اقا اومده تو محل کارم باهام صحبت کرده گفته دوسم داره دو بار بهش جواب رد دادم اما بازم اومد صحبت کرد از اون حرفا من دیوونه هم باورش کردم بهش فکر کردم گفتم با خونوادم صحبت کن می گفت باشه بعدن این باعث شد بهش شک کنم به ادم مطمئن گفتم واسم تحقیق کنه اخرش فهمیدم زن داره و از ازدواج اقا سه ماهم نگذشته داشتم دیوونه می شدم باهاش دعوا کردم و گفتم حق نداری پا تو تو محل کارم بزاری اعصابم بهم ریخته بود داشتم اروم می شدم که بعد یک ماه مرتیکه با اسمس هاس منو دیوونه داره نمی تونم سیم کارتمم بسوزونم تو رو خدا بهم بگین چه کار کنم تا ازدستش راحت بشم نمی خام خونوادم بفهمن