2777
2789
عنوان

شوهر نا مردم😢😢

| مشاهده متن کامل بحث + 562 بازدید | 33 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



میشه بگی مثلا برگشت دقیقا چ رفتاری کنم؟؟؟دقیق بگو توروخدا

بی تفاوت باش تا نقطه ضعف ازت نگیره والا مقصرم بوده بعد قهرم می کنه😕

سعدیا گفتی که مهر ش میرود از دل ولی...مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد
میشه بگی مثلا برگشت دقیقا چ رفتاری کنم؟؟؟دقیق بگو توروخدا

من بودم سکوت میکردم تا ببینم خودش چه رفتاری نشون میده معمولا سکوت زن باعث میشه مرد پشیمون بشه و بخواد جبران کنه برا من که اینطوریه شما بهتر اخلاق شوهرتو میشناسی 

مثلا اومد اگر خرف زد باهاش حرف بزنم یا کش بدم؟؟یا باهاش قهر باشم کلا؟؟

از آدمای دیگه نظر نخواه مگر اینکه خودت و شوهرتو کامل بشناسن...هر آدمی رفنار خاصی داره.مثلا شوهر من اگه بود و میومد خونه بهش محل نمیدادم دیگه تا آخر عمر باهام حرف نمیزد.ببین شوهرت چطوریه طوری رفتار نکنی بدتر بشه

اگر مقدوره برای آرامش روح برادر جوون‌مرگم صلوات بفرستید.    با زور و دعوا و تهدید ازدواج کردم. از اون روز دیگه رنگ خوشی ندیدم. تمام آرزوهایی که داشتم و در مسیرشون بودم دود هوا شد. شوهرم و خانواده‌ش نمی‌تونستن تحمل کنن موقعیت منو. نمیتونستن خودشون رو بالا بکشن، منو محکم کوبیدن زمین. از اون روز نماز و چادرمو گذاشتم کنار. دیگه هیچ امیدی ندارم. هرشب وقت خواب یه دور سناریو می‌چینم که خودم و بچه‌هام قرص بخوریم و بخوابیم و صبح بیدار نشیم. دلم شکسته. ده سال از جوونیم تباه شد. میشه یه روز از دست این مرد خلاص بشم؟ یا قراره این آرزو رو هم به گور ببرم؟
از قهرم میترسه.از حرف نزدنم میترسه

خب پس سرسنگین باش اما خیلی کشش نده خسته بشه.ولی در کل هیچی بهتر از این نیس که وقتی عصبانیت طرف مقابل فروکش کرد بشینی آروم و منطقی باهاش حرف بزنی

اگر مقدوره برای آرامش روح برادر جوون‌مرگم صلوات بفرستید.    با زور و دعوا و تهدید ازدواج کردم. از اون روز دیگه رنگ خوشی ندیدم. تمام آرزوهایی که داشتم و در مسیرشون بودم دود هوا شد. شوهرم و خانواده‌ش نمی‌تونستن تحمل کنن موقعیت منو. نمیتونستن خودشون رو بالا بکشن، منو محکم کوبیدن زمین. از اون روز نماز و چادرمو گذاشتم کنار. دیگه هیچ امیدی ندارم. هرشب وقت خواب یه دور سناریو می‌چینم که خودم و بچه‌هام قرص بخوریم و بخوابیم و صبح بیدار نشیم. دلم شکسته. ده سال از جوونیم تباه شد. میشه یه روز از دست این مرد خلاص بشم؟ یا قراره این آرزو رو هم به گور ببرم؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز