2777
2789
عنوان

متولدین خرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1150448 بازدید | 24572 پست
سلام به همه دوستان نیروانا جون خیلی ممنونم بابت محبتت و اینکه اون روز تو زحمت افتادی و عکسها رو برام آوردی همه خوششون اومد از عکسها ،‌مسافرت هم خوش بگذره بهتون فریبا جون این بیحالی و بیحوصلگی برای هممون هست نگران نباش عزیزم ،‌عروسی هم حسابی خوش بگذره ، عروسی ما هم هفته آینده هست و مهمونهام هفته دیگه میان ،‌باشه چشم حتما عکس میذارم براتون ،‌تو هم از نفس خانم خوشگل برامون عکس بذار رنگ موهات هم مبارکه حتما خوشگل شده که همه خوششون اومده بقیه دوستان هم پیشاپیش عیدتون مبارک و تعطیلات خوبی داشته باشین همگی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عیدسعید فطر بر اساس روایات شب عید فطر همانند شب قدر یکی از پنج شبی است که خداوند متعال آنها را در بین سایر شبها برگزیده است. در بخشی از روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: و أمّا خِیارُهُ مِنَ اللَّیالی فَلَیالِی الجُمَعِ ولَیلَةُ النِّصفِ مِن شَعبانَ و لَیلَةُ القَدرِ و لَیلَتَا العیدِ ؛ برگزیده‏هاى او (خداوند) از میان شب‏ها، شب‏هاى جمعه، شب نیمه شعبان، شب قدر، شب دو عید فطر و قربان هستند. [1] و این امتیاز، فقط مخصوص شب این عید بزرگ نیست و روز آن نیز مانند شبش از برتری نسبت به سایر روزها برخوردار است؛ در ادامه همان روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: وأمّا خِیارُهُ مِنَ الأَیامِ فَأَیامُ الجُمَعِ وَالأَعیادِ؛ برگزیده‏هاى او از میان روزها، روزهاى جمعه و عیدها هستند. بی شک معنای این برگزیدگی، نزول فیض ویژه از سوی خدا به بندگان در این ایام است که می طلبد برای بردن بهره بیشتر به عبادت، استغفار و دعا اهتمام بیشتری ورزید و خود را در معرض این نسیم خوش رحمت قرار داد. اگر هم کسی طالب سود بیشتر بود این چند ساعت شب عید را هم مانند شب قدر نخوابد و آن را به عبادت بگذراند. از امام رضا علیه السلام نقل است که فرمود: «کانَ أمیرُ المُۆمِنینَ علیه‏السلام لا ینامُ ثَلاثَ لَیالٍ: لَیلَةَ ثَلاثٍ وعِشرینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ، ولَیلَةَ الفِطرِ ولَیلَةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ»؛ امیر مومنان علیه‏السلام سه شب را نمى‏خوابید: شب بیست و سوم ماه رمضان، شب عید فطر و شب نیمه شعبان.[2] در شب عید فطر که به آن «لَیلَةُ الْجَوائِز» (شب جایزه‏ها) گفته می شود، خداوند مُزد عمل‏کنندگان را بى‏حساب مى‏دهد. صبح عید فطر، خداوند، فرشتگان خود را به همه شهرها مى‏فرستد. آنان به زمین فرود مى‏آیند و سرِ راهها و گذرگاهها مى‏ایستند و مى‏گویند: اى امّت محمّد (صلی الله علیه و آله)! به سوى پروردگار کریم خویش بیرون آیید که پاداش فراوان مى‏دهد و گناه بزرگ را مى‏آمرزد می توان دلیل این بیدار ماندن تا به صبح را از کلام خود آن حضرت کشف کرد که فرمود: «إنِ استَطَعتَ أن تُحافِظَ عَلى لَیلَةِ الفِطرِ ولَیلَةِ النَّحرِ و ... فَافعَل و أکثِر فیهِنَّ مِنَ الدُّعاءِ وَ الصَّلاةِ وَ تِلاوَةِ القُرآنِ»؛ اگر بتوانى شب عید فطر و شب عید قربان و ... را مراقبت کنى، چنان کن و در این شب ها دعا و نماز و قرآن، بسیار بخوان.[3] و نیز می توان این ویژه بودن نزول فیض الهی در شب و روز عید فطر را در روایت زیر مشاهده کرد که چگونه خداوند متعال بخشش و غفرانش را شامل بندگانش می کند؛ بندگانی که حرمت ماه خدا را پاس داشتند و تا حد امکان به وظایف خود قیام کردند. از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود: وقتی شب اوّل ماه رمضان فرا می رسد، خداوند به آفریدگانش [با عنایت‏] مى‏نگرد و هر گاه خداوند به بنده‏اى [از روى عنایت‏] نگریست، هرگز عذابش نمى‏کند و خدا در هر شب و روز [از این ماه] هزار هزار بنده را از آتش آزاد می کند. وقتی ماه به شب بیست و نهم برسد، خداوند در آن شب، به اندازه تمام کسانی که در طول ماه آزاد ساخته، از آتش رها می کند. وقتی شب عید فطر شد؛ خداوند به فرشتگان در حالى که در تدارک عید فردایشان هستند وحى مى‏فرماید: اى گروه فرشتگان! پاداش کارگرى که کار خود را کامل انجام دهد، چیست؟(منظور بندگانی هستند که در طول این ماه تلاش کرده اند وظیفه شرعی خود را انجام دهند.) فرشتگان پاسخ می دهند: پاداش او کامل داده مى‏شود. خداى متعال مى‏فرماید: اُشهِدُکم أنّی قَد غَفَرتُ لَهُم‏ ؛ من شما را گواه مى‏گیرم که آنان را آمرزیدم. [4] در روایت دیگری رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب عید فطر که به آن «لَیلَةُ الْجَوائِز» (شب جایزه‏ها) گفته می شود [5]، خداوند مُزد عمل‏کنندگان را بى‏حساب مى‏دهد. صبح عید فطر، خداوند، فرشتگان خود را به همه شهرها مى‏فرستد. آنان به زمین فرود مى‏آیند و سرِ راهها و گذرگاهها مى‏ایستند و مى‏گویند: «اى امّت محمّد (صلی الله علیه و آله)! به سوى پروردگار کریم خویش بیرون آیید که پاداش فراوان مى‏دهد و گناه بزرگ را مى‏آمرزد.» وقتی مردم در مصلی جمع می شوند، خداوند به فرشتگان مى‏فرماید: «فرشتگان من! مزد کارگرى که کارش را انجام دهد، چیست؟» فرشتگان پاسخ می دهند: اى معبود و سرور ما! پاداش او، آن است که مزدش کامل داده شود. پس خداوند مى‏فرماید: «شما فرشتگانم را گواه مى‏گیرم که من پاداش روزه‏دارى و نمازشان را در ماه رمضان، رضایت و آمرزش خود قرار دادم.» و بعد مى‏فرماید: «اى بندگان من! از من بخواهید. به عزّت و جلالم سوگند، امروز در این اجتماع خود، براى دنیایتان چیزى نمى‏خواهید، مگر آن که به شما مى‏دهم. به عزّتم سوگند، تا وقتى مرا مراقب خود بدانید، عیب‏هاى شما را مى‏پوشانم. به عزّتم سوگند، شما را پناه مى‏دهم و شما را پیشِ اصحاب خلود (جاودانگى) رسوا نمى‏سازم. باز گردید که آمرزیده‏اید. مرا راضى کردید؛ من هم از شما راضى شدم».[6] عید فطر (شب و روز آن) از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در آن؛ باران رحمت خدا به شکل فراگیری نازل می شود و تمام تشنگان کسب فیضش را بهره مند می کند و چون این زمان محدود است توصیه شده قدر لحظه لحظه آن به بهترین صورت دانسته شود حتی با نخوابیدن در شب این عید و مشغول شدن به قرائت قرآن و دیگر اعمال این شب و روز بزرگ از دیگر وقایعی که در شب عید فطر رخ می دهد و از چشم ظاهر بین ما پوشیده است دست دادن جبرئیل علیه السلام با کسی است که در ماه رمضان از مال حلال، روزه داری را افطاری داده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَن فَطَّرَ صائِماً فی رَمَضانَ مِن کسبٍ حَلالٍ صَلَّت عَلَیهِ المَلائِکةُ لَیالِی رَمَضانَ کلَّها و صافَحَهُ جَبرَئیلُ ع لَیلَةَ الفِطر ؛ هر کس در ماه رمضان، از درآمد حلال، به روزه ‏دارى افطارى دهد، در تمام شبهاى این ماه، فرشتگان بر او درود مى‏فرستند و در شب عید فطر [7]، جبرئیل علیه السلام با او دست مى‏دهد و هر کس که جبرئیل با او دست دهد، اشکش زیاد و دلش نازک مى‏شود. مردى گفت: اى پیامبر خدا! اگر کسى آن [مقدار مال برای دادن یک وعده افطاری] را نداشت؟ فرمود: «یک لقمه نان» گفت: اگر آن را هم نداشت؟ فرمود: «یک مشت غذا» گفت: اگر آن را هم نداشت؟ فرمود: «جرعه‏اى شیر» گفت: اگر آن را هم نداشت؟ فرمود: «یک جرعه آب» [8] از مجموع این روایات و دیگر روایات مشابه چنین فهمیده می شود که عید فطر (شب و روز آن) از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در آن؛ باران رحمت خدا به شکل فراگیری نازل می شود و تمام تشنگان کسب فیضش را بهره مند می کند و چون این زمان محدود است توصیه شده قدر لحظه لحظه آن به بهترین صورت دانسته شود حتی با نخوابیدن در شب این عید و مشغول شدن به قرائت قرآن و دیگر اعمال این شب و روز بزرگ.
سلام به دوستان خوبم امیدوارم همه تعطیلات خوبی گذرونده باشن سمیه جون خوبی دختر ؟عکستو دیدم خیلی قشنگ بود معلومه بیکار نبودی این چند روزه رو حسابی از فرصت استفاده کردی برای عکاسی رنگ موها رو هم که باز تغییر دادی نازی جون چی کار میکنی با مهمون داری و عروسی بیا برامون تعریف کن ما هم این چند روزه رو سرمون گرم عروسی بود جای همگی خالی روز عید که حنابندون گرفته بودن کلی خوش گذشت خدا رو شکر دو کیلویی که کم کردم حسابی به چشم میومد همه میگفتن خیلی خوب شدی منم رو ابرا الانم جو گرفته میخوام شامو حذف کنم حالا ببینم تا کی میتونم پنجشنبه هم عروسی بود که اونم خوب برگزار شد ولی دلم برای مادرشوهرم سوخت خیلی ناراحت بود همش بغض داشت اخر شبم وقتی اومدن برای خداحافظی وقتی سوار ماشین میشدن از حال رفت خیلی بهم وابسته بودن یه خرده هم غصه اینو میخوره که تنها شده دوست نداره خونه هیچکس بره اما بگم براتون از نفس که این چند روزه رسما منو بیچاره کرد کل چهار روز یه بشقاب غذا میل کرده دق داده منو سر لباس عکسم نگرفت اونایی که گرفتیم انقدر ادا دراورده که پشیمون شدیم گویا دیگه خندیدن بلد نیست خندیدن مال بچگیاش بوده نه مال الان اگه قسمت بشه بعد از 25 میرم ولایت تا اون موقع بیایین یه برنامه بذاریم دوستتون دارم شبتون به خیر
سلام و روز همگی به خیر منم توی تعطیلات دو روز مهمون داشتم که از دوستامون بودن و خیلی به هممون خوش گذشت ولی آخرش سرما خوردم و دیگه صدام درنمیومد و خنده دار شده بود. دیگه اینکه خواهر زاده ام بدنیا اومد و کمی هم مشغول کارای خواهرم بودم خلاصه خوب بود خوش گذشت با اینکه همش در حال بدوبدو بودم و کم استراحت کردم. امیدوارم به همه خوش گذشته باشه.
نیروانا نمی دونم چرا ولی این چند روز حسابی توی فکرت بودم. امیدوارم تعطیلات به تو هم حسابی خوش گذشته باشه. فریبا لاغریت که خیلی محسوس بود. انشالا همیشه به عروسی. بیتا هم خیلی بدغذا شده فریبا جون البته قاقالیلی زیاد می خوره ولی همش از غذا خوردن فرار می کنه. بعضی وقتا خیلی از دستش عصبانی میشم.
سلام سلام صد تا سلام به همه دوستای گلم امیدوارم مسافرت ها و تعطیلات خوش گذشته باشه و اینجا هم سر بزنید.... خوب منم از مسافرت برگشتم اینجا سر زدم دیدم هیچ خبری ازتون نیست گفتم حتما همه تو وایبر هستید و منم نمیام و یه سری کارهایی داشتم و انجام دادم و حالا در خدمتتون هستم.... اول از مسافرت بگم که خوب دیدار مادربزرگها و پدربزرگم و کل فامیل دور و نزدیک که ایام تعطیلات اومده بودن اونجا حسابی بهم مزه داد...همزمان چون نت نبود و مدلم هم همراهم بود فرصت زیادی برای عکاسی و گشت و گذار و ادیت عکس و کسب تجربه بیشتر در زمینه عکاسی و ادیت عکس داشتم ....که خیلی خیلی بهم مزه دادو یه آرامش حسابی پیدا کردم..........همزمان دیدار فامیل و شب نشینی های طولانی و بگو بخندها حسابی برام لازم بود......خیلی از اقوامی رو که مدتها بود ندیده بودم دیدم و برام جالب بود که آوازه عکسها به گوش اونها هم رسیده بود و حالا همه درخواست عکس داشتند و وقت می خواستند برای عکس......که اینم حس خیلی خوبی داشت....... یه روز هم با برادر و خواهرم رفتیم نراق که خیلی به ما نزدیکه که البته قبلا رفته بودم...ولی دفعه پیش غار چال نخجیر که اونجا هست در دست تعمیر بود و این بار بلاخره تونستم از این غار بازدید کنم که دومین غار بزرگ آهکی دنیاست و با قدمتی معادل 70 میلیون سال...که واقعا بی نظیر و رویایی بود....اصلا باورم نمیشد چنین چیزی تو یه همچنی جایی اونم تو ایران وجود داشته باشه....ولی متاسفانه همون جوری هم که می دونستم عکاسی کلا ممنوع بود حتی با موبایل و نمی تونم زیبایی های فوق العاده اونجا رو بهتون نشون بدم...ادم احساس می کرد بازیگر یه فیلم ترسناک شده و برگشته به دوران دایناسورها...واقعا عالی بود و حسابی مزه داد....در تدراکم دفعه دیگه با حرکات ژانگولر دوربین رو قایم کنم ببرم که بتونم عکس بگیرم....بعدش هم یه ناهار حسابی و خوشمزه تو شهر و بعد هم بازدید از شهر تاریخی و گرفتن عکس و نشستن کنار یه جوب اب فوق العاده خنک و پاهامون رو تو اب کردیم مثل بچگی هامون و از همه جا حرف زدیم.....
نازی این چه حرفیه دوست گلم..زحمتی نبود و دوست داشتم قبل رفتن عکسها به دستت برسه و خوشحالم که دوست داشتین..ایشالله سر یه فرصت حسابی عکسهای خیلی بهتری ازشون می گیرم متنت در مورد عید فطر هم جالب و اموزنده بود.... اون که اومدی نوشتی امدیم نبودین هم خیلی بامزه بود..کلی خندیدم فریبا چقدر خوب که لاغر شدی و به چشم اومده برای عروسی....حتما با شام نخوردن بازم لاغر میشی.....رنگ موها و مش هم مبارک باشه خیلی زیاد....حتما خیلی خوب شده....حالا تو وایبر عکس میذاری تو فیس هم بذار...منم خدا نکنه بیفتم رو دور تغییر رنگ....حالا در تدارکم برای چند وقت دیگه یه تغییر تحول حسابی بدم به موهام دوباره....هاهاهاها چقدر خوب که عروسی خوش گذشته...برای مادرشوهرت هم ناراحت شدم...حق داره که تنها شده ناراحت باشه..... برای عکسهای من هم لطف داری...درست حدس زدی این مدت بیکار نبودم و همون طوری که گفتی حسابی عکاسی کردم..و البته یه جاهایی هم خودم مدل شدم تا بتونم ایده هام رو اجرا کنم......اونجا هم دخترعموم یه سری عکس پرتره فضای باز خواست که یه روز هم برای اون عکاسی کردم با لوکشین های روستای خودمون که خیلی عالی بود و کم از اتلیه نداشت......حالا ایشالله اروم اروم عکسها رو میذارم....... در مورد اینکه گفتی شماها مشتری دائمی میشید هم لطف داری مثل همیشه و باعث انگیزه هستی...منظورم دقیقا همینه که نمی خوام خیلی خودم رو درگیر کنم و به عنوان شغل بهش نگاه کنم وگرنه روتین میشه و از هنر فاصله می گیره...و این تجهیزات کمی که در صدد خریدش هستم دقیقا برای همین عکاسی بهتر از خودمون و دوستان و اشنایان و اونهاییه که سبک کارم رو دوست دارن هست که شرمنده شون نشم..... بهی خاله شدن دوباره ات رو تبریک میگم و خوشحالم که نی نی خواهرات صحیح و سالم بدنیا اومده...راستی اسمش چیه؟...چقدر خوب که تعطیلات دوستات رو دیدی و حسابی خوش گذشته..... مرسی که به یاد من بودی....منم دلم برات تنگ شده...ایشالله حتما باهات تماس می گیرم.....
سلام به همه دوستان ، روزتون به خیر و خوشی فریبا جون اتفاقا لاغریت تو عکس هم مشخصه ،‌عکستون هم خیلی ناز بود ، کاش یه عکسم از عروسی میذاشتی ببینیم ،‌دلم برای مادرشوهرت سوخت چقدر سخته که احساس تنهایی میکنن ،‌تا چند وقت زود زود بهشون سربزنین و تنهاش نذارین منم تو کارهای خونه تکونی و تمیزی بودم تا برای مهمونداری آماده بشم قرار بود مهمونام دوشنبه بیان که هنوز نیومدن ، آخر هفته هم که عروسیه دیگه ... راستی من موهام رو هیچ کاری نکردم دلم میخواد موهای خودم باشه و رنگ طبیعی خودش باشه ،‌خیلی بد نمیشه؟ آرایشگره کلی دم گوشم خوند تا یه تغییری بدم ولی قبول نکردم! آخه تازه موهام موهای طبیعی شده و اون رنگهای قبلی رفته که دلم نمیخواد دوباره درگیر رنگ و اینا بشم غذا نخوردن بچه ها هم والا مقوله ای شده واسه خودش ،‌ما رو پیر میکنن با این کارشون، من که دیگه اکثر مواقع کاریش ندارم و اصرار به خوردنش ندارم البته هله هوله هم جلو دستش نمیذارم که اشتهاش رو بگیره مواقعی که گرسنه اشه واقعا خوب و بدون دردسر میخوره تا حالا من بهش غذا میدادم الان حدود یه ماهی میشه که میگم دیگه بزرگ شدی و تولد 4 سالگیت تموم شده و باید خودت همه غذات رو بخوری که معمولا میخوره ولی یکی دو قاشق آخریش رو میگه تو بده نمیتونم بهی جون قدم نورسیده مبارک و خاله شدن دوباره ات هم مبارک ....چه خوب که تعطیلات خوش گذشته خستگیها و بیخوابیها همیشه جبران میشه و همین خوش بودنهاست که برای آدم میمونه ، انشالله سرماخوردگیت هم زودی خوب بشه ،‌اتفاقا منم یه بار این مدلی سرما خورده بودم و بچه دوست مامانم بهم میگفت خاله چرا صدات قطع شده؟ آدم هرچی تلاش میکنه صداش درنمیاد! و واقعا خنده دار میشه نیروانا جون چقدر خوب که این مسافرت هم خیلی بهتون خوش گذشته ،‌دورهمی های شبانه رو نگو که دلم خیلی برای اون موقع ها تنگ شده ...هیییییییییییییییییییی ولی انگار با ازدواج هممون یه جورایی از همدیگه دور شدیم و کمتر فرصت میشه که مثل قبل با هم باشیم معلومه حسابی معروف شدی تو عکاسی ، میگم باید عکسهای دختر عموت هم جالب و دیدنی باشه ، بعد از عروسیه آخر هفته ما هروقت که فرصت داشتی بگو این وروجکهارو بیاریم برای عکاسی ، البته خیلی دلم میخواد روز عروسی هم عکس بگیریم ولی با اوضاع شلوغ پلوغ خونه اصلا نمیشه این کارو کرد و با آرامش به عکاسی هم رسید همش استرس و بدو بدو داره به نظرم لیلا جون تو چطوری ؟ کیمیا بهتر شده؟ هروقت حالش کامل خوب شد یه قرار گردشی و تفریحی بذاریم
سلام روز به خیر نازی جون دیدی گفتم که بعیده مهمونا از روز دوشنبه بیان. انشالا هر موقع که میان حسابی به همتون خوش بگذره. راستی چه خوب که هستی خودش غذا می خوره من اگه غذا خوردن رو به بیتا بسپرم دیگه همین دوسه قاشق رو هم نمی خوره. موی رنگ نشده هم در عین سادگی زیبایی خودش رو داره و آدمو جوون تر نشون میده. نیروانا پس تعطیلات برای شما هم حسابی خوب بوده و استفاده کردین. خیلی خوبه که همه جوره توی عکاسی هم موفقی. اسم خواهرزاده ام احتمالا محمد سینا یا محمد عرفان میشه. لیلا امیدوارم کیمیا تا حالا خوب شده باشه.
سلااااامممممم خوب میبینم که همگی تو تعظیلات سرگرم بودین ما هم روز اخر ماه رمضون بعد اذان ظهر راه افتادیم سمت دیلمان...از سیاهکل بای حدود 45 دقیقه بری تا برسی به دیلمان و بعدشم رفتیم یه روستایی باز هم چند کیلومتر بالاتر به اسم لیه ...باید بگم که واقعا بینظیر بود...تنوع مناظر و طبیعت بکر و قشنگش که پای کمتر مسافری بهش رسیده بود و با وجود تعظیلات اصلا شلوغ نبود اون منظقه... هوا خنک و بهتر بگم سرد بود و حسابی لباس گرم لازم بود... دو شب اونجا بودیم و بعدم روز سوم راه رو تفریحی اومدیم پایین و نهار رو هم تو همون نزدیک سیاهکل خوردیم...تا شب هم رسیدیم رامسر پیش بابام اینا...دو شب هم اونجا موندیم و جمعه 4 صبح به سمت تهران راه افتادیم...بر خلافه بقیه ما اصلا برای ترافیک زیاد اذیت نشدیم و هم رفت و هم برگشتمون رو نسبتا خوب اومدیم...حدود 8 ساعت ولی از فردای برگشتمون کیمیا مریض شد و تب کرد و گلو درد که خدا روشکر الان بهتره... کللاس هم نفرستادمش تا امروز...شاید از فردا ببرمش نازی جون منم مثل تو موهام تازه موهای خودم شده و دلم نمیاد بهش دست بزنم ...دوسش دارم..عروسی هم انشالله بهتون خوش بگذره با قرار هم موافقم به خصوص برای تیاتر تالار هنر که تا اخر مرداده فریبا جون واقعا خوش هیکل شدی خانوم ...افرین...منم یه کوچولو لاغرشدم که امیدوارم ادامه پیدا کنه..خخخخ منم جدیدا کیمیا رو عادت دادم خودش غذا میخوره ولی تا جا بیافته خیلی طول کشید و اوایل قبول نمیکرد و میزد زیر گریه که تو بهم بده دستشویی هم جدیدا عادتش دادم که برای جیش خودش میره برای مادر شوهرت هم ناراحت شدم...بچه اخر رو شوهر دادن خیلی سخته... سمیه جون چه خوب که این همه به عکاسی رسیدی ...منتظر دیدن عکسای قشنگت هستیم اون غار هم باید خیلی جالب باشه...ما هم یه بار غار کتله خور زنجان رو رفتیم که اونم خیلی عالی بود و همینطور رویایی بهی جون قدم خواهر زادت مبارک باشه..اسم های قشنگی هم کاندید کردین... پس تو هم سرگرم مهمون داری بودی....و نی نی داری که مزه میده خیلی بقیه دوست جونا امیدوارم خوب و خوش باشین
الهی مادرم را از ان کسانی قرار بده که آتش به انها خواهد گفت گذر کن همانا نور تو نور مرا خاموش کرد.بهشت به او خواهد گفت وارد شو که همانا دلتنگ تو بودم قبل از انکه حتی ببینمت...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز