بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

در واقع ما اینطوری بهش گفتیم، دکترا که می گن علت ناباروری تون ناشناختس، همسرم خوبه، آخرین بار دکترش نامه داد به دکتر من که ناباروری با علت زنانه بررسی بشه،  هر چی هست از منه حالا یا کیفیت تخمک یا سیستم ایمنی نمی دونم واقعا، 

چون سوال می کردن من ناراحت میشدم همسرمم به مادرش گفت مشکل از منه و دیگه حرفشو نزن. بازم اینطوری گفت! الانم تا می بینمش آه می کشه و خدایا جز بچه دار شدن اینا آرزویی ندارم و ازین حرفا... به خیال خودش مهربونی می کنه.😒😒 منم به رو خودم نمیارم. جوابم نمیدم حتی یه ایشالا هم نمی گم. 

هنوز زوده گلم بیبی نزن فقط خودت اذیت میشی استرس میگیری. صبر کن حداقل روز 12 بیبی بزن. قبلا تو یه گروه ناباروری بودم. خانومایی بودن که روز 14 انتقالش بیبی چک زده بود منفی شده بود فقط یه خط. و کلا ناامید شده لود فرداش آزمایش تیترش با عدد 2000 مثبت شده بود. بعد یکی از خانومای گروه که تجربه اینو داشت. گفتن بتا که بالای هزار اینا باشه بی‌بی چک نشون نمیده چون عدد براش زیاده. در حد 600 تا800 اینا بازم نشون میده بی‌بی. ولی ازیه حدی که عددبتا بالاتر بره بی‌بی نشون نمیده. بخاطر همین خوده دکترا هم میگن بی‌بی نزنید مستقیم برید آزمایش. چون واقعا بهت استرس وارد میشه و ناامید میشی همین برا جنینت بده. بسپار بخدا بی‌تابی نکن. ببین خدا برات چی خواسته. امیدوارم حاجت دلت با حکمت خدا یکی بشه. بحق حضرت بی بی فاطمه معصومه. که امروز روز وفاتش ن بود. 

یک دنیا ممنونم از راهنماییتون عزیز🌹♥️

عزیزم به حرف بنده های خدا توجه نکن. مطمئن باش خدا بهت میده و بزودی مادرمیشی. تاحالا خواست خدا نبوده. به مادر شوهرت احترام بزار. ولی محل به حرفاش نده. بالبخند و ریلکس جوابش بده. نزار فکر که باحرفاش میتونه تورو اذیت کنه. شایدم واقعا نگرانه و دعا میکنه براتون. فقط بلندنیست چطور عنوان کنه. ولی نیتش از حرفاش هرچی که بود. شما جواب مناسب بده. بگو آخ مادر قربونتون برم خدا ازدهنت بشنوه که برامون دعا میکنی. آره دعا کن دعای مادر گیرا هست

چون پسرت مشکل داره براش دعا کن زودتر مشکلش حل بشه و شما به آرزوت برسی. سعی کن دراوج ناراحتی خودتو کنترل کنی. ولی برگشتی خونه دلتوخالی کن گریه کن. تا بغض نشه و مریض بشی. من آرزو دارم خدا بهم فرزندی سالم وصال بده حالا هرچی که انتخاب خدا بود قشنگه چه دختر چه پسر. ولی خواهر شوهرم مرتب با طعنه میگه شما قطعا دختر گیرتون میاد. چون خودشون پسر دوستن. عمدا میگه که منو اذیت کنه. منم ازخدا مه خدا بهم دختر بده. ولی جاریم دختر گیرش اومده. منم گفتم خیلی دوس داشتی ما بچه دار که شدیم دختر باشه توکه اینقدر دختر دوس داری حالا بچه جاری دختره مبارکتون باشه. بهم گفت بعله بعله ما دوسش داریم داداشم عاشق دختر بود. و خدا آرزوشو برآورده گرده. می‌بینید تو رو خدا حجم بدجنسی و بد ذاتی این دخترو. برا اون میگه خدا حاجت دلشو داده دختر دوستن. ولی با طعنه به من میگه بهت میاد دختر زا باشی. منم سپردم بخدا. دیگه محلشون ندادم. 

قربونت کاری نکردم. 

راستی الان یادم اومد دکتر سارا فلاحی هم یکی ازاشناهامون ازش نتیجه گرفته بود. تون با کلینیک دکتر رستمی کارمیکنن. بزنی تو نت. آدرس و مشخصاتش میاد. برای تمام پزشکا. الان اطلاعاتشون داخل نت هست. 

ممنون از دلگرمیت عزیزم،انشاله که برا منم اینجور باشه

مادر شوهر من اوج دلداریش اینه میگه خوبه یکی داری ،اگر هم نیاری مهم نیست،البته از وقتی فهمید مشکل از پسرشه این حرفو میزنه 

تموم حرفات درسته عزیزم میدونم منم همینطوری دوام آوردم تا الان ناامید نشدم و سپردم به خدا که خودش درست کنه چون علم کم آورده که چرا نشد واقعا.. تا اونم نخواد نمیشه...

نمی دونم واقعا بعضیا چی تو دلشون میگذره که راحت هر حرفی رو به زبون میارن.. لامصب تو خودت زنی مگه بده اینقدر از خودت بدت میاد بهترین موجود عالم حضرت زهراست، درسته که همه چیز کنار هم خوبه تا زنی نباشه مردی نیست و برعکس، ولی زن ها چون خالقن مثل خدا هر طور حساب کنی دختر داشته باشی یه چیز دیگه اس متاسفانه هر کسی این بصیرت رو نداره...

بهتره حرفا و کاراشونو بذاریم به حساب سادگی شون تا کمتر اذیت بشیم.

من به مامان خودم گفتم مشکل از منه و اگه میخوایی زندگیم خراب نشه لطفا چیزی نپرس، آخه همش می گفت پس کی دیگه ده سال شده ازدواج کردین ولی خب به قول همسرم چی کار کنیم اگه خریدنی بود می خریدیم خب دست خداست. تازه من مادرم نمی دونه ۵بار هم ivf کردم و نشده.  همون فکر کنه از تنبلی دکتر نمیرم بهتره کمتر غصه میخوره. 

دقیقا،انشاله که به این زودی نتیجه بگیری،من پیش خواهرام گفتم مشکل از خودمه خانواده خودمون فقط مامانم میدونه که مشکل از شوهرمه،اما خانواده شوهرم میدونن مشکل از پسرشونه

دخترا روی سخنم با همگی هست. درمورد مشکلات زندگی مشترکتان با هیچ کس حرفی نزنید حتی خانواده خودتون. خانواده همسر به هیچ عنوان نباید از کوچکترین مشکل در زندگی شما باخبر بشن. منم حتی مادر خودمم نمیدونه تو مراکز ناباروری چقدر عمل کردم. چقدر ای وی اف انجام دادم. چراکه مادرم دلش به درد میاد غصه بیشتر میخوره و ممکنه هزار جورفکرو خیال بکنه. اصلا درمورد درمان به هیچ کس حرفی نزده و نمی‌زنیم. هرزمان انتقال داشتم. اعلام میکردم کرونا گرفتم. نمیام سمتتون مبادا مریض بشید. حتی الان که کرونا کم شده. بازم من چندین ماه قبل که انتقال داشتم گفتم رفتم دکتر گفتن یه نوع کرونا جدید اومده. ازاین چرت وپرتا گفتم. مجبوریم. چیکار کنیم. اگه خانواده همسربفهمن که دائم میزنن تو سرت. و میشینن زیردل همسر. و اززندگی باهات ناامیدش میکنن. همسران هم دل دارن صبرشون ممکنه لبریز بشه. ولی ما اصلا به روی خودمون نمیاریم من 5 بار عمل داشتم هیسترو. لاپاراسکوپی. 3 بار تخمک کشی. هیچکس نفهمید. چون منو همسرم همشهری نیستیم. و شهرستانمون باهم فرق میکنه. موقع غیبت و نبودنمون. به خانواده همسر میگیم رفتیم یه دوهفته ای پیش مادرم. و برعکسش هم به خانواده همسر میگیم. تا الانم لو نرفتیم امیدوارم نتیجه بگیریم و این استرسا تموم بشه. 

من با اینکه نزدیک خانواده شوهرم تا حالا لو نرفتم

خانوادشم کاری ندارن 

اما ما هم نگفتیم هیچی

نگار جونم تولدت مبارک باشه گلم. همیشه سالم سرافراز باشی. 

آفرین درست ترین کارو کردی. هرچی بپرسن. بگو فعلا آمادگی بچه دارشدن نداریم. درس کار یا هرشرایطی که میتونی جور کنی رو بهانه کن. تا مطلقا متوجه نشن. اینجوری احتمال موفقیتت هم بیشتره. هروقت به یاری خدا باردار شدی. بگو وای نفهمیدم. چطور شد. بعدم تا سه ماه نشده و سونو سلامت ندادی به هیچکی نگو. بعدش اشکالی نداره. 

دقیقا منم تواین موقعیت بودم که جاری بعداز من باردارشد.ومن که عروس بزرگه بودم هنوز بچه نداشتم. همه اشون زخم زبون زدن. من الان دیگه فقط به خاطر خودم میخام بچه داربشم. توجه اونهابرام مهم نیست. برادرشوهرم ازسرحسادت بچه دارشدن شروع کرد لجبازی هرروز چنان عربده هایی سرمون می‌کشید که بچه دوساله ی من تمام وجودش میلرزید وخودش راخیس می‌کرد. سه سال همین روزگارم بود هرچی التماس کردم بهشون فایده نداشت آخرش خداکمک کرد ازشون جدا شدم. بقیه اش هم سپردم دست خدا.