2777
2789
عنوان

متولدین خرداد 89

| مشاهده متن کامل بحث + 1150449 بازدید | 24572 پست
مامان کامی جون دستت درد نکنه کلید و قفلت با مره بود ایشاله که کلید رو پیدا کنم ههه ببخش من خیلی عقب بودم زیاد آشنایی ندارم باهات ولی خوش اومدی تو تاپیک میدونم یه پسرناز داری خدا حفظش کنه فریبا جون ممنون ازت .خدا رو شکر دست نفس خوب شد اتفاقا هفته پیش یکتا شبش تو خونه خورد زمین و من ندیدم چجوری خیلی گریه کرد ولی آروم شد فردا صبحش سر میز صبحونه یه دفعه جیغش رفت بالا .فکر کردم دستش بریده یه دفعه دیدم انگشت اشاره هم ورم داره هم کبودی و از اون ناحیه گریه میکرد دیگه رفتم دکتر و عکس که نشکسته بود ضرب دیده بود و خدا رو شکر خوب شد در عرض چند روز .خدا خودش محافظشونه
سمیه جون باشه چشم گوشش رو نمیمیچونم دلم نمیاد مظلومه سایه .وای فکر کنم اینبار برم ایران با دیدن سایه و دوتا بچه چه کیفی داره مهتاب جون وای که پیشگو شدی رفت ههه والا همه بهم میگن زود بجنب چون مدرسع رفتن بچه ها سخته اینم تجربه دارها گفتن از طرفی اینقدر دور و برم حامله زیاده که نگو همسایه پایینیم دخترش همسنه یکتا هست الان 5 ماهه حاملس هی بهم میگه زود باش سنمون بالاس سخته میگه به زور نفس میکشم و سنگن شدم .

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



آره مهتاب جون تا تصمیم جدی بشه دست بکار میشیم ولی دندونامو دارم درست میکنم از این هفته بعدشم چکابهای تیرویید دارن حالا حالاها زمان بر بارداری ههه بهی جون چه خوب که قرص میخوری من یه دوره 6 ماهه خوردم پریهام ریخت بهم دکتر گفت باید قطع کنم ولی واقعا قرص خیاله ادم راحته
نازی جون منم عکسای تولد هستی جون رو دیدم خیلی قشنگ بود تو ولیلا امسال دورایی بودین و جشنه هردوتون قشنگ بود لیلا جون خوبی خانم تو هم کم پیدایی . تو کی میایی تو لیست باردارهاااا؟؟
منم امروز یکتا رو بردم آتلیه نزدیک خونمون ببینم چی درمیاد عکسش اما زرنگی کردم با موبایلم دوتا عکس گرفتم ازش . خداییش فکر نمیکردم یکتا اینقدر ژست بلد باشه عکاسه میگفت تنها بچه ای که اینقدر بی دردسر عکس گرفتم آرتیسته و 20 تا عکس گرفت و برای انتخابشون خیلی سخت بود برای پنجشنبه هم یه کیک سفارش دادم و دوستای یکتا روفقط میگم بیان چون خودش خواست تو فکر پذیرایشوتم که قصد دارم تنقلاتی باشه تا غذایی فکر کنم بیشتر دوس داشته باشن
سلامی دوباره منیره پتویی که برای آقا رادین بافتی خیلی خوشگله و من عاشقشم...مخصوصا اون خرسهاش....اینجوری منو تحریک می کنی بچه دوم رو بیارم و مجبورت کنم برای بچه منم ببافی....هاهاها..راستی اسمش هم خیلی قشنگه و من دوست دارم...ایشالله نامدار باشه.... برای ژاکت هم لطف داری....در برابر هنرنمایی های تو مایه خجالته.... مهتاب من فکر کردم شاید تو هم می خوای خبر بچه دوم رو بدی...هاهاها...ولی خدایی یعنی مشکل تو اسمه؟..اگر مشکل اینه..که بچه باشماها...اسمش با من.....ولی با نظرت در مورد اینکه برای بچه دوم هرکی می خواد باید زودتر قبل از مدرسه دست به کار بشه موافقم.... برای اون پالتوهای بافتنی که فروختی هم خیلی خوشحال شدم...چه کار خوبی کردی...هم کامواهات هدر نرفته و هم زحمتت...می فهمم چه حس خوبی داشتی و بهت مزه داده.....و البته خوب یه کمی ازش گرونتر می گرفتی پول زحمتت هم باشه....خوب همونا رو بخواد بیرون بخره مسلما خیلی گرونتره.....راستی منم تو این هوا اصلا حس بافتنی ندارم...همون اخرهای فروردین و اوایل اردیبهشت دیگه تمومش کردم....تو هم بذار هوا خنک که شد دوباره پلیور همسری رو شروع کن.... لیلا برای سرزمین عجایب مرسی که گفتی...من این بار زیاد پایه نیستم...خوب هم سورنا رو تازه بردیم هم اینکه کمی درگیر تولدش هستم...تو و نازی خیالتون راحت شد و خوش به حالتون...ما هنوز نه.....هاهاها...اما شماها قرار رو بذارین...من اگر تونستم میام....
خوب منم از خودم و سورنا بگم که هفته پیش بالاخره یه جایی نزدیکیهای خونه پیدا کردم که دیگه نیازی به رفت و امد با ماشین نباشه و سورنا رو ثبت نام کردم...البته کلاسش برای بچه های 5 و 6 ساله است و آموزشهای پیش دبستانی طبق کتاب های پیش دبستانی و بازی و شعر و نقاشی و....داره....که گفت جلسه اول تستی بذارش..اگر موند و توجه کرد و بازدهی داشت ثبت نامش کن که دیگه سورنا موند 2 ساعت رو و بعدش گفت که خیلی پسر خوبی بوده و گوش داده با دقت و....که دیگه امروز ثبت نامش کردم و جلسه دوم رو هم رفت....منم تو این 2 ساعت به ورزش می رسم و میرم میدوئم که خیلی مزه میده......البته یه جای دیگه هم پیدا کردم که کلاسهای نقاشی و سفال و تاتر و موسیقی و....داره که روزهاش با این تداخل داره...ولی خوب پیدا کردن جایی که بتونم بدوم ماشین برم صبحها خیلی خوب بود که حالا بعدا اونها رو هم ثبت نامش می کنم..... اما این همه حرف زدم که بازم از خودم تعریف کنم .....هاهاهاها برای ثبت نام کلاسش نیاز به عکس پرسنلی بود که دیدم کی حال داره اینو ببره اتلیه...تو عکسهاش گشتم و یه عکسی که این مدلی باشه پیدا کردم و ادیت کردم و بردم چاپ کردم و 9 تا عکس 3 در 4 شد...همسری اولش گفت این کارا چیه بابا می بریمش اتلیه..منم گفتم حالا اگر بد شد ببرش..... که وقتی خروجی چاپ شده رو دید کلی کیف کرده بود و گفت از عکسهای پرسنلی بیرون بهتر شده.......این بود انشای من درباره اینکه چه مادر هنرمندی هستم.....هاهاهاهاهاهاها
صنم پستت رو الان دیدم...اره سایه واقعا خانمه...اصلا همه آبانی ها مظلوم هستند.....هاهاها....اینکه نگفته هم یه جورایی می فهم سایه رو....من اون اوایل خیلی شبیه سایه بودم و برام سخت بود گفتن هر حرفی....البته هنوزم به جز اینجا که نوشتاری هست....تقریبا همین مدلی هستم.... راست میگی دیدنش با دو تا بچه خیلی بهت مزه میده.... اون دو تا عکس یکتا رو تو فیس دیدم...خیلی بامزه بود و اونجا هم گفتم که عجب ژستی گرفته ....عکاسه حرف درستی زده..عکاسی از بچه ها سخته و وقتی بچه ای اینجوری باشه کار عکاس راحت میشه و کیف می کنه.......پس برده بودیش اتلیه.....عکساش اماده شد...بذار بینیم..... راستی برای تولد هم چه کار خوبی می کنی دوستاش رو دعوت می کنی...اینجوری حتما خیلی بهش مزه میده و کار تو هم راحت تر میشه......
سلام سلام دوست جونیا خوبین ؟؟ سمیه جون علت نیومدنم بخاطر بی حوصلگی منه حالشو ندارم بیام نینی سایت کلا زیاد با فیس بوک زیاد سرو کله میزنم . امیدوارم که همتون خوب باشین یاسمینا جون خیلی تبریک میگم بهتتتت . میبینم همتون یکی یکی تو اقدامین یا مامانین ماشالاااا..... من که عمرا بخوام بچه دیگه بیارمممم فعلا زوده . صنم جونمم خوبیییی رفتی المانن کاش میبودم المان با سر میومدم ببینمت ؟؟ خیلی ببخشید که اصلا نشد ببینمتتت یه اتفاق بدی افتاده بود خیلی سریع رسوندم خودمو به اینجا خدارو شکر به خیر گذشت ولی.... بگذریم. راستی از عقاب به صحرااا دوباره دیدمششش و همچناننن ادامه دارد . بچه ها کدومتون وایبر دارین ؟؟؟ اگه همتون دارین شماره هاتونو باز بذارین واسم من دیگه باز هی اون اطلاعات سیم کارتم بعضی از شماها شماره هاتونو پاک شدن . صنم اگه داریش وایبرو رد کن شمارتو نو خصوصیم بذار . امیدوارم که بقیتون هم خوبو خوش باشین منم برا تولد دانیال اصلا توووو فکرش نیستممم ممکنه هم نگیرم اینقدر گیر و گرفتارم در حال جا به جایی ام الانم مشهدم . دیگهههه حسابی کلافه ام که حالو حوصله هیچکی ندارم . دلم میخواد زود برم تهران. میبوسمتون همتونو بوووسسسسس بای .
.
سلام و صبح همگی به خیر مهتاب من یکی از پستهات رو ندیده بودم..چه بامزه که سوزن تولد فرشته ای خواسته...بال و ...هم همه جا هست....پس تولدش با تولد سورنا یکی میشه...منم اگر خدا بخواد همون شب می گیرم....شماره ام رو هم برات می فرستم.....در مورد شباهت ژستهای کیما و هستی هم باهات موافقم... رکسانا می فهمم خوب وقتی ادم فیس یا جاهای دیگه باشه کمتر می رسه به اینجا سر بزنه...اما هر وقت حست گرفت برامون از خودت و دانیال بگو....راستی دقیق نفهمیدم چی شده و چه مشکلی پیش اومده ولی هرچی هست امیدوارم همش به خیر و خوشی حل بشه و دوباره سرحال و شاد بشی.....منم وایبر ندارم
سلام و صبح همگی بخیر چقدر هوا این روزا بهاری و خوب شده نیروانا جون چه خوب که برای سورنا کلاس پیدا کردی و ازش استقبال کرده.... به نظرم تو این سن براشون لازمه و هم برای ما.... راستی ایمیلت رو چک کن و نظرت رو بگو رکسانا جون به به خانوم نا پیدا.... رسیدن بخیر.... گل پسرت خوبه.... امیدوارم هرجا هستی خوش و خرم باشی.. تولد آقا دانیال هم پیشاپیش مبارک باشه
سلام و روز همگی به خیر امیدوارم که همه خوب باشن رکسانا جون خوشحال میشیم که سر میزنی و از خودت خبر میدی. چه جالب که الان ایرانی....نیروانا راست میگه هر وقت فرصت کردی برامون از دانیال بگو. یادمه میگفتی زیاد صحبت نمیکنه الان چطوره ؟ رو دور بلبل زبونی افتاده؟ برای بچه دوم هم حتما با توجه به سنت زمان زیاد داری.... مهتاب حالا دوقلو هم اومد خوش اومد. اصلا قرصا رو برای جلوگیری نمی خورم پری هام خیلی زود به زود اتفاق م یافتاد و به خاطر تنظیم شدنشون قرص خوردم....چه با مزه که سوژین خودش تم تولد رو انتخاب کرده انشالا که خوب برگزار بشه و خیلی هم خوش بگذره.... نیروانا متوجه نشدم اینجایی که گفتی سورنا رو ثبت نام می کنی دقیقا کجاست مهد یا جای دیگه ولی در هر صورت خیلی کار خوبی کردی به قول سودابه واقعا لازمه..... صنم آفرین به یکتا که اینقدر قشنگ ژست میگیره . تولد هم انشالا حسابی خوش بگذره واقعا تولدی که فقط توش بچه باشه بیشتر به بچه ها خوش میگذره.... منیره دیروز فرصت نداشتم زیاد بنویسم منم از اون خرسا خیلی خوشم اومد خیلی بامزه بودن خوش به حال رادین که همچین خاله هنرمندی داره... سایه خوبی؟ سلامتی؟ شیرت خوبه؟ آقا کیان آرومه یا نا آروم شبا میذاره بخوابی؟ نیکا هنوزم حسودی نمی کنه؟ بیا تعریف کن دیگه از این به بعد نمیذاریم زیر آبی بری باید بیای همه چیزو مو به مو برامون تعریف کنی این داستانایی رو که نیروانا به حمایت ازت تعریف می کنه رو هم باور نمی کنیم مظلومیت و این حرفا هم سرمون نمیشه....زود باش بیا....
مهتاب اره موافقم ولی خوب من مشکل رفت و امد رو داشتم که بالاخره حل شد.....راستی ایمیلم رو چک کردم و جواب دادم...مرسی که باعث شدی دوباره برم سروقت اون ایمیل قبلی که مشکل داشت و باز نمیشد و فهمیدم درست شده...باز میشه بهی نه جایی که ثبت نامش کردم مهد نیست....اره واقعا دیدم تو این سن براش لازمه و بیشتر از همه دلم می خواست دوری این مدلی از من رو هم تجربه کنه..... پستت برای سایه هم خیلی بامزه بود....کلی خندیدم...
سلام به قول صنم تاپىک کلى رونق گرفته منىره جون چه عکس خوشگلى از الىن و پسر خاله اش گرفتى اسمشم خىلى قشنگه آقا رادىن خانوم هنرمند چه خوشگل بود کارات خىلى با سلىقه و تمىز رنگشم عالى بود دستت درد نکنه افرین به اىن خاله هنرمند
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز