بچه ها من چند روز پیش داشتم پرونده های پزشکیمو مرتب میکردم فقط مدارک اصلیمو نگه داشتم
اگه بدونید چه حالی داشت وقتی کاورهای مدارکمو و کلی کاغذ رو پاره پوره کردم و چهار پنج تا پلاستیک پر از سرنگ انوکسا و پروژسترون از سه تا انتقالم رو انداختم تو سطل
همونجا برا همتون با تمام وجودم دعا کردم یه روزی نوبت شما بشه و از شر این پرونده ها نجات پیدا کنید
این روز دور نیست، به زودی تجربه اش می کنید
فقط ناامید نشید گریه زاری هم نکنید
یادم میاد چ شبهایی تا صبح گریه میکردم و با خودم میگفتم یعنی قرار نیست هیچوقت بچه دار بشم!