هیچ وقت فکر میکردین بچه داری اینقدر وقت گیر و سختتتتتتتتتتتت باشه

ساینا150

عضویت: 1389/02/02

تعداد پست: 36

سلام
آی گفتید. منم دست تنهام و خودم تنها دارم بچمو بزرگ میکنم با اینکه سختیهای زیادی تو زندگیم کشیدم به نظرم این یکی از همش سخت تره. باور کنید وقت نمیکنم برم واسه خودم یه جفت جوراب بخرم. ولی من فکر میکنم یه روزی همه این سختیها یادمون میره چون اگه آدم یادش نمیرفت مگه میشد کسی بچه دوم سوم و.....بیاره. البته من که میگم غلط کنم بازم بچه بخوام

1389/10/07

|

13:25

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

somi192

عضویت: 1388/09/26

تعداد پست: 574

منم روزای اول خیلی گریه میکردم البته بیشتر درد سینه رو بهونه میکردم...که خداییش هم دردش از زایمان بدتر بود..اما حس میکنم بچه حتی یه گریه مفصل رو هم از ادم میگیره..چون میگی وای الان شیرم کم میشه..پس بزنم به بیخیالی

1389/10/07

|

13:26

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

مامان_نی_نی275

عضویت: 1388/02/16

تعداد پست: 1115

خیلی سخته و مسئولیت زندگی خیلی سنگین تر میشه دیگه ادم برای خودش زندگی نمیکنه
مامان منم میگه اما خودشم قبول داره که بچه داری های گذشته تا الان زمین تا اسمون فرق میکردهه
انقدر اموزش و صد تا غیر انتفاعی و ... نبوده

1389/10/07

|

13:28

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

گلي31815

عضویت: 1388/01/25

تعداد پست: 5196

من تا 6ماه در کنار خانواده ام بودم
اما بازم بیشتر کارها با مادر هست مخصوصا وقتی شیر مادر میخوره . لباسهاش میخوام با دست بشورم بخاطر حساسیت به هر حال کلی درگیر کردم خودمو .

(السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا)

1389/10/07

|

13:28

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ANI33025

عضویت: 1386/08/05

تعداد پست: 203

به نظر منم واقعا سخته ... کسیکه میخواد مادر بشه اول باید ببینه میتونه از خودش به طور کامل بگذره یا نه ... اگه واقعا میتونه و میخواد که همه وقت و زمانشو بگذاره واسه این موضوع اونوقت بچه بیاره وگرنه اشتباه محضه ...از وقتی نطفه بسته میشه تا دم مرگ این سختی و مسئولیت باهامون هست ... درسته که الان خیلیا دلشون میخواد جای ماها باشن ولی باور کنین همونایی که مدتهاست منتظر بچه هستن به بچه دار شدن فقط غریزی نگاه میکنن و عاطفی و هیچ کس تا حالا ننشسته با خودش فکر کنه راجب به مشکلات بعدش ... هر چی هم بره جلوتر و بزرگتر بشه مشکلاتش باهاش بزرگتر میشه و مسئولیتهاش بیشتر ... ولی خب چاره ای هم نیست این طفلکا تقصیر ندارن ما خواستیم که اونا الان هستن پس باید و باید همه جوره باهاشون باشیم و براشون تلاش کنیم ... حالا اینکه در کنار بچه داری چجوری واسه خودتم باشی و سختیاشو آسون کنی برمیگرده به هنر خودت ... یعنی بخوای به موضوع کسل کننده و بی حوصله نگاه کنی یا هدفدار و دوست داشتنی ...

1389/10/07

|

13:28

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ساینا150

عضویت: 1389/02/02

تعداد پست: 36

سمی جون نگران نباش با اینکه سخته ولی 40 بچه که بگذره واقعا بهتر و قابل تحمل تر میشه منم همه این بدبختیها رو داشتم ولی بچم 23 روزش که شد تنها شدم و بالاخره یه جوری از پسش بر اومدم خدا ان شاءالله بازم بهم قدرت بده که بتونم ادامه بدم

1389/10/07

|

13:29

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

الهام_مامان_آرینا

عضویت: 1388/06/11

تعداد پست: 1604

من از روز اول تنها بودم
سخته ولی شیرین

1389/10/07

|

13:31

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

ژیلوان1

عضویت: 1388/07/25

تعداد پست: 267

من هیچ وقت نوزاد رو از نزدیک ندیدم
کسی به من نزدیک ،نی نی نداشت که من ببینم بچه داری یعنی چی؟
یهویی دیدم که تمام زندگیم ریخته به هم
اما الان خوشبختانه خدا رو شکر به نسبت راحتم

1389/10/07

|

13:33

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

sepidar27889

عضویت: 1389/10/02

تعداد پست: 177

آره واقعا سخته ولی من شاغل نیستم گاهی میگم کاشکی می رفتم سرکار لااقل اینقدر از جامعه دور نبودم از خودم بدم میاد میگم لیسانس گرفتم بشینم خونه بچه داری کنم

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت زوووووووو...تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود.

1389/10/07

|

13:34

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

sepidar27889

عضویت: 1389/10/02

تعداد پست: 177

آره واقعا سخته ولی من شاغل نیستم گاهی میگم کاشکی می رفتم سرکار لااقل اینقدر از جامعه دور نبودم از خودم بدم میاد میگم لیسانس گرفتم بشینم خونه بچه داری کنم

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت زوووووووو...تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود.

1389/10/07

|

13:34

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

sepidar27889

عضویت: 1389/10/02

تعداد پست: 177

آره واقعا سخته ولی من شاغل نیستم گاهی میگم کاشکی می رفتم سرکار لااقل اینقدر از جامعه دور نبودم از خودم بدم میاد میگم لیسانس گرفتم بشینم خونه بچه داری کنم

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت زوووووووو...تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود.

1389/10/07

|

13:34

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

somi192

عضویت: 1388/09/26

تعداد پست: 574

دیروز پای بچم سوخته بود کهنه گذاشتیم براش...هی عوض میکردیم...میشستیم و پهن میکردیم...یاد قدیمیا افتادم//////..................تازه اکپر کارهارو مامانم میکرد و ناهار شام میذاشت..باز اخر شب میت بودم

1389/10/07

|

13:35

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

پرستش25

عضویت: 1387/10/22

تعداد پست: 167

از زمانیکه بچه از رحمت بیرون میاد حس سنگین مسئولیت آنچنان روی شونه هات کوبیده می شه که تا وقتی زنده ای هر روز سنگین تر می شه .همیشه از خدا دمی خوام آخر و عاقبت بچه ها رو بخیر کنه که دیگه بیشتر از این اسیر نباشیم.

1389/10/07

|

13:36

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

آنا(مامان_پارمیس_کوچولو)

عضویت: 1389/07/06

تعداد پست: 1121

وای دوست جونا من تازه باردار شدم........ ولی خیلی دوست دارم نی نی ام سالم و سلامت بدنیا بیاد و ازش مراقبت کنم........ یه نظر منم البته سخته ولی خوب هر چی بچه بزرگ تر می شه راحت تر می شه وقت بیشتری رو ادم می تونه به خودش اختصاص بده.............. وای ولی خیلی شیرینه

1389/10/07

|

13:37

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

{heni}

عضویت: 1389/08/15

تعداد پست: 6062

سلام یه سوال شیرینیش بیشتره یا سختیش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

1389/10/07

|

13:39

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب