2777
2789

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مهراوه جان مرسی از صحبتات گلم. عزیزم من خلاصه نوشتم.. اون روز براش کامل توضیح دادم.. که هنوز توی شکمم نبودی ..بعدا خدا تو رو گذاشت تو شکمم و از این حرفها. اما ساینا از اون بچه هاییه که راحت نمیشه قانعش کرد.. و دیگه اینکه مهراوه جون ساینا رابطش با بچه ها خوبه و معمولا اول خودش میره سمتشون و اسمشونو می پرسه و کلا رابطه برقرار می کنه. منظورم رابطش با بزرگترا بود. اونایی رو که نمی شناسه تحویل نمی گیره و دوست هم نداره اونا تحویلش بگیرن!
یه چیز دیگه اینکه ما دو سه ماه پیش واسه چکاپ و کلا واسه چک کردن تنبلی چشم ساینا رو بردیم پیش چشم پزشک اما به محض دیدن اون دستگاه ها و.. دو تا دستاشو گذاشت رو چشماش و محکم نگه داشت و هرکاری کردیم و باش صحبت کردیم که بیا از پشت دستگاه کارتون ببین و خیلی خوبه و.. و هرچی دکتر تلاش کرد بی فایده بود.. تازه قبلشم کلی براش زمینه رو فراهم کرده بودم و تشویقش کرده بودم اما همونطور که گفتم راحت نمیشه قانعش کرد... زیر بار نرفت. دکتر هم گفت تا همکاری نکنه فایده نداره. زورکی نمیشه.
راجع به فرزند دوم که من حتی فکرشم نمی کنم فعلا!!! از محالاته! هم به خاطر وابستگی ساینا هم حسادتهاش و هم اینکه فعلا زوده. باید بچه ی اول بزرگ شه و وابستگی خیلی زیاد نداشته باشه که بعد بشه فکرشو کرد. این نظر منه البته. به قول داداشم اگه فکر بچه ی دوم رو بکنم ساینا می کشتش!!!
دارم پستهای قبل رو یکی یکی می خونم تا اونجا که بشه.. یه جا دیدم راجع به به دنیا اومدن نی نی گفتین. من خودم به ساینا اینجوری گفتم. گفتم عزیزم خدا تو رو گذاشت تو شکمم که من و بابا و بقیه خوشحال خوشحال بشیم. بعد که توی شکمم بزرگ شدی در زدی.. چند بار پشت سر هم در زدی و خانوم دکتر مهربون در رو باز کرد و اومدی بیرون توی بغلم.
مهراوه جون یه جا دیدم گفته بودی محمدآیین دوست داره کوچیک بمونه. ساینا هم دقیقا اینجوریه. میگه من کوچولوم. بعد ادای بچه کوچولوها رو درمیاره/. دراز می کشه دستها و پاهاشو می بره بالا و تکون می ده و صداشو عوض می کنه..حتی گریه ی نوزادی !.. بعد هم می گه هنوز کوچولوم نمی تونم حرف بزنم!!! به مامانهای باردار از جمله مامان النا تبرییییییییک می گم. ایشالا به سلامتی زایمان کنین. لیلی جان الان خوندم که از ایران رفتین. به سلامتی. ایشالا هرجا که هستین خوش باشین. قطعا هایا جونمم اونجا امکان پیشرفت و موفقیتش در آینده بیشتر خواهد بود....
سمانه جان پس من اشتباه متوجه شدم ... ولی در کل همه حالتایی که از ساینا جون گفتی به نطرم طبیعیه کاملا بچه ها گاهی بیخودی سریه چیزی زووووم میکنن و ول کن نیستن ساینا جون هم به اینکه محبت شما رو کامل جلب کنه حساس شده راستی چه عکس قشنگی ازش گذاشتی..[smiley]s/sm_29.gif[/smile راستی سه نی نی دیگه هم داره بهمون اضافه میشه دختر سعیده جان پسر انیس (مامان النا) و دختر دوم یاس نقره ای
سمانه جان تو هم که بیداری!1 محمدآیین هنوز هم به جمله وقتی بزرگ شدی حساسیت زیادی نشون میده اتفاقا صحبت حساسیت بچه ها رو میکردم میخاستم برات اینو تعریف کنمنه البته اداهای بچگونه در نمیاره ولی همش میگه من میخام سه سال و نمیمم بمونه و نمیخام بزرگ شم..
لباسای دخترانه http://behpoosh.blogfa.com/category/7?p=2 پسرانه http://behpoosh.blogfa.com/category/8 شال و کلاه http://behpoosh.blogfa.com/category/2 دستکش http://behpoosh.blogfa.com/category/1 عروسک http://behpoosh.blogfa.com/category/10 کیف http://behpoosh.blogfa.com/category/3 پاپوش http://behpoosh.blogfa.com/category/4 تزیینی(جهیزیه) http://behpoosh.blogfa.com/category/9 ست های آتلیه ای http://behpoosh.blogfa.com/category/11 پیش بند http://behpoosh.blogfa.com/category/5 جا موبایل و تبلت http://behpoosh.blogfa.com/category/12 تل و هد بند http://behpoosh.blogfa.com/category/13 در صورت داشتن سوال ویا جهت سفارش تماس بگیرین یا مسیج بدین 09379263987
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   baransiyah7676  |  7 ساعت پیش
توسط   avaz76  |  9 ساعت پیش