اره ظرف میشستم..خم راست نمیشدم..
جاروبرقی شوهرم میکشید..
اره غذا درست میکردم چون دونفر بودیم ظرفهای غذام بزرگ نبودن در حد ۵نفر غذا درست میکردم.
کباب رو ابجیم درست میکرد برام من بقیه چیزها رو اماده میکردم
زیاد کار خونه نداشتمم.بخاطر این خیلی بیکار بودم..حتی ملاقاتی بیمار هم میرفتم.ولی همش ماسک زده بودم میگفتم سرما خوردم.
یا مثلا جایی میرفتم میگفتم مریضم نزدیکم نیاین😄ک کاری انجام ندم.اخه عادت دارم یکم کار کنم.
اگه رو فرش دراز کشیده بودم مث پیرزنا بلند میشدم ک اوتقد فشار نیارم بخودم.
شب قبل از ازمایش ب شوهرم کفتم بیا بریم کبابی.ایقدم معمولی راه رفتم.ک انگار ن انگار انتقالی انجام دادم .اونموقع ماشین فروخته بودیم با اژانس رفتیم تا خرخره کباب خوردم.صبح زود رفتم ازمایش.و ب لطف خدا مثبت بودم و نتیجه دختر سه ماهه م هست ک الان خوابه.
و ارزوی بچه دار شدن برا همتون دارم