عزیزم یک چیزی بگم راجع به دارو. من حاملگی اولم که قبلا گفتم شب بهد انتقال هایپریم معلوم شد و بیماریتان بستری شدم اون زمان همه داروهام دقیق روز بعد انتقال قطع شد و فقط یک شیاف داشتم به خاطر تهوع شدیدم و تا آخر ۱۴ روزم دیگه اضافه نکردم اما باردار شدم. بعد با لکه بینی بهم پروزسترون اصافه کرد.
این روزها همه اش فکر میکنم اون دنیا جنین از دست رفته ام منتطرمه. مامانم یک خواب دیده که برام تعریف کرد کلی گریه کردم. خواب پدر بزرگ و ماادر بزرگمو که فوت کردن رو دیده که یک پسر نوجوان باهاشون بوده. پرسیده این کیه. گفتن این همون جوجه شما هست و مامان تو خواب میدونسته بچه منه. با خودش میگفت اون جنین به اون کوچکی چطور اینجوری بزرگ شده.پرسیده بهش گفتی بچه کیه؟ بهونهدپدر مادرشو نمیگیره؟ مادر بزرگم گفته اره میدونه خودش و نه اصلا خیلی بچه خوبیه. مامانم با گریه برام تعریف میکرد. از اونروز خیالم یک جوری راحته و ارامش بیشتری دارم
مرسی عزیز دلم انشاله برای شما و همه دوستای خوبم فقط و فقط خبرای خوب باشه همیشه ، واقعا از ته دلم دعا کردم برای همه منتظرا که زوده زود مامان بشن و مامانایی که نی نی تو دلشون دارن انشاله همگی بارداری های راحتی داشته باشن
نمیدونم من حساس شدم یا شوهرم گاوه 😑
یعنی واقعا کوره نمی‌بینه حال ندارم!!!
عین یه مهمون نشسته فقط دستور میده
وقتی بهش میگم بهم اهمیت بده یکم ، میگه کل کل نکن باهام حوصله ندارم
اینجوری نبود ، انگار ابجیش اومده پرو شده
ابجیش بنده خدا ۱۳ سالشه دختر خوبی ام هست ، کاری ب کسی نداره
ولی اخلاق های شوهرم از دیروز تاحالا رو مخمه
فقط وقتی نیاز داره مهربون میشه
که خب منم واسه انتقالم خیلی وقته منعش کردم..
خدا بخیر بگذرونه این ۱۴ روز استراحت رو
انقد گشاده که فکر نکنم یه لیوان آب بده بهم..
کاش حداقل بره سرکار همش بیکاره تو خونه بامن یکی به دو می‌کنه
دلم میخواد فهش بارونش کنم😑
همش سرش تو گوشیشه یا می‌ره اینستا یا آنلاین منچ بازی می‌کنه
و درحال دستور دادنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز