2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7048021 بازدید | 684638 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام دوستان من دیروز انتقال داشتم ، برام دعا کنید ،فقط دچار مشکل شدم یبوست، که دکتر بهم شربت منیزیم هیدروکسید داده پسیلیوم داروی گیاهی خوردم روغن زیتون هر چی که فکر کنید نمی دونم چی کار کنم؟
الی جون تو یکی از صفحات در مورد یبوست یه چیزایی گذاشتم! فهرست صفحه اولو یه نگاه بنداز! آبم زیاد بخور! خصوصا ناشتا! خاکشیرم خوبه!
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
mona139521: دوستایی که بعداز انتقال و هایپرشدن دچار یبوست شدید میشید، یه تجربه ای که واسه خود من اتفاق افتاد و بعد از هایپر شدن شدیدا دچار یبوست شدم، این بود که گلبرگ گل محمدی رو خوب پودر کنید و با ماست یا با چایی یا آب یا دوغ بخورید عالیه، خیلی هم زود اثر میزاره!
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
الی جون عزیزم پس ایشالله به زودی مامان الی میشی!!!
مبارکت باشه!
ایشالله خبر بتای تپل مپل و لگد مگدا و تولدشون رو بدی!
خدا به بزرگی امید، ایمان و شکرگزاری داشته هاست که میبخشد. بابت تک تک داشته هایم بخصوص همسر بینظیر و پرنسس مامانیم و معجزه شیرینم سپاسگزارم.** turkana1378@gmail.com
نانازجونم/الی جونم به امید خدا که مامانید بچه ها فقط توکلتون رو بخدا کنید من واقعا به این موضوع پی بردم که باید خدا بخواد و مطمئن باشید اون بهترینها رو برای بنده هاش رقم میزنه/امیدوارم که خواست خدا با خواسته دل شما یکی بشه و بزودی طعم مادر شدن رو بچشید راستی الان جوجه های من دارن واسه خودشون وول میخورن/از خدا میخوام که قسمت تک تک دوستام بشه
خدای مهربونم نی نیامو به دستای مهربون تو میسپرم خودت فقط حافظشون باش
ترانه عزیزم منم همین درد تو رو تجربه کردم منتهی در بارداری طبیعی و یادم میاد ک با دل درد شدید و خونریزی رفتم دکتر و سونو کرد گفت تشخیصم EPو منو فرستاد آزمایشگاه ک من تمام مدت تا جواب آماده بشه دعا میکردم منفی باشه یعنی بجای اینکه همیشه منتظر مثبت بودن بودم دست دعا بالا بردم برا منفی که بالاخره مثبت بود و ........... واقعاً درکت میکنم شما که وضعت بدتر از من بوده چون استرس های سیکل میکرو هم داشتی امیدوارم خدا کمکمون کنه دیگه این تجربه برامون تکرار نشه و همینطور برای هیچکدوم از دوستان مهدیه مهیار این حالتا مال داروهایی هست ک استفاده کردیم و شوک منفی باعث میشه گریه های بی دلیل سراغ آدم میاد، ایشالا زود برطرف میشه منم بعد میکرو منفی همینطور بودم تا ی مدت همش الکی گریه میکردم
من فکر نکنم این خاطرات بد و تلخ و این همه درد هیچ وقت از ذهنمون پاک بشه ، من دیروز داشتم فکر میکردم بعضی از خانوما چقدر از آمپول میترسن و میتونن بشمارن توی زندگیشون چند تا آمپول زدن ، ولی من توی این چند ساا فکر کنم بیشتر از 200 تا آمپول زدم ، دلم خیلی واسه ی خودمون میسوزه ، اگه بهشت زیر پای مادرانه به نظرتون جای ما کجاست ? خدا پایان تمام این سختیا رو به زودی برای هممون برسونه ، بهترین سرنوشت برای هممون رقم بخوره ،
تو میتوانی نیایی ...! ولی من نمیتوانم منتظرت نباشم .... Lilypie Pregnancy tickers
ترانه جون / ازاده جون و ... واقعا درکتون میکنم ولی شرایط من بازم از شما سخت تر بود. من حتی دست و پا زدن و شیطونی های جوجه هامو توی مانیتور دستگاه سونو دیدم. بارها و بارها صدای تالاپ و تولوپ قلباشونو شنیدم . هر بار آز میدادم یا سونو میشدم و میدیدم که سالمن کلی ذوق میکردم. حتی یه عالمه شعر و قصه براشون اماده کرده بودم که بخونم که در عین ناباوری هردو رو از دست دادم. چهار ماه باهاشون زندگی کردم و یهو تنها شدم. خیلی سخت بودخیلی. بازم خدا را شکر . شکر . شکر
الهی و ربی من لی غیرک ( خدا یا من به جز تو چه کسی را دارم)
سلام مرصده جون مرسی که جویای حالم هستی. خداروشکر لکه بینیم قطع شده.دکتر آسپیرینم رو قطع کرد و یه شیاف هم اضافه کرد .ولی استراحت کامل هستم.خیلی روزای سختیه همش با دلهره و استرس که چی میشه چی نمیشه. من زیاد حالت تهوع ندارم این طبیعیه؟اخه میگن حالت تهوع نشونه رشد جنین هستش.
من ک تست زدم تو اینترنت ومشخص شدک افسرده ام....... اینم روزای ک میشد بهترین روزای عمرم باشه ولی متاسفانه همش حسرت اگ وسیله بود میگفتم کمترمیخورم کمترمیگردم واینا....ولی حالا چی چکارکنم..... بازم امیددارم..... ازخدامیخام تواینده وقتی مادرشذم بگم ک چ خوب ک امیدداشتم واگ نه میگم متاسفم ک بااین امید ک مادرشم زندگی کردم
بلاخره اونی ک باید میاد و... 
رز جون زندگی کن و در کنارش امید به مادر شدن داشته باش ، حتما مادر میشی عزیزم چه خوب که لکه بینیت قط شد ستی جون ، الان هفته چندی ? تهوع از 6 یا 7 هفته شروع میشه
تو میتوانی نیایی ...! ولی من نمیتوانم منتظرت نباشم .... Lilypie Pregnancy tickers
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز