2777
2789
عنوان

همه مامانهائی که کوچولوی متولد 85 دارن بیان با هم آشنا بشیم

| مشاهده متن کامل بحث + 752708 بازدید | 19721 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام به همه ماماناى خوبببببببب

R.A جون خیلى خوش اومدى به این تاپیک و ممنونم از توجهت ، آره باید بیشتر جدى باشم در مورد این پوشک گیرى.. راستى اسم دخملت چیه عزیزم؟


مامان آریا جون چقدر این مهدى که میگى جالب بود برام
خیلى خوبه که اینقدر روى استقلال بچه ها تاکید دارن.. واسه من خیلى دور از ذهنه که مثلا یه بچه 3 ساله بره ظرف و ظروفشو برداره و از همه بیشتر و عجیبتر این که غذا رو خودش بکشه !!!! :O
البته فکر کنم خودشون خیلییییییى کیف میکنن ها
الان چند وقته که موقعى که میخوام دست دنیل رو بشورم خودش شیر آب رو باز میکنه اینقدررررررر خوشحال میشه انگار که براش خیلى اهمیت داره که بتونه خودش بعضى کارها رو انجام بده..


بیان جون بیشتر پسرا به ماشین خیلى علاقه دارن .. اسباب بازى مورد علاقه پسر من روباته! در واقع انواع روبوت در هر سایز و مدلى تو خونه و ماشین ما یافت میشه.. به کارتون هایى هم بیشتر علاقه نشون میده که روبوت توش باشه.. البته به لودر و ماشینهاى ساخت و سازى هم علاقه داره خیلى ..و بعد از اون به حیوانات پلاستیکى که کاملا مشابه حیوانات واقعى باشن


مامان کسرى جون من یه چیز جدید کشفیدم:(

این پسر من از WC یه کمى ترس داره یعنى بیشتر از WC هاى غریبه!! این چند روز که برده بودمش اینور اونور چند بارى بردمش WC بیرون که تشویقش کنم جیش کنه بعد همچین مترسید و میچسبید به من که دلم کباب شد.. من تو خونه رو WC یه دونه از این نشیمن هاى مخصوص بچه ها گذاشتم که اندازه اش بشه و بتونه راحت بشینه.. شاید به خاطر همین فکر میکنه اگه اون نباشه ممکنه بیوفته اون تو!!!
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
راستى شاینا جون پسر من اینجورى نبود هرگز
در مورد شراکت تو اسباب بازى هاش خیلى حساسه و خساست به خرج میده اما خیلى با کسى درگیر نمیشه.. نمیدونم شاید اگه بیشتر بهش یاداورى کنى بهتر کنار بیاد با بچه ها
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
نه ماریلا جان من تازه دیشب فهمیدم موضوع چیه.... میدونی بچه من وقتی 1 ساله بود زمانی که شروع به راه رفتن کرد فقط کافی بود بهش بگم جلو ... دعوات میکنما . کلی خودشو جمعو جور میکرد خیلی هم براش مهم بود اگه دعواش میکنم کسی نباشه و نبینتش منم همیشه میبردمش تو جای خلوت بهش یادآوری میکردم مواظب رفتارت باش وگرنه جلوی ... دعوات میکنم.
دیشب که داشتیم میرفتیم خونه به من گفت مامان نینی رو ببین بغل باباشه. گفتم آره چه نازی کوچلویی...... یکدفعه گفت میخوام بندازمش تو سطل آشغال!؟!!!!! تو سطل آشغال؟؟؟
OopS!!! پسرم خیلیییییییییییییییییییییییی حساسسسسسسسسسسسسسسسسسه خدای من......
کارم در اوووووووووووووووووووووووووووومده
سلام به همه
مریلا جون کسری هم از دستشوئی میترسه و این در حالیه که من هیچوقت مثل بعضی از مادرها برای تنبیه یا تهدیدش بهش نگفتم اگه فلان کار رو بکنی باید توی دستشوئی یا حمام و ... تنها بمونی ... نمیدونم این ترس ناشی از چیه .
شنیا جون کسری با بچه ها خوبه اگه بچه ای اذیتش نکنه کاری باهاش نداره تازه اذیتش هم بکنن تنها کاری که میکنه اینه که به من یا مربیش میگه ولی با بزرگترها اصلا راحت نیست و خجالت میکشه و صحبت نمی کنه خیلی دوست دارم با همه راحت باشه و صحبت کنه .
بچه ها جون من چند روزى هست که فهمیدم دنیل خیلى از نظر اجتماعى تغییر کرده خیلى از این بابت خوشحالم:) خیلى اجتماعى تر شده تو جمع خیلییییى صحبت میکنه اصلا بهم نمیچسبه و فکر میکنم اینا همه تاثیر مهده
اوایلش که شروع کرده بود مهد رو ، مربیش میگفت که زیاد صحبت نمیکنه بیشتر شنونده هست اما چند روز پیش گفت که دائم حرف میزنه :)

مامان کسرى جون
این پسر من خیلى چند ماه پیش به داستان علادین علاقه پیدا کرد و هر شب میگفت برام تعریفش کنید خب یه قسمت از این داستانم اینجوره که مثلا یه آقاى بدجنسى این پسرک رو میندازه تو چاه!! تا مدتها این دنیل ما چاه ، محور همه داستانهاش قرار گرفته بود!!!!! نمیدونم شاید ترسش به WC هم یه جورایى مربوط میشه به همین چاهه!!!
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
سلام مریلا جون چقدر خوب که پسرت اجتماعی تر شده ، خوشبحالت من هم خیلی دوست دارم کسری راحت با دیگران صحبت کنه ولی با اینکه مهد میره ولی با دیگران راحت نیست یعنی اصلا صحبت نمی کنه .
راستی دنیل روزی چند ساعت مهد میره ؟
اصلا" هم چیز خوبییییییییییییییییییی نیست. پسر من با هیچ کسسسسسسسسسسس رو دربایستی نداره اگه بدونین وحشتناکه نه با بچه های کوچیکتر و بزرگتر از خودش نه با باباها نه با پلیسسسسسسسسسسس...... سرو تن میشوره میندازه رو بند رخت بخدا من اصلا اینجوری نبودم و نیستم بشقاب شکونده بود مامانم اومد دعواش کنه گفت منو دعوا نکن من بچم!!!!! تو خونه هم هنوز دهنم باز نشده به من میگه دعوام نکنیا ناراحت میشم گریه میکنم . شورتشو مبخوام پاش کنم کج بشه میگه مامان ... داره سلام میکنه. شبا براش کتاب میخونم بعد میدم دستش که اونم برام بخونه داستان یه کتاب دیگشو میگه و میخنده.
مامان کسرى جونم
پسرم معمولا صبح بین 8:30 تا 9 به مهد سپرده میشه و ساعت 1:30 باباش میره دنبالش...کسرى چى؟ راستى میاد خونه میخوابه؟ دنیل که تا میرسه میگه خوابمممم میادددددد..الانم لالا کرده :)
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
خب شنیا جون خودت که بهتر میدونى منفى کارى خاصیت سن 3 سالگى هست که تو بعضى بچه ها از 2 نیم سالگى شروع میشه..
ای واژه خجسته آزادی ... آیا به عمر من تو تولد خواهی یافت ؟...
آیا تو پا به پای فرزندانم رشد خواهی داشت ؟
مریلا جون کسری از 8 صبح تا5/2 بعدازظهر تو مهده بعضی وقتها تو مهد میخوابه چون زود نهار میخورن بعضی وقتها میاد خونه میخوابه - کلمات انگلیسی رو داره یاد میگیره قران هم بهشون یاد میدن سوره های کوچیک رو یاد گرفته
موسیقی و نقاشی و کاردستی هم دارن
سلام به همه مامانا
شنیا جون رفتار پسرت مختص سنشه . بهترین رفتار با پسر گلت این که بعد از انجام دادن بعضی از رفتارهاش هیچ عکس العملی نشون نده (یعنی نه بخند نه دعواش کن ) کاملا خون سرد بعد از مدتی چون هیچ توجهی نمی بینه فراموشش می کنه
در رابطه با برخورد با بچه های دیگه خودت بشین و با هاشون بازی کن قواعد بازی را بهش یاد بده وقتی دیدی داره زور می گیه برای یه مدتی بازیش ندید و خودت با دوستاش بگید وبخندید تا این که خودش برگرده و معذرت بخواهد
در رابطه با منفی کارهاش پیش خودش برای هیچ کس تعریف نکن .
سلام مامانهای گل ومهربون
shniaجون پوریا هم یه مدت اینطوری شده بود یه روز رفتیم مهمونی اونجا با یه پسربچه شیطون 6ساله دوست شد وخیلی باهم بازی کردن ومن هم در اتاق رو باز گذاشته بودم وهی بهشون سر میزدم تا کار بدی نکنند ولی باز چیزی که میترسیدم اتفاق افتاد وقتی اومدیم خونه پوریا شورتش رو کشید پایین وگفت میخوام نشونت بدم من هاج واج مونده بودم چه کار کنم خودمو کنترل کردم ودعواش نکردم فقط گفتم مامان جون اینو از کی یاد گرفتی اونم همه چیزو با خنده برام توضیح داد که اون پسره مال خودشو نشون داده وبه پوریا هم گفته نشون بده که خوشبختانه پوریا اینکارو نکرده ولی تا یه مدت این رفتار تو ذهنش مونده بود وشورتش رو میکشید پایین ومیگفت میخوام نشون بدم هر وقت میرفت دستشویی دیگه شلوار پاش نمیکرد وفرار میکرد مونده بودم چی بهش بگم شوهرم هم خیلی رو این چیزها حساسه چند بار بهش گفتم مامان ببین همه آدمها شورت وشلوار پاشونه تو خیابون مردمو نشون میدادم ومیگفتم ببین آدم بزرگها همه شلوار دارن ودر نمیارن تا کسی اونهارو ببینه این کار زشته تودیگه بزرگ شدی اونم که دوست داره بزرگ بشه وقتی میره حموم شورتش رو درنمیاره همش میگه منم مثل آدم بزرگها میرم حموم شورتم ودرنمیارم فعلا این کار از سرش افتاده تا بعد ببینم دوباره تکرار میکنه یا نه
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز