مرسی که به یادم هستین نازیلا .. فکر نکنم وایبر رو نصب کنم ... دوس ندارم اما اگه یه زمانی نصب کردم حتما حتما شماره میدم بهتون نی نی ما هم یک عدد شاهزاده می باشد 
مبارکه انیس،پس النای شیطون برادر دار شد،حالا میتونه با داداشیش حسابیییییی بترکونه هاااااااا،بارداری دومت راحته؟
سلام دوستای خووووبم انیس جان مبارک باشه . انشالله قدمش خیر باشه. التماس دعا داریم خیلی مادر دو فرشته کوچولو.
منم یک هفته ای هست که به صورت تمام وقت جای جدیدی مشغول به کار شدم. بهداد هم همچنان پیش مادر مهربانم هست و من دلم براش خیلی تنگ میشه . صبح ها که من میام سرکار اون خوابه و غروب ها هم حاضر و آماده است برای پارک رفتن و منم با تمام خستگی در خدمت گل پسر. خدا نگه داره مامانم رو که شاممون آماده و خونه مرتب و گل پسر شاد و خندون تحویل من میده و برای همین میتونم راحت یکی دو ساعتی تو پارک بازی کنیم .
نگار جان همیشه به شادی و عروسی. منتظر عکسهای خوشگل یحیی جونی خوش تیپ در عروسی عمه جان هستیم. مهراوه جان جای شما هم با آیین خان شیطون و دانشمندمون خالیه . خیلی دوست دارم وقتی میاین و از کوچولوها مینویسین . دلم برای روزهای قدیم خیلی تنگ شده . دیشب رفته بودم تاپیک قدیمی و یکمی یاد اونروزها کردم و دلم برای همتون تنگ شد. میبوووووسم همه فرشته های بی بالم رو
پانی عزیزم.... بازم به تو دوس بامعرفت که با اینکه اونور هم هستی هنوز اینجا رو فراموش نکردی... حالا دیگه راز سوت و کوری اینجا رو کاملا درک میکنم.... ولی هر کار کردم نتونستم ارتباط خوبی با وایبر برقرار کنم. راستشو بگم که اصصصصصلا ازش خوشم نمیاد. قبول داری تو گروه خودمون هر حرفی زده میشه جز اون چیزی که به درد تربیت بچه هامون بخوره؟! آخه خوب عامل دوستی ماها همین فسقلی ها بودن دیگه. حالا که دیگه نگرانیمون از قد و وزن و فرنی خوردن یا نخوردنشون برطرف شده دیگه هیچ کس صحبتی از مسایل مربوط به اونا نمیزنه.... بابا ناسلامتی بچه هامون سال دیگه میرن پیش دبستانی 2 ! البته من اونجا فکر نکنم بیشتر از دو یا سه تا تکست یا عکس چیزی گذاشته باشم. چیزی که باعث شده از تو گروه بیرون نیام اینه که لااقل می تونم ازتون اونجا یه خبری بگیرم. اینجا رو که همه فراموش کردن.... من فقط از وایبر برای برقراری ارتباط با دوستان شهرستانیم که تعدادشون هم کم نیست استفاده میکنم.... بگذریم.... ما دوشنبه از مسافرت مارکوپلوییمون برگشتیم.... هنوز خستگی این راه طولانی تو تنم مونده.... از تهزان به سبزوار ..... از سبزوار به مشهد ... از مشهد به بیرجند ..... و از بیرجند به تهران! ولی در کل مسافرت خوبی بود و خیلی خاطره انگیز شد. مخصوصا اینکه من تو این دو تا شهر دوستان هم خوابگاهیم رو دیدم و هر سه تامون تو مشهد و در حرم رضوی دوباره بعد هشت سال همدیگرو ملاقات کردیم....
راستی کار جدید مبارک! پس مامان اومدن پیشتون. خدا مامان رو براتون حفظ کنه و بهشون سلامتی بده. خیلی خوبه که خیالت از بهداد راحته.... ببوسش.
سمیرا جون :* اره درگیر بودم اونم چه درگیری! ببوس سارای گلم رو :* چه خانمی شده ... کاش اون عکس خوشگلش رو اینجا هم بزاری....
مهراوه جون برگشتی تهران؟! از محمد آیین بگو.... من عاشق این حرف زدناشم! ببوسش.... این روزا خیلی ناامیدم..... نه از خدا (نعوذ بالله!) بلکه از خلق خدا!!! بعد این عروسی ایییییینقد از فک و فامیل بدم اومده که دیگه نمی خوام با هیچ کدومشون ارتباطی داشته باشم.... فامیل خودمم که هیییییچ . به درد لای جرز دیوار هم نمی خورن.... این روزا دعام فقط اینه : خدایا از اونایی که امیدم رو ناامید کردن نمی گذرم! همین! اعصابم خورده شدیییییید!
نگار جون خسته نباشی خواهر،خدا رو شکر که به سلامتی رفتید و برگشتید و بهتون خوش گذشته... ما هم متاسفانه دو روز قبل از عید فطر عموی بسیااااااااار نازنینم رو بطور ناگهانی از دست دادیم و هنوز هممون تو شوکش هستیم و واقعاً باورش برامون خیلی سخته،انشالا خدا همه رفتگان رو بیامرزه و بهمون این درک و شعور رو بده که قدر تمام لحظات زندگیمون و همینطور اطرافیان مون رو بدونیم و با یه حرف یا عمل خواسته یا ناخواسته باعث رنجششون نشیم...
نگار جون به کسایی هم که اعصابتو خرد کردن اصلاً فکر نکن،حیف نیست انرژی منفی اونا رو تو خودت نگه داری!!!!امان از این مردم که گاهی وقتا با این زبونشون چه کارها که نمیکنن
وایبر هم گاهی یه سر بزن،بیشتر جنبه سرگرمی داره تا آموزشی،خوشحال میشیم بهمون سر بزنی،اونجا تقریباً بیشتر در جریان حال همدیگه و اتفاقات هستیم...
وایبر هم گاهی یه سر بزن،بیشتر جنبه سرگرمی داره تا آموزشی،خوشحال میشیم بهمون سر بزنی،اونجا تقریباً بیشتر در جریان حال همدیگه و اتفاقات هستیم...
سلام دوستای خوبم نگار جان زیارت امام مهربان و دوستان قدیم قبول خواهر جان نبینمت غمگین و نا امید باشی . تو همیشه نوشته هات برای من پر از انرژی مثبت بوده ، آرزوم اینه که دلت آروم شده باشه خدا خیلی بزرگه و خوووودش داناست به همه چیز پس توکلت به خودش باشه . منم این روزهاااااا شدیدا تمرین توکل و اعتماد به خدا میکنم شاید که ذره ای به آرامش برسم تو این روزگاری که همه دنبال این واژه دست نیافتنی هستن
منم تو وایبر بیشتر از دوستانی که راههای دور هستند خبر میگیرم و البته تا حدودی هم برام سرگرم کننده است . رو مطالب خوبش فکر میکنم و بعضی عکسها رو دوست میدارم. و مهمتر از همه دلم ضعف میره برای فرشته های کوچولوم که دارن روز به روز بزرگ تر و شیرین تر میشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز