2777
2789
عنوان

متولدین خرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1150449 بازدید | 24572 پست
بهی جون تو لطف داری .منم سعی میکنم دستور کیک پرتغالی رو بزارموسر فرصت فریبا جون خاله شدنت مبارک حتما سرت شلوغه دیگه بیا از نی نی بگو اسمش چیه نازی که اینقدر عجله داشت اومد بیرون اعظم بانو دختر شما و اون چادر سیاهش وه عشقه همه عکساشم قشنگه عین خودش

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام روز همگی بخبر نیروانا مشهد نمیذاشتن هیچی با خودمون داخل ببریم خوراکی که اصلا. هیچ طلا و جواهر و چیز فلزی هم نمیذاشتن ببریم. خیلی چک می کردن. ولی داخل بوفه بود که با شارژ می تونستیم خرید کنیم. منم اونجا با یکی از دوستای خواهرم قرار گذاشتم با اینکه قبل از اون اصلا ارتباطی باش نداشتم ولی خیلی بهمون خوش گذشت. خاطره خیلی خوبی از اون روز دارم.
سلام به همگی صنم خوب اینجوری که دیگه خیلی عالیه....میگم با این وضعیت اگه دیگه هیچ کی اینجا نمیاد خو پس تعطیلش کنیم....هاهاهاها....دعا کنید منم گوشیم رو عوض کنم پس.........چه خوب که عکسهای یکتا رو گرفتی....منتظر عکسهای یکتا هستیم برای تولد هم ممنونم...دیگه شمارش معکوس داره شروع میشه...کارهام رو تموم کردم..از همه مهمتر لباس سورنا رو دوختم.......فقط مونده غذاها و نصب تزئینات که دیگه توی این هفته انجام میشه..... بهی اره اینجا هم دقیقا همینجوری بود و بازرسی شدیدی برای همین چیزهایی که گفتی داشتند و روند خرید خوراکی همین مدلی بود....پس به تو هم حسابی خوش گذشته فریبا خوب من که خبر ندارم ولی صنم گفت که نی نی خواهرت به دنیا اومده...یعنی اینقدر زود.....مبارک باشه و ایشالله سایه پدر و مادرش همیشه بالای سرش باشه....پس حسابی سرت شلوغ شده با این وضعیت..... نازی و لیلا و منیره از شما هم خبری نیست....دیگه همگی رفتین وایبر نامردا....اصلا منم قهر کردم دیگه نمیام کلا اینجا.....گریههههههههههههه حالا که اینطوری شد بهتون پز میدم حرصم خالی بشه.....هاهاها...منم دوباره همسری موهام رو دکلره کرد.....یعنی کل موهام...هم ریشه ها که دراومده بود و هم ساقه ها که دکلره داشت....و دوباره رنگ قبلی رو گذاشتم ولی چون این بار دیگه مثل دفعه پیش زیرش رنگ شرابی نداشت....یه بنفش فوق العاده خوش رنگ شده...یعنی عاشقشم .....و جالب تر اینکه با اینکه موهام برای بار دوم دکلره شد حتی یه ذره هم نسوخته و بدون نرم کننده موهام رو میشورم...چیزی که باورش واقعا برام سخته وقتی حتی با یه بار دکلره کردن تو ارایگشاه موهای ادم رو می سوزونند و داغون می کنند....اینه که با کمک همسری حسابی یه پا آرایشگر شدم.....و از همه مهمتر خیلی حس خوبیه که ادم بتونه چنین کارهایی رو که هزینه خیلی زیادی هم داره این روزها خودش به خوبی با یه هزینه خیلی کم انجام بده.....
راستی نمیدونم این عکس رو براتون گذاشته بودم یا نه.....ولی چند وقتیه تو سایتهای خارجی عکاسی هم فعالیت می کنم....امروز دیدم این عکسم توسط هیئت داوران منتخب شده و 12 هزار تا بازدید داشته و 300 تا لایک خورده که خوب چون اعضا 90 درصد خارجی هستند نزدیک بود از خوشحالی پس بیفتم....البته عکسهای دیگه هم داشتم که منتخب شده ولی این بازدید خیلی بیشتری داشته.... اسمش رویای برفیه.....
سلام دو ستای گلم ایشالا همه خوب وخوش باشن تعطیلات هم تموم شد امیدوارم اوقات خوشی سپری کرده باشد مامان کامی تولد محمد حسین مبارک باشه صدو بیست سالگیشو جشن بگیره سمیه جون دلم واقعا برات تنگ شده چون تعطیلات بود نخواستم مزاحم شم قهر چیه دلمون برات تنگ میشه موهاتم مبارک باشه الان اومدم حسابی راجع به این چند روز بنویسم چهارشنبه دو هفته پیش خواهرم حسابی فشارش بالا رفت تو بیمارستان بستریش کردند ولی چون دکتر خودش تو تبریز بود پنجشنبه رفته بود تبریز اونجا بهش گفته بودند رشد جنین هم کم شده باید زایمان کرد حتما هم باید بیمارستانی باشه که بخش nicuداشته باشه تو تبریز فقط دو تا بیمارستان دولتی این امکان رو دارن که رفته میگفت واقعا شرایط بد بوده رسیدگی در حد صفر زنگ زدیم با یه دکتر اشنا هماهنگ کردیم بیاد تهران اینجا شرایط بهتره شنبه بردمش دکتر دستور بستری داد تا تحت نظر باشه که سه شنبه شب دوباره فشارش رفت بالا گفتن فوری باید زایمان کنه تو این گیر دار مامان هم خونه مامانبزرگم رو اجاره دادو برد پیش خودش یعنی یه اسباب کشی هم داشتیم که من کمکی نتونستم بکنم واقعا شرایط سختی بود بیشتر از بچه بذای خواهرم خدا رو شکر فسقل بدنیا اومد اونم با وزن 1770 ولی خدا رو شکر سالم که حتی تو دستگاه هم نخوابوندش دیگه چون مامانم هم نیست هم کارای نینی کوچولو هم مامانش بعهده من و خواهرمه این هفته فرصت نداشتم نفسو کلاس ببرم کل تعطیلات رو هم همسری و خودم سرماخوردیم مریض داری هم کردم یه خرده البته طفلک همسری کاری نداشت ولی حالش خیلی بد بود دیروزم نی نی رو بخاطر زردی بستری کردن اگه خدا بخواد امروز مرخص میشه الانم دیگه برم کارامو ردیف کنم تا بیان همه چی اماده باشه راستی کسی دستور کاچی رو بلده خواهرم خیلی هوس کرده چون من دوست ندارم پختنشم بلد نیستم بیاد یه دوره استراحت مطلق هم تو خونه داره با اینکه دکتر گفته بود بعد زایمان فوری فشارش برمیگرده به حالت طبیعی ولی هنوزم فشارش بالاست با وجود خوردن قرص فشار خلاصه یه دو هفته ای سرم شلوغه بعد دوباره میام بهتون سر درد میدم
فریبا من مامانم خیلی خوب کاچی درست می کنه ولی دیدم تا از اون بپرسم و بنویسم طول می کشه دستورش رو برات پیدا کردم و گذاشام..فقط ما به جای کره یا روغن از روغن محلی استفاده می کنیم.... مواد لازم برای تهیه کاچی - آرد برنج، یک قاشق سوپ‌خوری - آرد گندم، یک پیمانه - کره، 100 گرم - شکر، 2 پیمانه - گلاب، یک استکان چای‌خوری کوچک - زعفران ساییده‌شده، یک قاشق مرباخوری - آب، 3 پیمانه طرز تهیه: 1 - ابتدا در یک قابلمه استیل آب و شکر ریخته و روی حرارت ملایم اجاق‌گاز قرار دهید و مرتب هم بزنید تا شکر در آب حل شود، سپس زعفران را اضافه کنید و بعد از گذشت چند دقیقه، گلاب را بیف زایید. بعد از اینکه شیره حالت قوام یافته پیدا کرد، شعله اجاق‌گاز را خاموش کنید. نکته1: شیره قوام یافته باید مانند شیره مربا غلیظ و کشدار شود. نکته2: گلاب را در مرحله پایانی قوام‌آمدن شیره اضافه کنید تا عطر آن از بین نرود. 2 - کره را در یک قابلمه متوسط ریخته و روی حرارت ملایم اجاق‌گاز قرار دهید. پس از اینکه کره آب شد، آرد گندم را بیف زایید و مرتب هم بزنید تا آرد تغییررنگ پیدا کرده و طلایی متمایل به قهوه‌ای شود. حالا نوبت به اضافه‌کردن آرد برنج است. پس از اینکه آرد برنج را نیز افزودید، مخلوط آردی را روی حرارت ملایم اجاق‌گاز آن‌قدر هم بزنید تا مخلوط سرخ شود. نکته: برای اینکه از کافی‌بودن میزان سرخ‌شدن این مخلوط آردی مطمئن شوید، با یک قاشق چای‌خوری کمی از آرد سرخ‌شده را داخل آب بریزید؛ اگر حباب از آن خارج شد، به معنای سرخ‌شدن آرد است. 3 - پس از آماده‌شدن آرد، شیره را به آن اضافه کنید و مرتب آن را روی شعله ملایم اجاق‌گاز هم بزنید. این مدت زمان حداقل یک‌ربع به طول می‌انجامد. 4 - در این مرحله باید کاچی را دم کنید. بنابراین قابلمه را روی شعله‌پخش‌کن قرار داده و روی در آن دم‌کنی بگذارید. حالا اجازه بدهید تا حدود نیم ساعت الی 45دقیقه کاچی دم بکشد. بعد از این مدت آن را در ظرف موردنظر بریزید و سرو کنید. نکته: غلظت کاچی باید مانند فرنی نه خیلی سفت و نه خیلی شل باشد
فریبا می بینی چه زود قهرم رو شکوندم ....هاهاها مرسی که اومدی و نوشتی با اینکه سرت حسابی شلوغه و همه چی با همدیگه شده.....مزاحمت چیه دختر...منم دلم برات تنگ شده بود...می خواستم امروز تماس بگیرم گفتم درگیر کارهای خواهرت هستی مزاحمت نشم.......خدا رو شکر که اوردینش تهران و چقدر خوشحال شدم که با اینکه خیلی زود بدنیا اومده نیازی به nicu نداشته و واقعا اینم خواست خدا بوده....پس نی نیش خردادیه...بهش بگو بیاد اینجا دیگه....راستی اسمش رو چی گذاشتین؟....اینم از همون اتفاقات یهویی خرداده دیگه..... برای عکس هم ممنونم دختر...مثل همیشه لطف داری...راستی اون عکس سد کرج که تازگی گرفته بودم و تو خیلی دوست داشتی هم تو این سایت خارجی منتخب شده.....
سلام به همه دوستای خوبم مهسا جون تولد حلما خانم گل رو با تاخیرتبریک میگم و براش بهترینها رو آرزو میکنم مامان کامی جون تولد محمد حسین رو هم تبریک میگم و امیدوارم همیشه کنار هم سالم و تندرست و شاد باشین نیروانا جون چه خوب که رفتی پارک آبی ، من چون زیاد اهل شنا نیستم خیلی علاقه ندارم برم ولی حتما برای شماها باید خیلی خوب و جذاب باشه ،‌راستی جات تو وایبر خیلی خالیه ... البته همسری من دیگه صداش دراومده میگه این سیستم اندروید هم یه نوع تهاجم فرهنگیه هرجا میری میبینی همه یه گوشی دستشونه و سرگرم هستن مخصوصا تو محل کار خیلی باگوشی مشغولن ،‌ تا منو گوشی به دست میبینه میگه باز تو رفتی پشت فرمون! رنگ موهات مبارک باشه ، عکس رو هم هنوز برام باز نکرده ببینمش رفت تو کما ... ولی خیلی مشتاقم ببینمش نه بابا همش وایبر نیستم اینجا هم سر میزنم حتما ،‌اینجا یه خونه قدیمیه و خیلی دوستش دارم بهی جون منم خیلی دلم میخواد قبل ماه رمضون یه کیک درست کنم ،‌تو تعطیلات این هفته نشد ببینم در آینده کی فرصت میشه ممنون بابت دستورش لیلاجون دستت دردنکنه بابت وایبر ، برای من اونجا خیلی راحت تره که باهاتون در تماس باشم و امکانش بیشتره ، سفر هم خوش بگذره اعظم جون عکسهای تولد ثنا رو دیدم خیلی قشنگ و خوب بود واقعا دستت دردنکنه که با این وضعیت براش جشن گرفتی خیلی سخته ، راستی دعوای تودلی ثنا بهتر شده؟ ای جانم چقدر از دستش خندیدم فریبا جون قدم نورسیده مبارک الان نفس حسابی خووشحاله حتما دیروز عصر هم با شدید بود و برقهای ما حدود سه ساعتی قطع شد و بعد از سریال ستایش درست شد، هرکی سریال ستایش رو دنبال میکنه خلاصه ماجرا رو بهم بگه ، البته یه قسمت آخرش رو دیدم که تو اتاق سه تایی باهم مواجه شدن ولی دیگه آخرش بود
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  8 ساعت پیش
توسط   فاطما_گل_  |  18 ساعت پیش