2777
2789
عنوان

شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد

| مشاهده متن کامل بحث + 2851 بازدید | 49 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یا صاحب الزمان تسلیت تسلیت......امیدوارم بتونیم فاطمی زندگی کنیم
قانون طوفان شکستن است،تونسیم باش ونوازش کن.

(فرشته کوچولوی من محمدطاها اول بهمن زمینی شد.خداجون خودت حافظش باش.)


السلام علیک یا فاطمه الزهرا سیده نساء العالمین

اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

شهادت دخت مکرم نبی اسلام تسلیت باد

ختم 16 حدیث شریف کسا

14 فروردین مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

http://www.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=27616

التماس دعا
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
2805
آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

شاید دعای مادرت زهرا بگیرد

پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت

تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد

آقا خلاصه یک نفر باید بیاید

تا انتقام سیلی زهرا بگیرد

آپلود عکس
آدرس وب سایت: ♥ www.ninimark.com ♥ شماره تلگرام - لاین - واتساپ 09354049796

اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک


آجرک الله یا صاحب الزمان

90.8.29 قشنگترین اتفاق زندگیمون... 93.8.28 دومین اتفاق قشنگ زندگیمون... 95.8.8 سومین اتفاق قشنگ زندگیمون❤🌹❤🌹❤
این امّت چه ناسپاس بودند که پس از این همه تجلیل حضرت رسول(ص) از دخترش با چشم از جهان بستن پیامبر(ص) کینه های بدریّه و حنینیّه و خیبریّه زنده شد و برای خاموش ساختن نور ولایت در سقیفه همداستان شدند و علم نفاق برافراشتند و به سمت خانه زهرا هجوم بردند. و این دختر رسولخدا(ص) زهرای اطهر است که باید از حریم ولایت و جان علی دفاع کند چون درد زهرا درد خودش و زخمهایش نیست بلکه درد محرومیّت همه انسانها از وجود علی(ع) و فقدان ولی اللّه است.

پس از آن که سران کودتا علی را به بیعت فرا خواندند و او امتناع ورزید، فرمان هجوم به خانه زهرا(س) این اولین سنگر ولایت صادر شد و سرکرده نفاق به همراه جماعتی از آزاد شده های قریش به طرف خانه فاطمه (س) همان خانه ای که جبرییل بدون اذن وارد نمی شد هجوم برده و گفت: اگر برای بیعت بیرون نیایید خانه را با اهلش به آتش خواهم کشید و او که از بالا گرفتن احساسات مردم وحشت داشت، فریاد دادخواهی زهرا (س) را در نعره های خود گم کرد و با فرمان او بیت وحی در محاصره آتش درآمد، دود غلیظی فضای خانه را فرا گرفت، لگدی به در نیم سوخته زده شد و زهرا(س) که جای مناسبی پشت در نداشت بین در و دیوار ناله جانسوزش به آسمان برخاست که عرشیان را به ضجّه آورد. صحنه آنقدر جانکاه بود که عدّه ای از مهاجمان با همه سنگدلی از همانجا برگشتند امّا سران توطئه ماندند و با آن که زهرا(س) توان کافی در بدن نداشت از بردن علی(ع) ممانعت کرد که ناگهان تازیانه ای فراز رفت و فرود آمد و برسینه آسمانی خطی از خون کشید و پنجه ای، پنجه آفتاب را به سیاهی کشاند و زمین را گلگون کرد. و دو گوشواره افتاده و میخ در بر آنچه گفتیم شاهدند.

زهرا اولین مدافع ولایت برای دقایقی از پاافتاد. رجّاله ها علی(ع) را به مسجد بردند و با شمشیر برهنه و تهدید به مرگ از علی(ع) بیعت می خواستند. و او حاضر به بیعت نبود. زهرای زخمی و خسته همین که از اشکهای زینب و کلثوم به صورتش می ریخت به هوش آمد و بلافاصله پرسید: �اَینَ عَلی؟� و تا شنید که او را به مسجد برده اند تاب نیاورد گرچه توان ایستادنش نبود امّا علی را هم نمی توانست تنها بگذارد چون می دانست اگر دیر به مسجد برسد شاید دیگر هرگز امامش را نبیند. بی درنگ به طرف مسجد حرکت کرد فضّه و زنان بنی هاشم گردش را گرفته بودند. پیراهن رسولخدا(ص) بر سر و دست حسنین در دست، چشمش به علی(ع) افتاد که در محاصره شمشیرهاست چندین بار صیحه زد، گریه امانش نمی داد، هق هق گریه مسجد را برداشت همه بر معصومیت زهرا(س) و مظلومیت علی(ع) گریستند گویا در و دیوار هم می گریست! ناگهان طنینی خدایی در فضای مسجد پیچید که: خلّوا ابن عمّی فوالّذی بعث محمّداً بالحق لئن لم تخلّوا عنه...

رها کنید پسرعمویم را، قسم به خدایی که محمّد (ص) را به حق فرستاد اگر دست از وی برندارید پیراهن رسولخدا(ص) را بر سر افکنده و در برابر خدا فریاد برخواهم آورد و همه را نفرین می کنم. به خدا نه من از ناقه صالح کم ارج ترم و نه کودکانم از بچه او کم قدرتر.

آنگاه دست حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفته به طرف قبر رسولخدا(ص) حرکت کرد.

علی علیه السلام صدا زد سلمان فاطمه را دریاب، گویا دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمده به خدا قسم اگر فاطمه در کنار قبر رسولخدا(ص) نفرین کند زمین آنها را در کام خود فرو می برد.

سلمان سراسیمه خود را به زهرا(س) رساند و گفت: ای دختر محمّد (ص) خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده از این مردم درگذر و نفرین مکن.

زهرا فرمود: سلمان چه جای صبر است می خواهند علی را بکشند مرا رها کن...

خلیفه هنگامی که اوضاع را دیگرگون دید چاره ای نداشت جز رهانمودن علی(ع) و علی هم نگاهی پرمعنی به آن مردم مفلوک افکند و به سوی تنها مدافع و فدایی خود زهرا رفت. زهرا در حالی که از صبر علی در شگفت بود، گفت:

�روحی لروحک الفدا و نفسی لنفسک الوقاء یا ابا الحسن ان کنت فی خیر کنت معک و ان کنت فی شرّ کنت معک�.

جانم فدایت و سپر بلایت ای ابا الحسن همواره با توأم چه در خوشی و چه در سختی ها و با هم به سوی خانه برگشتند.
90.8.29 قشنگترین اتفاق زندگیمون... 93.8.28 دومین اتفاق قشنگ زندگیمون... 95.8.8 سومین اتفاق قشنگ زندگیمون❤🌹❤🌹❤
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز