2777
2789
عنوان

همه مامانهائی که کوچولوی متولد 85 دارن بیان با هم آشنا بشیم

| مشاهده متن کامل بحث + 752708 بازدید | 19721 پست
سلام
خوششششش به حالتون
حالا آریا دقیقا برعکسه یعنی خونه وقتی با من تنهاست همه حرفهام رو با خوشرویی گوش می کنه و انجام می ده. هر چی ازم بخواد " لطفا " و "شما " و " مرسی" و .. فراموش نمی کنه و حتما می گه . خیلی مودبانه حرف می زنه
امان از وقتی که یکی رو ببینه حالا چه مهمون بیاد چه ما بریم جایی یا اینکه تو خیابون کسی رو ببینیم انگار این بچه اصلا تربیت نشده و بویی از ادب نبرده انگار نه انگار که من باهاش حرف می زنم انگار با دیوارم...... گاهی باور کنین دلم می خواد های های بشینم از دستش گریه کنم . اگه کسه دیگه ای به غیر از خودم بهش چیزی بگه بلافاصله گوش می ده اما اگه من بگم همون حرف رو گوش نمی ده انگار نمی شنوه ... بعضی وقتها نمی تونم به دیگران بگم که این بچه تو خونه اصلا این طور نیست می ترسم باورشون نشه فکر کنن دروغ می گم!!!!!! تنها که هست ساعت ها بازی می کنه یا تی وی می بینه نقاشی می کشه اما تا یکی رو می بینه ..........
مامان کسری جان من با پسرم سر دست شستنش مشکل ندارم ولی فکر کنم فوم مایع دستشویی براش بخری خوشش بیاد و تشویق بشه.
امان از لجبازی این بچه ها. من از سر کار که میام تو ماشین بعضی مواقع بچم دستمو گاز میگیره هر چقدر هم بهش میگم دستم آلوده است و .... تهدید میکنم دعواش میکنم توضیح میدم اصلا انگار نه انگار بعضی مواقع هم زبونشو لبشو به مانتو و کابشنم میمالم حاااااللللللللللللللللم بهم میخوره اههههههه.

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

اولا که نارسیس جون کلى از دست پسرت و حرفاش خندیدم :))بعد هم وایییییییییى مامان آریا مشکل من با شما یکى هست! دنیل تو خونه مخصوصا اگه باباشم نباشه حرفم رو بیشتر گوش میده اما امان از روزى که میرم ایران!!!!!!! اصلا یه کارایى میکنه که به قول شما انگار هیچى ما بهش یاد ندادیم! منم واقعا نمیتونم به همه توضیح بدم که این پسرک من تو خونه اینجوررى نیستا! خیلى هم اونجا که میرم جیغ میزنه!!!
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
مامان آریا جون کسری هم مهمون میاد به حرف مهمون خوب گوش میکنه نه حرف من
مثلا برادرم هرچی بهش بگه گوش میکنه _ میمیره براش _ چندوقت پیش با برادرم رفته بودیم مسافرت هر کاری که میخواستم انجام بده و گوش نمی کرد به برادرم می گفتم بهش می گفت و اونم سریع انجام می داد. وقتی تنها هستیم یعنی خودمون دوتا بیشتر به حرفم گوش میکنه ، به محض اینکه باباش میاد انگار یه آدم دیگه میشه .
بعضی وقتها میگم شاید چون من شاغلم و همیشه پیشش نیستم اینطوریه .
بچه ها یه چیزى منو امروز نگران کرده
بعد از یه ماه که داره مدام میره مهد و ابدا گریه نکرده دیروز یه بار و امروز هم وقتى باباش داشته تنهاش میذاشته گریه کرده!!! بعد هم که رته دنبالش مربیش گفته 3 بار امروز گریه کرده اما هیچ دلیلى پیدا نکرده واسه گریه اش!!!! حالا از فردا 10 روزى تعطیله اما کلا این جریان خیلى فکرم رو مشغول کرده!
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
مامان کسرى جونممممم تو چرا همه جا خودت و شاغل بودنت رو مقصر میدونى؟:)
نه عزیزم این شاخ شمشاد منم باباش که میاد زمین تا آسمون تغییر رویه میده!!!! کلا وقتى با یکیمون باشه مخصوصا با خودم ، بهتره
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
راستى چیز دیگه وقتى بچه ها اسباب بازى میبینن و میخوان براشون میخرید حتما؟
این پسر من هر مغازه اى که وارد بشیم یه چیز یا شایدم چند تا چیز انتخاب میکنه که البته اکثرا انواع روبات هاست!! ما اوایل براش میخریدیم اما دیدیم این سیرى نا پذیره و ما هم نمیتونیم هر روووووز بخریم!! بنابر این بهش میگیم که تازه خریدیم برات یا همینو دارى یا نه گرونه!!!! این اقا هم یاد گرفته اول هر چى میبینه اول به برچسب قیمت نگاه میکنه میگه :: ببینم چنده؟ آهان خوبه خوبه 6 تا 5 تاست!!!!!
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
مریلا جون چند وقت پیش کسری هم یه روز خیلی گریه کرد طوری که من یکساعت پیشش وایسادم و دیرتر رفتم سرکارم مدیر مهد گفت براش یه جایزه بخر بیار اینجا بهش بدیم و از روزی که جایزش رو گرفت خیلی بهتر میره
البته گریه کسری بخاط این بود که مربیش عوض شده بود حالا شما هم براش بگیر ضرر نداره خوشحال میشه
در مورد اسباب بازی با من بیاد بیرون چون میدونه من نمی خرم زیاد اصرار نمیکنه خونمون پر شده از توپ و ماشین و تفنگ و ... ولی وقتی با باباش باشه چون اون هر چی گفته براش خریده با التماس با گریه ... بابا من پسر خوبما ...
خلاصه باید بخره ... کلا از من بیشتر حساب میبره تا باباش .

میدونى مامان کسرى جون
حقیقتش من خیلى نگران شدم الان
چون که این فسقلى ها نمیتونن کامل توضیح بدن که چه اتفاقاتى افتاده میترسم یه چیزى تو محیطش باشه که اذیتش میکنه و نتونه به من بگه :( منم یه کم وسواس دارم تو این موارد!
خلاصه امروز خیلى سعى کردیم از زیر زبونش حرف بکشیم...از وقتى اومد 20 بار پرسیدم که لیندا رو دوست دارى؟ کیسى رو دوست دارى و......

به نظر شما ها دوستان چطور میشه تو این سن به بچه ها یاد داد که از اتفاقات بیرون از خونه بیشتر صحبت کنن بدون اینکه خودمون چیزى بهشون القا کنیم؟
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
مریلا جون کسری هم به ندرت از اتفاقات مهد حرف میزنه ولی وقتی هم چیزی بگه امکان نداره دروغ و بی اساس باشه بعدا که می پرسم میبینم راست گفته در مورد بچه های دیگه ...
اوایل خیلی نگران بودم برای همین بهش یاد داده بودم اگه کسی اذیتت کرد به مریم جون(مربیش) بگو دیگه اگه کسی اب هم می خورد به مربیش میگفت .
راستی میتونم بپرسم شما کدوم کشور زندگی می کنید ؟

نارسیس جون چه پسر بانمکی داری . البته همه ی بچه ها از این حرف ها می زنن. دختر من وقتی که دعواش می کنم و گریه می کنه توی گریه هاش می گه مامان جون بدی دارم و همین جوری گریه می کنه . وقتی که چند لحظه می گذره انگار نه انگار . میگه مامان جون خیلی دوستت دارم. این ها هم دست ما را خوندن و می دونن چی کارکنن.
پسر بزرگ من که الان کلاس اوله نسبت به این آنفولانزا خیلی حساس شده چون شنیده که چندین نفر دراثر این مریضی مردن برای همین تا خواهرش که 5 سالشه می خواد کار کثیفی بکنه میگه آنفولانزا می گیری ها ! و خودش خیلی مواظبه.
سلام دوستان خوب هستین
بچه ها خیلی نگرانم
نمیدونم چرا حس میکنم نمیتونم به دخترم خوب اموزش بدم
واقعا برای بالا بردن خلاقیتش و یادگیریش و اینکه باهوش باشه چه باید بکنم
از لحاظ قدی هم خیلی ریزه چه غذاهایی برای افزایش قد مفیده
مامانای گل سلام.... من دچار 1 مشکل روحی بدی شدم البته چند ماهی میشه.... نمیدونم چرا بیشتر شبا وقتی میخوام بخوابم تصویر افتادن بچم از ارتفاع زیاد تو ذهنم چرخ میخوره.... مثلا فکر میکنم فردا برم پاساژ قائم یکدفعه تصویر اینکه از طبقه 3 4 بچم سقوط میکنه و من باید چیکار کنم تو ذهنم میاد:(!!!؟؟؟ حتی وقتی رفتیم مسافرت رفتیم تو یه پاساژ چند طبقه بقدری حفاظ بلند داشت و ایمن بود که حتی یه بچه شیطون 6 7 ساله هم نمیتونست بره بالاش + منو همسرم کاملا مراقب پسرمون بودیم با این حال با وجود اینکه نزدیک 1 ماه از اون مسافرت میگذره گاهی تصویر افتادنش از طبقات همون پاساژ تو ذهنم چرخ میخوره.... شما هم فکر منفی و بد تو ذهنتون میاد؟؟؟؟ چجوری با این فکر مزخرف مبارزه کنم؟؟؟!؟!؟!؟
shnia جون این دیگه چه جور مشکلیه؟خودت واسه خودت مشکل درس می کنی ها.برو خدارو شکر کن که

کوچولوت چیزیش نیس هر وقت دیدی این فکرای مسخره داره شروع می شه سریع به یه موضوع دیگه فکر کن.

من که خیلی نگران پرنیانم هستم وزن کم و جثه کوچیکش یه طرف یبوست حاد و مزمنش هم یه طرف دیگه خسته

شدم اینقد دکتر عوض کردم همش بی نتیجه هر شب تا گریه نکنم آروم نمی شم حتی با تصورش هم بغض خفم

می کنه اما سعی می کنم به یه موضوع دیگه فکر کنم می دونم که غصه خوردن بی فایدس.

مطمئنم که شما هم می تونی روی تصوراتت کنترل داشته باشی. ذهنت رو درگیر یه مسئله دیگه کن. بوسس
خودم برای خودم مشکل درست میکنم چیه؟؟؟ میگم تو حال خواب و بیداری صحنه افتادنشو میبینم تا صبح کله پا میشم نمیتونم بخوابم تمام اعصابم مبریزه بهم من شاغلم روزی 9 ساعت از بچم دورم چطور میتونم بهش فکر نکنم؟؟؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز