشتر به خودت برس و نذار وقتی خالی بمونه که فکرای منفی به ذهنت هجوم بیارن...موفق باشی گلم راستی من نی نی ندارم مشاورم گفت چون دست دست میکنی بیشتر اذیت میشی این شد که این ماه تصمیم گرفتم اقدام کنم....برامون دعا کن...
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز