2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7046744 بازدید | 684544 پست
سه ماه گذشته از هایپر شدن صد در صد یادشون رفته، راستی شما الان تو چه مرحله ای هستین

منم انتقالم عزیزدلم منم سه ماه بعد از پانکچر دارم میرم خداروشکر ک رفتم استراحت واقعا سخت بود عملای آسیت هوووووف،

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مامان سبحان جون شما تکونای وروجکتونو شروع شده؟

عزيزم نه فعلا ، يه موقع هايي مثل نبض يك چيزي هست ولي خيلي كم ، براي دخترم زودتر شروع شد چون جفتم خلفي بود ولي الان جفتم قدامي هست فكر كنم ديرتر شروع ميشه .

ممنونم دوست گلم بخاطر محبتت 🌹 با قلبم پراز درد میخوام هیچ هیچ بنده ای تو این راه نباشه !

الهام جون عزیزم خیلی ناراحت شدم و چشام اشک جمع شد

متاسفم،الهی هممون خلاص شیم ازاینهمه دکتر رفتنا

هیچوقت نمیتونم چیزی بگم به کسی و احساس تاسف کنم چون هیچی هیچی نمیشه گفت و قلبم پره درد میشه

پروردگار من! تو رو جون اون حبیب ازلیت کسی که دوسش داری یعنی علی (علیه السلام)                                             این چندروز که آسمون نزدیک تره دریاب...                    خدایا دریاب...                                                        خدایا دریاب.... تو خودت گفتی بیا من اومدم...یا کریم یا رحیم یا  غفور                                                        رمضان ۹۸/۳/۱۱ روز۲۶رمضان
منم انتقالم عزیزدلم منم سه ماه بعد از پانکچر دارم میرم خداروشکر ک رفتم استراحت واقعا سخت بود عملای آ ...

من عمل آسیت نکردم یعنی اونقدر شدید هایپر شدی؟ الان انتقال دادی؟ "من دارم داروهای انتقال میخورم، 

میشه بگی عزیزم چیا خوردی قبل وبعدانتقال،اره شنیدم استراحت مطلق خوب نیست خون به رحم وجنین نمیرسه خدب

من  رژیم خاصی نه قبلش نه بعدش نداشتم 

کلا همی خورد و خوراکم مثل روزای عادی بود غیر از ادویه جات و زعفران 

چیزایی که من احساس کرد باعث مثبت شد اول اینکه اصلا استرس نداشتم چه قبل انتقال وموقع انتقال وسه چهار روز اول حتی باور میکنی به هیچی فکر نمیکردم 

و اینکه خودم هیچ مشکلی نداشتم از لحاظ سلامت

ایمان داشتم که خدا بخواد میشه و اینکه چهار روز اول به ازای هر ۱.۵ ساعت یه رب اروم قدم میزدم

  

وجالب اینجاست همسرم  چند ماه قبل از انتقال خواب دیده بود که خدا بیامرز مادرش یه دختر کوچولو رو بدستش میده و میگه این دختر شماست تا الان پیش من امانت بود از این به بعد تحویلتون میدم 

با تمام وجود از خدا میخوام این روزای قشنگ قسمت همه چشم انتظارا بشه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز