من وقتی تو درمانش نیستم اصلا حسرت بچه رو نمیخورم به برگام که بچه ندارم مهم نیست برام
ولی واسه شوهرم خیلی مهمه عاشق بچس حسرتشو میخوره
ولی وقتی میوفتم تو راه درمان دلم میخواد وقتی اینهمه سختی میکشم اینهمه هزینه میکنم مثبت بشه
کلی آرزوهای قشنگ دارم واسه فرزندم کلی برنامه ها
که اگه بیاد نمیزارم آب تو دلش تکون بخوره
ولی خب فعلا لیاقتشو ندارم :)
شوهرم میترسه یه روزی بخاطر بچه تنهاش بزارم چون مشکل از خودشه
ولی واقعا نبود بچه واسم مهم نیست
نبودم نبود
بشرطی ک تو درمان نیوفتم