2777
2789
عنوان

بارداری با میکرواینجکشن (icsi) سال 94

| مشاهده متن کامل بحث + 7047676 بازدید | 684621 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خانوما ب شما هم آنوکسا دادن بعدانتقال؟ 

بله عزیزم داد به من

دوبار انتقال دادم ، با دو مرکز متفاوت

هر دوبار داشتم این آمپول رو

فقط 25 هفته و 3 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

برای سلامتی داداشم صلوات بفرستید لطفاً🤍✨وَ قسم به صبر.. که تو خداوند رویداد های مَحالی..️ 

بله و اگر باهاش مثبت بشی باید تا آخرای یارداری هر ماه بزنی. دارویی که سخت گیر میاد.

الان هلال احمرم.و میخپان برام اماده کنن...چقد دنگ و فنگ داشت..اول رفتم هلال گفتن باید بری اسناد پزشکی تامین اجتماعی .بعدش پرونده خواستن

انشالله بزودی مادر میشید عزيزم،  شما مشکلتون چیه ؟ تا حالا انتقال داشتید؟؟

بله دوبار انتقال اولی منفی و دومی مثبت بعد افت بتا

مشکلی نداریم من و همسرم

من کمی غلظت خون فقط 

ک اونم ب تازگی فهمیدم

من رویان میرم یادم نیست دقیق ولی اگر دندون خراب داری برو درست کن ک بعداً دچار مشکل نشی...

او بالاتر از اندیشه هاسسسسست...

دوستان اسم همگی رو روی کاغذ نوشتم دعای یستشیر رو خوندم به نیتتون  گفتم خدایا  این چله به نیت این بچه هاست دست خالی ردشون نکن همشون دل بستن به رحمتت


4 تا دیگه هنوز مونده 

شبهای هجر گذراندیمو زنده ایم هنوز ...مارا به سخت جانی خود چنین گمان نبود 
سلام باران جون نی نی چطوره زردیش بر طرف شد یه کم زمان میبره عزیزم تا سرپا بشی منم دقیقا سزارین سختی ...


ممنون هانی جون، من هم دولا راه میرم، اصلا راحت نمیتونم دراز بکشم و راحت نمیتونم دستشویی برم.

خانواده همسرم از ما ۲۵۰ کیلومتر دورند، طفلی مادر شوهرم هر روز زنگ میزنه که بیان اینجا کمک، ولی من به همسرم گفتم که بگه نیان، آخه مادرشوهر و پدر شوهرم مسن هستند، ۸۰ سالشونه. خواهر شوهرم هم پیام داد که بیاد اینجا و برامون غذا درست کنه، ما گفتیم نه، چون هم خودش بچه کوچیک داره و هم اینکه چند ماه پیش سرطان سینه براش تشخیص دادند و جراحی کرده و خودش هم ضعیفه.

همسرم طفلی سعی میکنه همه کارها رو بکنه. دخترمون هنوز زردی داره و من سعی میکنم شیر خودم رو تند تند بهش بدم، فقط با شیر خوردن زردیش میاد پایین. دیروز زردیش ۱۱ بود. دکتر گفته باید هر دو ساعت شیر بدم. من سعی میکنم حتی شده هر یکساعت شیر بدم،گاهی بچه قبول میکنه شیر بخوره، گاهی هم تا سه ساعت قبول نمیکنه.

خودم شبها اصلا خوابم نمیبره چون بچه ام مدام بیقراری میکنه. الان چند روزه که عصرها دچار تب و لرز میشم. ولی سعی میکنم صبحها شیرم رو بدوشم که وقتی حالم بده همسرم با شیشه، به بچه شیر بده.

در کل من آستانه تحمل دردم پایینه و فقط از خدا میخوام زود سرپا بشم که بتونم به بچه ام بهتر برسم.

واسه همه دوستان این جمع یه زایمان راحت و کم درد رو آرزو میکنم.

بله دوبار انتقال اولی منفی و دومی مثبت بعد افت بتا مشکلی نداریم من و همسرم من کمی غلظت خون فقط&nbs ...

عزیزم افت بتات احتمالا بخاطر همین غلظتت بوده

از الان اسپرین باید بخوری فکر میکنی 

توی بارداری هم انوکسا دکتر بهت میده

داشتی اینا رو انتقال قبلی؟

شبهای هجر گذراندیمو زنده ایم هنوز ...مارا به سخت جانی خود چنین گمان نبود 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  8 ساعت پیش
توسط   فاطما_گل_  |  18 ساعت پیش